Sonntag, März 30, 2008

حمید میداف: مگر ما چه می‌گوییم

حمید میداف



مگر ما چه می‌گوییم؟



گفت: آیا پیام تبریکِ نوروزی آسید علی جوادی حسینی خامنه‌ای، روحانی‌ی مهربان و رؤفی، که ما دوست‌داران‌اش، قبل از انقلاب شکوهمند و بعد از سقوط رژیم ستم‌شاهی، می‌شناختیم و اکنون رهبرعظیم‌الشأن به‌قول خودش، انقلابِ مقدس اسلامی شده‌است، خوانده‌ای، دیده‌ای؟ شنیده‌ای؟
سپس دور و بَرش را نیگاه کرد و گفت: هیششش ... آقا خود را احاطه در مکر و کید دشمن تصور می‌کند و در هر خُطبه‌‌اش چندین بار ملت را از دشمن نادیده و ناشناخته‌ی ظاهر و غایب، برحذر می‌دارد.
گفتم: البته که خوانده‌ام، دیده‌ام و شنیده‌ام. چطور مگر؟
گفت: ایشان پس از شاد باش میلاد نبی اکرم (ص) و زاد روز ولادت حضرت امام جعفر صادق(ع) به ایرانیان و به همه مسلمین جهان، کمی هم، تا آنجا که نه‌سیخ به‌سوزه نه کباب، نوروز را به ملت ایران تبریک و تسلیت عرض فرمودند.
گفتم: جوری حرف می‌زنی گویا همین امروز به وجود آخوند‌ها در ایران و به‌مکر و دسیسه‌شان پی ‌برده‌ای. بعد از سی سال هنوز حریف دشمن نشده‌اند و آه و ناله از دست وی دارند و به آن بهانه گردن ملت ایران را شکسته‌اند. درست‌است آقای خامنه‌ای سجل‌اش ایرانی‌ست ولی زمانی خلوص نیت نشان می‌دهد که نفعی در آن موجود باشد، مثلا پای انتخاباتی در کار باشد، هرچند رأی مردم، به‌قول شیخ رفسنجانی، برای سیاهی لشکر است و ملت در واقع غلط می‌کند بگوید ما فلان نماینده را می‌خواهیم و فلانی را نمی‌خواهیم چون منتصب شورای نگهبان است و نه منتخب ما.
یا چنان‌چه مردم، مثلا، نُق بزنند و شِکوه بکنند و بگویند چراغی که به‌خانه روا‌ست به مسجد حرام است، چرا میلیون میلیون به حماس و به نصرالله و به فضل‌الله و به حزب‌اللهِ‌ و به‌گوزالله‌ی مفت‌خور می‌دهید، در حالی، که خود سخت محتاجیم، که آن‌‌ ابو حمارها و ابو عباس‌ها و ابو مغنی‌ها و ابو زهر مارها و اَ بو گندوهای دیگر، نه نفعی در این دنیا برای‌مان دارند و نه اجری در آن دنیا نصیب مان می‌کنند؟
گفت: ...
گفتم: چرا آقای خامنه‌ای، با میل و علاقه و با خلوص نیت نوروز را تبریک بگوید؟ مگر نمی‌دانی پارسی‌زبان‌ها، مجوس و ناپاک‌اند؟ و سند حماقت اجداد شان، به‌قول استاد مطهری، هر ساله در چهاشنبه‌سوری‌ها و نوروزها ظهور می‌کند؟ و مردم، در بزرگ‌داشت نوروزها و چهارشنبه سوری‌ها، به‌جای ماتم و عزاداری، جشن می‌گیرند و این‌جوری به‌اسافل خودشان ‌می‌نازند و می‌بالند؟
گفت: راستی چی شد این ایام نوروزی عبای مرحوم استاد مطهری را روی سرش کشیدی؟ و ...

گفتم: مرحوم استاد مرتضی مطهری توی همین کشور تحصیل کرده بود، رشد کرده بود، استاد و پروفسور و فیلسوف شده بود. به‌نطر شما آیا این کار درستی‌ست که آدم پستانی را که از آن شیر خورده واز آن قوت جان گرفته‌است گاز بگیرد؟
آیا احترام به‌سنت‌های ملی و یاد و یادواره از نیاکان‌مان خرافات‌است؟
آیا نامه در چاه جمکران انداختن و فرق کودکان معصوم را در محرم و عاشورا شکافتن و تصویر مرجع تقلید را در ماه دیدن و هاله نور را دور سر رئیس‌جمهور مشاهده کردن؛ نشان از تمدن و پیش‌رفت دارد؟

*

گفتم هر قوم و قبیله‌ای که ایران را تسخیر کرد، از اسکندر مقدونی تا اعراب بدوی، از تموچین مغول تا تیمور گورکانی، همه در فرهنگ پویای ایران‌زمین حل شدند.
سبب چیست، آخوند‌های اسلامی، که ادعای ایرانی بودن هم می‌کنند با چنین کینه و عداوت‌ای بر ضد ایران و آن‌چه نشان از آداب و سنن ایران دارد به‌پا خاسته‌اند؟ تحقیر مان می‌کنند؟ تفهیم‌مان می‌کنند که بدون آن‌ها و بدون اسلامی که آن‌ها مبلغ و منادی‌اش هستند هیچ‌ایم؟
و حتا در این راه حاضرند به جد و آباء و نیاکان ما، که علی‌الظاهر اجداد و نیاکان خودشان هم باید باشند، توهین روا ‌دارند؟ سنت‌های تاریخی ما را « سند حماقت و خریت » اجداد مان تفسیر می‌‌کنند؟ آیا این کار درستی‌ست که چنین سخنانی از دهان یک استاد! یک فیلسوف! یک اسلام‌شناس، یک پیشوای مذهبی، بشنفیم؟

*

استاد معتقد است نه‌تنها سیزده، که نوروز مان هم نحس است! خاک بر سرمان؟
پس این استاد فلسفه و فقه و دیگر آخوند هایی که چنین برداشتی از وطن ما و از سنت‌های میهنی ما دارند این‌جا چه می‌کنند؟ چرا بر نمی‌گردند به‌همان‌ گوری که تعلق داشته‌اند؟
در کسوتِ میهمان آمدند، صاحب‌خانه شدند؟ توی سرمان می‌زنند؟ جشن و سرور و شادمانی‌مان را سند حماقت اجدادی مان تلقی می‌کنند؟
تُف به این ‌روزگار... تُف به این ‌روزگار ... باشد تا صبح دولت‌شان به‌دمد...

*

یکی از مدافعین آقای مطهری در پیامی که در پاسخ به یاد داشت پیشین من فرستاده نوشته‌است: آقای مطهری به دلایل سیاسی 2 سال قبل از انقلاب با بازنشستگی اجباری از عضویت انجمن فلسفه اخراج شد.
خوب که چی؟ پس حق داشته‌است سند حماقت اجداد ما را در نوروز و چهارشنبه سوری رو کند؟
اصولا دلایل سیاسی یعنی چه؟ یعنی این‌که آقای مطهری مخالف با سیستم و رژیم پیشین بوده‌است؟
اگر کسی در رژیم کنونی مخالف با سیستم و رژیم آخوندی باشد آیا اجازه تحصیلات عالیه و رسیدن به‌مقام استادی خواهد داشت؟ و آیا در انجمنی، جز انجمن ایران‌ستیزی، پذیرفته خواهد شد؟

*
تعدادی از هموطنان انتقاد‌های مرا توهین به این و آن می‌دانند.
آیا اظهارات استاد مطهری و حرف‌های شیخ خزعلی، در نابودی نوروز و وهن سنت‌های ایرانی توهین به ما نیست؟
آیا انتقد های ‌ما و حرف‌های ما توهین به آن‌ها‌ست؟

بعضی از دوستان می‌گویند من می‌بایستی با ملایمت از رژیم انتقاد کنم و نه این‌جور تند و تیز.

یعنی بگویم اگر دختران و پسران ایرانی را در ملأ عام به جرثقیل آویزان کردید، سعی کنید طنابِ دار را با ملایمت به‌دور گلوی‌شان به‌پیچید، مبادا گردن شان خراش بردارد.
یا اگر سردار زارعی دستور شلاق خوردن جوانان وطنم را به‌خاطر چشم‌چرانی یا خوردن لیوانی آبجو، در طرق و شوارع صادر کرد، امر کند شلاق را کمی خیس بکنند، تا آثار زخم و خراش کم‌تری بر بدن جوان‌شان بر جای نهد. رکوع و سجود خودش با زنان لختِ بدکاره یا خوش‌کاره به‌کنار.

وطن‌مان را غارت کردند اجازه حرف‌زدن هم نداریم؟ مبادا به تریج قبای آقایون بر بخورد؟

*

گفت: همانطور که فلانی و فلانی را در خارج کشتند می‌آیند تو را هم می‌کشند ها...
گفتم: اگر با این کار مشکلات کشورداری‌شان حل می‌شود و می‌‌توانند دهان هر ایرانی را که به انتقاد باز شد با گلوله ببندند، پس بیایند بکشند و به‌سوزانند ! چند تا ایرانی را می‌خواهند بکشند؟

*
گفت: ایام عید است خون خودت را کثیف نکن. آیا فیلم دیگری از سند حماقت و خریت خر ها نداری اینجا بگذاری؟
گفتم: سند حماقت خر ها را نه ... ولی آدم‌ها را چرا ... حالا که اصرار داری، بیا اینم یکی دیگه:




کارگاه کاریکاتورهای مبارزاتی توفیق: دیگه انتخاباتشون تموم شد





.......................

آفتابکاران
http://www.aftabkaran.com/a5906.htm


حمید میداف : آشیخ مرتضی مطهری و آداب نوروزی ایرانیان


حمید میداف
آشیخ مرتضی مطهری و آداب نوروزی ایرانیان



در معرفت و در فرهنگ ما ایرانی‌ها احترام به پدر و مادر و اجداد و نیاکان‌‌، یکی از واجبات است، هم یکی از شایسته‌ترین آداب.
پیامبر اسلام (ص) در مسافرت‌های متعددی که قبل از بعثت به‌عنوان بازرگان به شام و حلب داشتند فرهنگ پیش‌تاز ایرانیان را از نزدیک در شام مشاهده فرموده بودند.
خطه شام و حلب آن زمان بین ایرانیان و رومیان دست به‌دست می‌گشت. چه ایرانیان، چه رومیان، چه قوم یهود و نصارا، که ساکنین آن دیار بودند، همه از فرهنگی والا و کیش و مذهبی بر اصول یکتا پرستی برخوردار بودند.
این اعراب بودند، که ذوب در جهل و بُت‌پرستی، نه از فرهنگ نشانی داشتند، نه از تاریخ اثری.
همه چیزشان در پشم شتر، شیر شتر، پشکل شتر و شاش شتر خلاصه می‌شد.
بدیهی است پیامبر اسلام آرزو داشتند اعرابِ جاهل بدوی فرهنگ و آداب و رسومی نظیر فرهنگ و تمدن ایرانیان و رومیان دارا شوند.
اسلام ظهور کرد و پیامبر اسلام، همه هّم و سعی‌اش بر این بود، که اعراب جاهل و بُت‌پرست را، مثل اهالی شام و حلب، آدم بکند، هویت و فرهنگ به آن‌ها به‌بخشد.
کار به آن آسانی نبود که می‌نمود، مگر اعرابِ نادان و بی‌فرهنگ حرف حساب سرشان می شد؟ مگر منطق سرشان می‌شد؟ مگر به سهل و به آسانی دست از فرهنگ و آداب اجداد بُت‌پرست‌شان بر می‌داشتند؟
خون کردند دل پیامبر را ؛ تا سرانجام آیه‌ای نازل شد خطاب به اعرابی که ذوب بودند در جهل و در بُت‌پرستی:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ

این همان آیه‌ای‌ست که شیخ مرتضی مطهری، عضو انجمن سلطنتی فلسفه در رژیم پیشین، در ویدیوکلیپ ذیل، به آن اشاره می‌کند. منتها سعی دارد با ترفند آخوندی و با سفسطه و روضه‌خوانی، آن را به ایران و ایرانیان نسبت دهد. گویا منظور خداوند تبارک و تعالی ایرانیان متمدن بوده‌است و نه اعراب بی‌فرهنگ بادیه‌نشین. ایرانیانی که در تاریخ پرافتخارشان هرگز بُت‌پرست نبوده‌اند و آیین یکتا‌پرستی را، هم‌گام با ابراهیم خلیل‌الله، به‌بشریت آموزش دادند.
شیخ ِمطهر، پیش یا پس از انقلاب شکوهمند یک‌دفعه خیال برش داشت و برگشت به‌دوران جاهلیت و شروع کرد به‌پدر و مادر و جد و آباء خودش توهین کردن و بی‌تربیتی نمودن و آن‌ها را احمق و خَر نامیدن. خودتان گوش کنید هرچند حدس می‌زنم این ویدیو کلیپ را تا کنون دیده‌باشید.


مطهری در همین ویدیو کلیپ نوروز را روز نحس می‌نامد و در ذّم آن سخن می‌راند. و من از خود می‌پرسم:
چه می‌کنند این آخوند‌های ایران ستیز در ایران من؟
هنگام ترورش به‌دست گروه فرقان من در تهران بودم و از خود می‌پرسم اگر زنده می‌ماند چه می‌گفت از خریت و حماقت و خرافات کسانی که در چاه جمکران نامه برای صاحب‌الزمان می‌اندازند؟ و آیا خود وی هم دست در دست احمدی نژاد، گزارشی، توصیه‌ای، استدعایی و سفارشی، به‌چاه می‌انداخت؟
*
احمدی نژاد در پیام نوروزی‌اش تعریف دیگری از نوروز دارد. او می‌گوید:
از معصوم علیه السلام نقل شده است که فرمود نوروز روزی است که خدای متعال از انسان بربندگی خودش و یکتاپرستی و تبعیت از ولی خدا بیعت گرفت. روز تجدید عهد است. روز آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر گرامی اسلام است. روز آغاز امامت امیرالمومنین است. روز آغاز حکومت آخرین است.
*
به‌قول رفسنجانی: اونجای آدم دروغگو!
نوروز ایرانی‌ست و بس. نه ربطی به اسلام دارد و نه ارتباطی با حضرت نوح. ایرانیان با همین نوروز‌ها و چهاشنبه سوری‌ها و با سنت‌های ملی‌شان، شما را به‌زباله‌دان تاریخ خواهند سپرد.
*
با توجه به‌این‌که آشیخ مرتضی مطهری اجداد خودش را در ویدیو کلیپ بالا، احمق و خر نامیده است، من، در جستجوی سند حماقت اجداد ایشان و علل توهین‌اش به ایران و ایرانی، در حین جستجو در اینترنت به این ویدیوکلیپ برخوردم، که توصیه می‌کنم تماشا بفرمایید:

Samstag, März 29, 2008

در ایران اصلاح طلب ها فقط یک مشکل وجود دارد و آنهم اسمش احمدی نژاد است


Che Guevara چه گوارا
http://cheguara.blogspot.com/


ساختار حکومتی ایران اصلاح طلب ها چندان مشکلی ندارد!
فقط یک مشکل وجود دارد و آنهم اسمش احمدی نژاد است!


میدانید که قوانین نا نوشته ای در وبلاگستان وجود دارد . مثلآ یک عده که میخواهند پز دموکرات منشی بدهند به این ابطحی مادر مرده و یا سایر اصلاح طلب های مادر مرده لینک میدهند بعدش هم شروع به فحش دادن به احمدی نژاد میکنند. خلاصه ما نمیدانیم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را – البته فحش دادن به احمدی نژاد جزو سنن پست مدرن است همانطور که میدانید در ایران اسلامی فقط یک مشکل وجود دارد و آنهم اسمش احمدی نژاد است و گرنه خدا نکرده ساختار حکومتی ایران چندان مشکلی ندارد اگر هم دارد با کمی اصلاح ترمیم میشود!

خلاصه کلام اینکه اگر خواستید به احمدی نژاد فحش بدهید لینک ابطحی یادتان نرود (ظاهرآ این یک قانون است ولی مدون نشده است یعنی اپوزوسیون وقتی میخواهد برای اصلاح طلب ها دستمال یزدی دستش بگیرد یک فحش ی به احمدی نژاد میدهد. ظاهرآ نوعی اسم رمز است). ارتباط اش را من خوب حالی ام نمی شود ولی فکر کنم به این مربوط باشد که طرفداران اتحاد جمهوریخواهان (اسم جدید اکثریتی ها و توده ای های سابق) به اصلاح طلب ها لینک میدهند ولی اصلاح طلب ها آنها را پالون خرشان هم حساب نمیکنند خلاصه این داستان پالون خر به حساب نیاوردن در تمام وبلاگستان یک جورایی رواج دارد .



Freitag, März 28, 2008

ولايت فقيه و مشکل حکومت ملی 2008 عجيب / اکتشافات نیو (!) سکولاری نوری قمری زکی لاریستی 87 نو

نئو سکولاریسم  New Secularism قمری نوری نو
دارالترجمه زبان یاجوج نو و ماجوجه نو



ولايت فقيه و مشکل حکومت ملی 2008 عجيب
اکتشافات نیو (!) سکولاری نوری قمری زکی لاریستی 1387 نو




«ولايت فقيه» و مشکل «حکومت ملی» /
شايد عجيب بنظر رسد که بگويم اعتقاد دارم هنوز بحث دربارهء ماهيت و کارکرد عنصر «ولايت فقيه» در «ساختار سياسی کشور ايران» بحد اشباع که سهل است به حد لازم هم نرسيده است…
علت اينکه من اين بحث های تفصيلی را کافی نمی دانم آن است که ...در عين حال، تصور خود آقای خمينی هم نسبت به انواع حکومت شکلی معوج داشت …
منظور من تکرار اين نکته است که آنچه بر ايران حکومت می کند چيزی بعنوان يک دولت ملی نيست… پس، می توان گفت که «ولايت فقيه» نظريه ای است که برای از بين بردن چهارچوب «دولت ملی» و گسترش همه جانبهء خلافت اسلامی می کوشد...
باری، مصلحت آن است که چشم ها را بشوئيم، حکومت اسلامی را يک «دولت ملی» تلقی نکنيم "!

جمعه گردی های ا. ن اعلا
(مخترع نئو سکولاریسم نوری قمری نو / کارچرخان نئو رئالیسم نیو آبگوشتی نو)
گوی ا.ن یوز
http://news.gooya.com/society/archives/069701.php
پایگاه موشکی نئو سکولاریسم New Secularism قمری نوری نو
http://www.newsecularism.com/Nooriala/032808-ES-Dr.No.htm

آدینه 9 فروردین 1387/ 28 مارس 2008


پایگاه موشکی نئو سکولاریسم  New Secularism قمری نوری نو جمعه گردی های  نوری

Donnerstag, März 27, 2008

وبلاگ آزادی برای همه: درد مشترک مردم ایران و سگ های ایران

وبلاگ آزادی برای همه

درد مشترک مردم ایران و سگ های ایران



دردنامه "متکی" وزیر امور خارجه

تقویم تبعید فرهاد حیرانی
http://farhadheyrani.blogspot.com/


دردنامه "متکی"
وزیر (!) امور خارجه
به
رئیس سازمان ملل متحد


وزیر امور خارجه در نامه ای به بان کی مون به نکاتی اشاره داشته که بایستی مورد توجه قرار گیرد.
وزیر امور خارجه در این " رنجنامه " آورده ایران قطعنامه تحریم را قبول نداشته و به آن عمل نمیکند !
وزیر امور خارجه گویا فراموش کرده این ایران است که تحریم شده و اصولا کسی خودش را تحریم نمی کند و باز هم اصولا برای تحریم ایران باید دیگر کشورها موافقت کنند که کرده اند و این بیان متکی مثل این است که گویا کشورهای تحریم کننده سوال کنند : آقای ایران آیا اجازه داریم شما را تحریم کنیم ؟ ویا اینکه آقای تهران آیا شما با ما برای تحریم کردنتان همکاری میکنید؟

مورد دیگر اعتراف بزرگ وزیر امور خارجه به ضایعات و خسارات ناشی از تحریم است و تهدید نموده برای جبران این خسارات اقدام حقوقی خواهد کرد. حالا به کجا ؟ هنوز خبرنگاران موفق به کشف نشده اند ، البته قاعدتا باید به همین سازمانی که ایران را تحریم نموده شکایت کنند .

احتمالا در پایان نامه هم به شعار رئیس جمهور در مورد قطعنامه های سازمان ملل اشارشده که هرچند ما خسارات فراوان دیدیم اما هنوز هم میگوئیم این قطعنامه کاغذپاره ای بیش نیست و شما بیش از ما ضرر خواهید کرد.

Mittwoch, März 26, 2008

این چه حرامزاده مردمانند که سر زمین تو را خطرناک الورود "معرفی" کرده اند و "خانه عفاف اینترنتی-ازدواج موقت" را گشوده اند

با درود به
سعدی و هادی خوجینیان:



این چه حرامزاده مردمانند که
سر زمین تو
را
خطرناک الورود "معرفی" کرده اند

و... (به عنوان مثال و مشت نمونه خروار )...


خانه عفاف اینترنتی-ازدواج موقت را طاق واز گشوده اند



دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج

Dienstag, März 25, 2008

عبدالقادر بلوچ : سال نوآوری

عبدالقادر بلوچ
http://balouch.blogspot.com

سال نوآوری

حضرت رهبر سال نو را سال نوآوری نام نهاده‏اند.
فکرش را بکنید قوه‏ی قضائیه علاوه بر سنگسار و پرتاب از بلندی و بریدن دست و پا و کوبیدن جسم سخت و خودکشی در زندانها در سال جدید دست به نو آوری هم بزند. چیزی در مایه‏های: بریدن زبان و دوختن لب و کندن پوست
.


...........................................................


کامنت خُسن آقا

آقا جان اینها که نوآوری نیست، حداقل دو مورد اول. اینها زبان اسانلو را بریده‌اند قبلا و لبها را هم از همان اوایل انقلاب دوختند، فقط مانده پوست کنده که یقین دارم این مورد را هم اگر تحقیقات دقیق از شکنجه شدگان بشود این مورد هم کهنه است و آقایان یقینا پوست چند نفری را تا حالا در سیاه چالهایشان کنده‌اند.
عزیز دل این رژیم دقیقا مصداق آن ضرب المثلی است که می‌گوید "طرف هیچ تُل نریده‌ای نگذاشته".
اینها جنایتی نیست که نکرده باشند پس حداقل در این زمینه نوآوری بی نو آوری

Samstag, März 22, 2008

به مکتب نرفت و خط ننوشت، نماینده مجلس شد و میره بهشت!... همراه شو عزیز

امیرفرشاد ابراهیمی
http://www.goftaniha.org/


نگاه من به نگار!


نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت چگونه جزو نمایندگان مجلس شد؟

بله، به میمنت و میمونی انتخابات مجلس هم به پایان رسید ومحق ترین و منتخب ترین ! زبده ترین ! لایق ترین ! اصلح ترین ! وبا فهم و شعور ترین! و البته زیبا روترین ! موجودات روی زمین که اتفاقا همگی این روزها در ایران و در ائتلاف اصولگرایان می باشند به مجلس راه یافتند . بنده به سهم خودم لازم میدانم از همه کسانی که در گرم و جزغاله کردن تنور انتخابات چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور سهمی داشتند سپاسگزاری کنم . بی شک همگان دیدید که نتیجه " همراه شو عزیز" در نظام مقدس جمهوری اسلامی چه حالی میده ! حال بماند که اصلا اگر کل مجلس هم به آن عزیزها داده میشد فوق فوقش میشد مجلس ششم !

......................................................................................


نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، ببین که با "زر" مفتش چگونه میره بهشت !

-رهبر معظم انقلاب اسلامی – حضرت آیه الله العظمی خامنه ای – در پیام نوروزی خویش تلاوت نمودند : "در آغاز سال ۸۶، ماجرای دستگيری ملوان های متجاوز بيگانه و سپس عفو و آزادی آنان، چهرهای مقتدر و عين حال بردبار و پرگذشت از ملت ايران به جهانيان ارائه کرد"!

ایشان البته به این مسئله اشاره نفرمودند که در سال گذشته طبق آمار دستگاه قضایی کشور و خبرگزاریهای داخلی 84 نفر اعدام شدند و در طرح زیبای امنیت اجتماعی زیبا ترین چهره های رحمت و عطوفت اسلامی را نسبت به شهروندان مسلمان و غیر مسلمان کشور به نمایش گذاشته شد .

البته ایشان در خاتمه اظهار نمودند که در کنار اين پيشرفت ها، ضايعات، فقدان ها و ناکامي هايی هم وجود داشت که شاید بشود به خوب آموزش ندادن نماز توسط سردار زارعی رئیس پلیس استان تهران به شش زن لخت خیابانی در عشرتکده شان اشاره کرد

نشانه های مستند حامله ها و حاملین سکولاریسم (!) خاله زنکی و عمو مردکی نو

شخصيت های فرهنگی و اجتماعی به پرسش های «بنياد ميراث پاسارگاد» پاسخ می گويندwww.pasargadfoundation.comدارالترجمه زبان یاجوجه و ماجوج


نشانه های مستند و روشن و تاریخی
حامله ها
و حاملین "
سکولاریسم (!)" خاله زنکی
و عمو مردکی
نو


"چند سالی است که به اين نتيجه رسيده ام که زن ها حاملين فرهنگ و سنت های غير مذهبی و زمينی هستند و مردها حاملين سنت های مذهبی و آسمانی. و حاضر هم هستم که اين نکته را با نشانه های(حداقل در ارتباط با سرزمين خودمان) ثابت کنم... به هر حال بايد گفت خوش به حال زن های پاکستان که با وجود داشتن کشوری بدون ثروت و فقير و بشدت متعصب و مذهبی، حضور زن هاشان در عرصه های بالای سياسی و اجتماعی به مراتب از زن های ما بيشتر است" !

حاج خانوم شکوه نیو سکولار زادگی
(که یک سا ل و اندی پیش، افتخارات نیو سکولاری "مشرف" شدنش به حجر الاسود را
"بایگانی" کرد؛
روشن و مستند تاريخی !"کارکردهای شگفت
New (!) Secularism ا.ن لاین حامله های "سکولاریسم" نو
http://www.newsecularism.com/Az-Negaah/AZN-032208.htm
شنبه 3 فروردين 1387 ـ 22 مارس
2008
لابد بزودی در گوی ا.ن یوز
.................

"در مراسم خاکسپاری و ختم ها در ايران رسم نبوده و نيست که زن ها بروند و سخنرانی کنند؛ به خصوص اگر که اين مراسم جنبه ای عمومی هم داشته باشند. اما خانم شيرين عبادی اين سنت را شکسته و در مراسم خاکسپاری دکتر پرويز ورجاوند سخنرانی کرده اند. ... گفته می شود که در برنامه ريزی خاکسپاری قرار نبوده که خانم عبادی صحبت کنند و اين اقدام ابتکار خود خانم عبادی بوده است" !

حاج شکوه خانوم
اهل بیت ا.ن. نیو سه کولار ی
http://www.puyeshgaraan.com/Qalamro/Az%20Negaah-Word/Aznegaah-Word-061507.htm
بيست و پنجم خرداد 1386 / پانزدهم جون 2007

Donnerstag, März 20, 2008

اصغرآقا بيا بهار آمد - تحت حفظ دو پاسدار آمد


هادی خرسندی
http://www.asgharagha.com/


بهاران خجسته باد !................. اصغرآقا بيا بهار آمد

اصغرآقا بيا بهار آمد - تحت حفظ دو پاسدار آمد
از محرم حيا نکرده بهار - فکر رخت عزا نکرده بهار ......


يادگار پارسال پيرارسال که محرم افتاده بود به نوروز. البته همين يکي دوماه پيش ضبط شده.

(به به! با صدا و سيماي شاعر!)


نوروز و چه و چه حاج خانوم نیو 3 کولار قمری نوری دو پهلو

شخصيت های فرهنگی و اجتماعی به پرسش های «بنياد ميراث پاسارگاد» پاسخ می گويندwww.pasargadfoundation.comدارالترجمه زبان یاجوجه و ماجوج

1387 کاملا دو پهلو


«مقدارى حلوا براى على(ع) آوردند. پرسيد كه چيست. گفتند: براى نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.»
در اينجا هم نقل قول از طرف امام علی کاملا دو پهلو است و معلوم نيست که جواب ايشان به آورنده حلوا (شيرينی) تاييد نوروز ايرانيان است يا نه.


حاج خانوم شکوه نیو سکولار زادگی
(که یک سا ل و اندی پیش، افتخارات نیو سکولاری "مشرف" شدنش به حجر الاسود را "بایگانی" کرد؛ کاملا دو پهلو)
سفینه فضایی New Secularism سکولاریسم نوری قمری نو
http://www.newsecularism.com/2008/0308-C/032008-Shokooh-Mirzadegi-Eid.htm

2008 دو پهلو (!) 1387: 1383 ـ 2005

Dienstag, März 18, 2008

این اطلاعات دقیق را " آیت الله " از کجا آورده است که با اطمینان می گوید هر کس دخترش گم شد بیاید من آدرس بدهم

گفتنی ها
http://www.goftaniha.org/



آخرین اطلاعات از دختران گمشده
از زبان آیت الله !



دیدن این فیلم را به چند دلیل ضروری دانستم :

اول اینکه خود این آقا و از جمله دیگر روحانیون عمق علاقه و عشق مردم به روحانیت را فهمیده اند !

دوم اینکه راستی چه شده است که این آیت الله آرزو می کند کاش دختر بود و مشتری زیاد داشت ؟

و سوم اینکه این اطلاعات دقیق را از کجا ایشان آورده است که با اطمینان می گوید هر کس دخترش گم شد بیاید من آدرس بدهم ؟
اگر چرت محض است که خوب چه آیت اللهی که کذب می گوید و اگر موثق و صحیح هست چرا لب رود هراز مامور نمی ایستد تا از این قتل نفس جلو گیری کند ؟! . و اینکه چقدر جالب هست فهم و شعور یک عالم روحانی که وقتی می خواهد مثلا از فساد یک دختر بگوید می گوید لباس تنگ و دانشگاه و ...

واقعا دایره معرفت فکری اینان که اتفاقا هر روزه در رسانه های ملی هم رویش تبلیغ می شود و برای مردم باز پخش می شود چقدر جالب است ؟
و چهارم
برای خندیدن به این دنیای احمقانه این فیلم بهترین هست !

Montag, März 17, 2008

یاسین های دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج متاسفانه اثرنکرد که نکرد. این یاسین را دارالترجمه به ناچار "قرض" گرفته است

شخصيت های فرهنگی و اجتماعی به پرسش های «بنياد ميراث پاسارگاد» پاسخ می گويندwww.pasargadfoundation.com
دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج




یاسین "قرض" گرفته شده،
"پاسخ" میده؟
.....................


From: <phf@pasargadfoundation.com>

Subject: Saal 1387-2547

1387, the year of Iranian cultural and natural heritage

سال 1387 خورشيدی (2547 ) «سال ميراث های فرهنگی و طبيعی ايران» است

شخصيت های فرهنگی و اجتماعی به پرسش های «بنياد ميراث پاسارگاد» پاسخ می گويند

Shakhsiyat haa ye farhangi va ejtemaie be porsesh haa ye "Bonyad Miras Pasargad" pasokh migoyand

www.pasargadfoundation.com

www.savepasargad.com

phf@pasargadfoundation.com


................


یک ای‌میل رو فیلتر می‌کنی از سه آدرس دیگه می‌فرسته و هر چی هم می‌گی بابا نمی‌خوام، عمو نمی‌خوام یاسین به گوش خر خوندنه!

دوستانه می‌گی، مؤدبانه خواهش می‌کنی، آمرانه می‌گی، بی‌ادبانه می‌گی ... باز کار خودشونو می‌کنن، از صدتا آدرس و به صدتا اسم باز همون‌‌های تکراری رو برات می‌فرستن... چه جور باید به مغزتون فرو کرد ...؟

................

یاسین های دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج متاسفانه اثرنکرد که نکرد (طی یک سال و اندی / از یلدای پیرارسال). یاسین فوق الذکر را دارالترجمه به ناچار "قرض" گرفته است


Sonntag, März 16, 2008

نمایش انتخابات هم خاتمه یافت و مقام معظم رهبری پیام تشکر برای ملت حماسه ساز ایران فرستاد


نمایش انتخابات هم خاتمه یافت و مقام معظم رهبری پیام تشکر برای ملت حماسه ساز ایران فرستاد و همه رسانه‌های دولتی داخل کشور از مشارکت مردم در انتخابات نوشته‌اند ولی اکثریت رسانه‌های صاحب نام دنیا از عدم شرکت مردم و سوت و کور بودن حوزه‌های انتخاباتی و تقلبات گسترده ، و از تحریم انتخابات گزارش دادند مثل رویتر ، بی بی سی ، خبر گزاری فرانسه ، العربیه ؛ روزنامه گاردین و...

بهتر است خامنه ای را برای جایزه سنگ پای قزوین (وبلاگ گل کو ) کاندید کنیم چون ولایت فقیه نزدیک به 30 سال است علیه مردم ایران خیانت و جنایت می‌کند و ارمغانی که برای ملت آورده است ، سرکوب و اختناق و فقر و تورم و بیکاری و فساد و غارت و چپاول و تبعیض است حالا ولی فقیه می‌گوید بیایید و دوباره به ما رای دهید تا این خیانت‌ها و این جنایت‌ها را بتوانیم ادامه بدهیم واقعاً که رو می‌خواهد! آخه حکومتی که به راحتی آدم می‌کشد برایش دروغ گفتن کاری نداره! تعداد آرا را هر چقدر بخواهد بالا پائین می‌برد .

امروز 25 اسفند سالروز ترور دوست عزیز، و مبارز سرافراز مقاومت حسین نقدی است
که توسط مزدوران آدمکش رژیم در رم هدف گلوله های ولایت فقیه قرار گرفت
سلام بر نقدی که جان و هستی خود را وقف آزادی مردم ایران کرد . یادش گرامی باد


گزارش اختصاصی سفر "نیو (!) سکولاریستی" (16 مارس 2008) حاج خانوم شیرین 2005 میلادی نوری قمری نو

دارالترجمه زبان یاجوجه و ماجوج


گزارش اختصاصی سفر "نیو (!) سکولاریستی" (16 مارس 2008)
حاج خانوم شیرین 2005 میلادی نوری قمری نو
New Secularism سکولاریسم نوری قمری نو
" مصاحبه اختصاصی...
خانم شیرین عبادی به مدت سه روز (از پنجم تا هفتم نوامبر 2005)
مهمان رسمی " انجمن قلم دانمارک" بود ند. رضا رحیم پور خبرنگارآزاد، نویسنده و از سال 1997 عضو انجمن قلم دانمارک میباشد.
این مصاحبه اختصاصی با خانم شیرین عبادی در کپنهاگ و به تاریخ ٧ نوامبر 2005 انجام شده است


رضا رحیم پور: خانم شیرین عبادی... شما، شیر زنی از اکباتان و فرزند خلف کوروش کبیر با پیامهای صلح و دوستی تان ... خودتان را یک روشنفکر لائیک میدانید یا یک روشنفکر مذهبی؟

شیرین عبادی: ... روشنفکر یعنی روشنفکر و دیگر لائیک ومذهبی ندارد... این چنین خط کشی ها بین انسانها، آنها را از هم دور میکند...

رضا رحیم پور: درمصاحبه ای با اشپیگل در٢٠ فروردین ماه ١٣٨٣ فرموده اید که اسلام با دمکراسی در سازگاراست. پرسش من دراین رابطه این است که اصولا نه تنها اسلام، بلکه تمامی مذاهب وهمچنین ایده لوژیها ذاتاً نمیتوانند با دمکراسی در سازگار باشند، چرا که تمامی مذاهب وایده لوژیها بنابر تعریف خودشان، معتقدند که تنها خودشان حقیقت را کشف کرده اند وبقول دانمارکیها "جوازوحق اختراع حقیقت" تنها دردست آنهاست، در حالیکه در نظام دمکراسی حقیقتی یکتا ویگانه وجود ندارد وکلا ًهمه چیز، حتی حقیقت، بُعدی نسبی دارد.

شیرین عبادی: اشتباهی که روشنفکران ایرانی میکردند این است که یکسره خط بطلان برروی مذهب میکشیدند...
  دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج سکولاریسم نو New Secularism   وآنهاهم حتما دلایلی دارند. اما این حرف توی کتابخانه ها باقی ماند و نتیجه آن راهم دیدیم که نتوانست بین مردم نفوذ کند. برای اینکه مردم عادی دلشان میخواست که دین ابا واجدادی خودشان را داشته باشند ... اما من گفتم، شما بیایید این قضیه را ازسوی دیگرشیشه نگاه کنند. بگوید که هرکس میتواند دین خودش را داشته باشد واصلا مهم نیست. اما اینکارهایی که حکومت های اسلامی بنام اسلام می کنند، اسلام نیست و اسلام میتواند تفسیرهای مختلفی داشته باشد. چرا ما بایستی حتماً تفسیری را انتخاب کنیم که ضد دمکراسی باشد؟ اسلام مانند هر دینی میتواند تفسیرها مختلفی داشته باشد. ... اسلام میتواند تفسیرهای مختلفی داشته باشد... س بنابراین موضوع برمیگردد که چه تفسیری ازاسلام و اینکه حکومتها چگونه اسلام را تفسیرمیکنند... حکومتها، اسلام را طوری تفسیرمیکنند که با دمکراسی همخوانی ندارد ... برخی ازروشنفکران ما هم دراین دام پا میگذارند و یکسره روی مذهب مردمِ خط بطلان میکشند... ما وقتی به تاریخ اسلام نگاه میکنیم، میبینیم که رسول خدا بعد از اینکه مکه را فتح کرد، حکومت تشکیل داد... جالبتراینکه حضرت رسول گفت که تنها بیعت مردان با من کافی نیست ومن میخواهم با زنها نیز بیعت کنم. برای اینکه هرچند من پیامبرشما هستم ولیکن حکومت میکنم، یعنی بین شما قضاوت میکنم و برشما حکمفرمایی میکنم وبه رای همه شما احتیاج دارم. چون به عرف آن زمان دست دادن زن و مرد جایز نبود، عرف وسنت زمان نمی پسندید، [پس]حضرت گفتند یک طشت پرازآب بیاورند و دست خود را درآن گذاشت وبه زنان گفت که هرکس که میخواهد با من بیعت کند، دست خود را درطشت آب فرو کند وزنان به آنصورت رای دادند. یعنی حق رای ازآنجا شروع شد...

رضا رحیم پور: ولی خانم عبادی پس در اینصورت شما معتقد ید که اسلام بایستی یک رفرم را از سر بگذاراند، چرا که ما درهمین ایران خودمان می بینیم که مسلمانان سنی ما ودیگراقلیتهای مذهبی همچو زرتشتیان، کلیمیها ومسیحیان حق ندارند رئیس جمهورشوند و یا انتخاب زنان ایرانی بعنوان قاضی وحتی رئیس جمهوری امکانپذیر نیست. آیا شما فکر نمیکنید که یک رفرم دراسلام ضروری باشد؟

شیرین عبادی: ما مطلقا یک رفرم در اسلام را احتیاج نداریم.... ما به رفرم در اسلام احتیاج نداریم، بلکه رفرم در طرز تفکر متولیان مذهب [را] احتیاج داریم. یعنی ما درحقیقت به تفاسیرجدیدی از مذهب نیازمندیم ... آنچه که شما بدان اشاره کردید مربوط است به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و همانطویکه گفتم اصلاً ارتباطی با اسلام ندارد... اما اگر[ما] این مسئله راعوض بکنیم، اسمش رفرم دراسلام نیست، بلکه بازنگری واصلاح قانون اساسی [جمهوری اسلامی] است.

رضا رحیم پور: خانم عبادی شما در مصاحبه ای با سرویس سیاسی رفاه فرمودید که اهمیت کرامت انسان در اسلام بیشتر از منزلت آن در "اعلامیه حقوق بشر" است و درجای دیگری فرموده اید که قرآن کریم خیلی تکمیل ترازحقوق بشراست. آیا میشود شما دراین دوباب، یک مثال از قرآن مجید بیاورید؟

شیرین عبادی: اعلامیه جهانی حقوق بشرکه همه ما قبولش داریم و [بدان] معتقدیم، استانداردی است بین المللی برای چگونه زیستن و اختصاصی به مذهب خاصی ندارد. خاص غرب نیست و در همه جای دنیا وبا هرمذهب وتمدنی قابلیت اجرائی دارد. این اعلامیه درسال ١٩٤٨به تصویب رسید واسلام مربوط است به پانزده قرن قبل! ... من به شما گفتم حضرت رسول درمقام پیامبر از زنان بیعت گرفت، یعنی اینکه به آنها حق رای داد.... تکرارمیکنم، اسلام با دمکراسی مخالف نیست...

رضا رحیم پور: خانم عبادی شما درجائی فرموده اید که ازانقلاب اسلامی درسال ٥٧ تا کنون وضعیت حقوق بشر درجمهوری اسلامی نسبت به قبل ازانقلاب بهبود یافته است واین چیزی بود که تعجب بسیاری ازجمله من و دوستانم را برانگیخته است، که چطورامکان دارد شما، سنگسارزنان و یا اعدامهای هزار نفری مرداد وشهریور٦٧ را با اعدامهای بیژن جزنی وده تن ازرفقایش، مقایسه کنید؟ هرچند که هردوعمل ازنظرما از بیخ و ُبن محکوم هستند، ولی منظورم این است که بنظرمن وضعیت حقوق بشر درایران بدترازپیش هم شده است.

شیرین عبادی: ازمن سئوال شد که وضعیت حقوق بشر درایران درطول زمان چطور است.[ من] گفتم به نسبت سالهای اول انقلاب، سالهای ٨٣ و ٨٤ وضعیت ما بهتر شده است و من الان هم همین را میگوییم.... هرکس معتقد است که سالهای حقوق بشردرسالهای ٨٣ و٨٤ ازسالهای ١٣٦١ و ١٣٦٢ بدتر است، بایستی درقضاوتش کمی شک کرد!

رضا رحیم پور: خانم عبادی، پرسش دیگر من در رابطه با کاریکاتورهای بنیاد گذار دین اسلام، محمد، است که شما نیز در جلسه دیروز هم آنرا مطرح کردید. مسئله ای که برایم بسیارمهم است اینکه شما میفرمایید که بایستی به ادیان دیگر احترام گذاشت، که بی شک باید اینکاررا کرد، ولی با دیگرایدئولوژیها چه؟ برای نمونه، خوب افرادی هستند که حتماً ازکاریکاتورهای کارل مارکس و لنین ناراحت میشوند، در اینصورت نمی شود هر گروهی بیاید و بگوید ما از کاریکاتور کشیده شدن رهبرمان ناراحت میشویم، پس بنابراین ما بایستی ازانتقاد و کرتیک از آنان صرف نظر کنیم؟

شیرین عبادی: یک روزنامه، کاریکاتور حضرت محمد را به مسابقه میگذارد. این دیگرخلاقیت هنری نیست ومسلمانان ازاین مسئله عصبی میشوند. اگر این روزنامه مذاهب دیگر الهی همطراز اسلام را به مسابقه میگذاشت، بنابراین مسلمانان حق نداشتند عصبانی بشونند. برای اینکه درهمان صفحه که کاریکاتور پیامبراسلام هست و درهمان قطع بایستی کاریکاتورهای مسیح ، موسی وبودا، یعنی چهار دین بزرگ، کشیده بشود وآنوقت به مسلمانان بگویند که منظورازاین مسابقه توهین به شما نبوده است

رضا رحیم پور: خانم عبادی، متاسفانه وقت بسیاری باقی نمانده است ومن این بحث را در اینجا به پایان میبرم. حال ازشما سه پرسش دارم. یک پرسش از گذشته، یکی از آینده ویک پرسش پایانی از زمان حال. پرسش نخست من درباره گذشته این است که بسیاری از ایرانیان معتقد هستند که اگر ایرانیان در زمستان ٥٧، بقول معروف روی دکتر شاهپور بختیار سرمایه گذاری میکردند و دنبال راه او می بودند، شاید ایران ما بسیار، بسیار جلوتر از ایران کنونی میبود. یعنی بدین شکل مردم ایران میتوانستند این تجربه انقلاب اسلامی را میان ُبربزنند. نظر شما در اینمورد چیست؟

شیرین عبادی: من خودم به شخصه معتقد به بختیار نبودم ، زیرا که بختیار نخست وزیر شاه بود و اگر قرار بود بختیار، بختیار باقی بماند، باز [او] نخست وزیر شاه بود و بعد به محض اینکه اوضاع آرام میشد، مجدداً شاه برمیگشت وهمان آش بود وهمان کاسه.

رضا رحیم پور: پرسش دوم درباره آینده : خانم عبادی، نسبت به آینده ایران در پنج، ده سال آتی، خوشبین هستید یا بدبین؟

شیرین عبادی: به آینده خوش بین هستم. یعنی مجبورم که خوش بین باشم، زیرا روزی که امید خودم را از دست بدهم دیگر نمیتوانم فعالیت بکنم. آیا شما دونده ای را سراغ دارید که با علم به اینکه حتماً بازنده میشود، وارد یک مسابقه دو شده باشد؟ وضعیت ما هم به همین صورت میباشد. ما باید امیدوار باشیم...

رضا رحیم پور: پرسش پایانی من در رابطه با تضاد موجود درنظام کنونی ایران میباشد. بسیاری، از لحاظ قانونی در نظام جمهوری اسلامی یک نوع تضاد میبینند. چرا که اگرشما «جمهوری اسلامی » را کلمه به کلمه تفسیرکنید، میبینید که خودِِ کلمه نخست آن، جمهوریت، بمعنای حکومت مردم بر مردم است ولی کلمه دوم، اسلام، یعنی یک نوع حکومت خلیفه ای با یک ایده لوژی مشخص شده ازپیش. بسیاری ازصاحبنظران نیز که آینده ایران پیش بینی میکنند، براین اعتقادند که بالاخره این تضاد با پیروزی یکی ازاین دو بردیگری بپایان خواهد رسید. نظر شما در این باره چیست؟

شیرین عبادی: وقتی ما میگوییم حکومت جمهوری اسلامی، از دید من باید اینطور تفسیر بشود که حکومت جمهوری، حکومت دمکراسی در کشوری که مردم آن مسلمان هستند... طبیعی است که قوانین هم از ایمان مردم نشئت میگیرد. به عنوان مثال اگر در یک جامعه لائیک مثل فرانسه، لخت رفتن به پلاژ یک امر طبیعی و قانونی باشد، طبیعی است که دریک جامعه ای که اکثریت [آن] مسلمان هستند ، این مسئله را نمی پسندند.

http://www.ois-iran.com/start.html برگرفته از نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي" / این مصاحبه اختصاصی با خانم شیرین عبادی در کپنهاگ و به تاریخ ٧ نوامبر 2005 انجام شده است" !

سفینه فضایی New Secularism سکولاریسم نوری قمری نو
http://www.newsecularism.com/2008/0308-B/031508-Shirin-Ebaadi-Interview.htm
یک شنبه 26 اسفند 1386 - 16 مارس 2008
...........................


"درمراسم خاکسپاری و ختم ها در ايران رسم نبوده و نيست که زن ها بروند و سخنرانی کنند؛ به خصوص اگر که اين مراسم جنبه ای عمومی هم داشته باشند. اما خانم شيرين عبادی اين سنت را شکسته و در مراسم خاکسپاری دکتر پرويز ورجاوند سخنرانی کرده اند. ... گفته می شود که در برنامه ريزی خاکسپاری قرار نبوده که خانم عبادی صحبت کنند و اين اقدام ابتکار خود خانم عبادی بوده است" !

حاج خانوم شکوه نیو سکولار زادگی
(که یک سا ل و اندی پیش،
افتخارات نیو سکولاری "مشرف" شدنش به حجر الاسود را "بایگانی" کرد)
http://www.puyeshgaraan.com/Qalamro/Az%20Negaah-Word/Aznegaah-Word-061507.htm
بيست و پنجم خرداد 1386 / پانزدهم جون 2007

Samstag, März 15, 2008

نتونستم جلوی خودم رو بگیرم

رکن پنجم دموکراسی

پیدا کنید پرتغال فروش را

هر کاری کردم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم این یادداشت رو ننویسم.

پیامک همشری نوشت:
«در اردستان که ۱۰۶۰۰۰ واجد شرایط شرکت در انتخابات دارد ۱۰۷۰۰۰ نفر رای دادند.»

حالا فکرشو بکنین وسط یک جمع جدی و رسمی این پیامک آن هم از طرف سرویس همشهری به دست شما برسد و شما باید ساکت باشید.

ماشاللا به خلبان مونث سفینه نیو سکولاریسم (!) قمری نوری بخش عمو مردکی خزعبلات اصل اول قانون (!) اساسی استبداد

دارالترجمه زبان یاجوجه و ماجوج

  شکوه سکولار زادگی هر شنبه:  از نگاه يک زن…    سکولاریسم نو New Secularism

ماشاللا!
خلبان اول سفینه نیو سکولاریسم (!) قمری نوری
بخش عمو مردکی خزعبلات اصل اول قانون (!) اساسی استبداد آخوندی را
"توشیح" فرمودند!
.................................

"بررسی تجربه ی حضور زنان در انتخابات، در سراسر قرن بيستم، نشان می دهد که آنها چگونه گاه به زيان خود از حق رأی دادن استفاده کرده اند...
  دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج سکولاریسم نو New Secularism
در اينجا ممکن است گفته شود که مگر اکثريت مردهای ما نيز در رفراندوم پنجاه و هفت رای آری به جمهوری اسلامی ندادند؟ پس چه فرقی بين رأی آنان و رآی زنان وجود دارد؟ به نظر من، بين «آری» گفتن زن ها و مردها تفاوتی مهم وجود داشت. آن خيل عظيم مردها به رژيمی رای می دادند که، پس از استقرار، به صورتی قانونی حقوق بيشتری همچون حق حضانت بچه ها، چند همسری، حق طلاق، حق گزينش مسکن، حق گرفتن صيغه و غيره و غيره را برايشان بهمراه داشت و در ذات اسلامی جمهوری نهفته بود. يعنی، حکومت اسلامی، در بسياری از جهات برای آن ها نويد دست يابی به حقوق بيشتری را داشت (و توجه کنيد که من در اينجا از آن مردان اکثريتی حرف می زنم که اغلب به اهميت برابری حقوق زن و مرد واقف نيستند و تنها به منافع کوتاه مدت خود فکر می کنند). پس «آن مردها» دقيقاً به خاطر «منافع» خود در رفراندم تعيين شکل حکومت به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند؛ در حالی که زن ها، با غفلت کامل از عواقب استقرار حکومتی مذهبی بر کشورشان، رای آری می دادند. در رفراندم تعيين شکل حکومت، زن ها حتی به منافع کوتاه مدت خود هم فکر نکردند، و نمی دانستند که با استقرار حکومت مذهبی (چه در ميان نامش واژه ی زيبای جمهوری باشد و چه هر عنوان ديگر) چه چيزهايي را از دست خواهند داد. من معتقدم که حتی نود در صد آن ها حدس هم نمی زدند که با رآی مثبت خود، و در قبال بدست آوردن حکومت اسلامی، چه چيزهايي را از دست می دهند" !

حاج خانوم شکوه نیو سکولار زادگی
(که یک سا ل و اندی پیش،
افتخارات نیو سکولاری "مشرف" شدنش به حجر الاسود را "بایگانی" کرد)
http://www.newsecularism.com/Az-Negaah/AZN-031508.htm
شنبه 25 اسقند 1386 – 15مارس 2008
به زودی در گوی ا.ن. یوز


کشف یه هویی ديوان سعدی و اعلامیه حقوق بشر توسط مخترع و کارچرخان" نیو سکولاریسم" موشکی نوری قمری نو

دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج



کشف یه هویی ديوان سعدی و اعلامیه حقوق بشر
توسط
مخترع نیو سکولاریسم موشکی نوری قمری نو
(از سر "کنجکاوی"!)


"امروز، از سر کنجکاوی شايد، ديوان سعدی را ورق می زدم
که برخوردم به اين بيت مشهور او:

تن آدمـی شريف است به جـان آدميت
نه همين لباس زيباست، نشان آدميت...

سنجه های ساده و قابل دسترسی همچون «اعلاميهء حقوق بشر» فراوانند" !

ا. ن اعلا
جمعه گردی های موشکی قمری نوری
سکولاریسم New Secularism نو

http://www.newsecularism.com/Nooriala/031408-ES-Dehumanization.htm
آدینه 24 اسفند 1386/ 14 مارس 2008
(و... به زودی در گوی ا.ن یوز)

ايدئولوژی مشکل «جان شريف آدميت» جمعه گردی های موشکی قمری نوری

Freitag, März 14, 2008

بع بع بع!... ما مشت می‌زنیم به دهان استکبار خسن آقا


خسن آقا
http://blog.hasanagha.org

بع بع بع!
ما مشت می‌زنیم به دهان استکبار!

امروز را تعطیلی گرفته‌ام و در خانه هستم، نه برای تماشای شعبده بازی آخوندی، بلکه برای استراحت. اما از آنجا که استراحت و راحتی ما تا سرنگونی حکومت آخوندی میسر نمی‌گردد بعد از صبحانه به رسانه‌ها سری می‌زنم و چون بازار خبری کساد است و یکنواخت، مجبور می‌شود به تله‌ویزیون آخوندی هم سری بزنم. پس از تغییر چند کانال می‌رسم به یکی از کانالهای رژیم بنام IRINN که گویا مختص به انعکاس خبرهای از پیش طراحی شده و پروپاگاندای انتخاباتی رژیم است.

جالب است! وقتی می‌بینم در بین مصاحبه‌ها بجای آن سرودهای شناخته شده اسلام، انقلاب و امام و از این نوع چرندیات، این روزها بیشتر پرچم سه رنگ ایران است و شعارها و سرودهای شناخته شده، که عموما برای تهییج مردم ساخته و پرداخته شده (وطنم وطنم) تنها شعاری است که در لابلای خبرها پخش می‌شود و چهره‌های مردمی رنج کشیده که از وطن فقط رنج آنرا نوش جان کرده‌اند

آنهایی که گوبلز معروف را می شناسند، می‌دانند که این آخوندها آن بیچاره را رو سفید کرده‌اند. در هر سخنی بارها نام ایران تکرار می‌شود و اینکه ایران وطنم وطنم، ایران ایران و...، اصلا نام و نشانی از اسلام و آن اسهال شناخته شده 29 ساله ملت ایران نیست. حتی در سخنان رهبر چلاغ هم چیزی بجز عزت ایران و ایرانی سخن دیگری نیست.

پایمردی‌ها و پاسداری‌ها همه برای ایران است و ایرانی و وطن، اصلا گویا اسلام و اسهال به جهنم فرستاده شده! و از آن خبری نیست. اگر مخاطب، این رژیم را نشناسد گمان می‌کند در جای دیگری از دنیا ست. آهنگ‌هایی که پخش می‌شوند بیشتر قری و شاداند تا اندوه آور و اسلامی. الله اکبر! نکند انقلاب جدیدی رخ داده است و ما بیخبریم!

نکته مهم تر و اساسی تری که در این تصاویر می‌توان دید این است که اکثر آنهایی که در صف‌ها ایستاده‌اند بیشتر از 95 درصدشان قیافه‌هایی آنچنانی دارند که اصلا نمی‌توان از آنها توقع و توقع و انتظار دیگری داشت

استکبار در هر زمینه‌ای می‌خواهد زیرآب امت در صحنه را بزند! و جلو تولید لشکر 20 میلیونی امام امت را بگیرد، باور ندارید خودتان ببینید!

نگفتم استکبار داره خواهر مادر آحوندا رو فلان میکند؟ خود تان ببینید

حال و روز توضیح ‌دادن دلایل‌ام برای شرکت نکردن در هیچ انتخابات‌ جمهوری پلید اسلامی رو ندارم

سرزمین آفتاب
http://mithras.org/mt/002984.php


جمعه ۲۴ اسفند
۱۳۸۶

من این فرهنگ زورچپون کردن خبرها رو به ملت نمی‌فهمم. این آسمان دیلی نیوز دیگه گندش رو در آورده. بابا به چه زبونی باید گفت من نمی‌خوام اصلا" از خبرها باخبر باشم، مگر زوره آقای عزیز؟ یک ای‌میل رو فیلتر می‌کنی از سه آدرس دیگه برات لینک خبرها رو می‌فرسته و هر چی هم می‌گی بابا نمی‌خوام، عمو نمی‌خوام یاسین به گوش خر خوندنه!

خسته‌‌ام کردید به خدا! نه این بلکه بیش‌تر ای‌میل‌های فارسی که دریافت می‌کنم همین اوضاعه. دوستانه می‌گی، مؤدبانه خواهش می‌کنی، آمرانه می‌گی، بی‌ادبانه می‌گی ... باز کار خودشونو می‌کنن، از صدتا آدرس و به صدتا اسم باز همون‌‌های تکراری رو برات می‌فرستن. اگر قصد اینه که ملت مطالب‌تون و ای‌میل‌هاتون رو نخونن که همین راه که در پیش گرفتید عالیه. چه جور باید به مغزتون فرو کرد این راه‌اش نیست؟

جدا" فرسوده‌ات می‌کنن بعضی آدم‌ها.

حال و روز توضیح ‌دادن دلایل‌ام برای شرکت نکردن در هیچ انتخابات‌ جمهوری پلید اسلامی رو ندارم. دلایل‌ام جمیع همون‌هاست که همه افراد حامی تحریم گفتن و می‌‌گن. مسئله‌ای اساسی‌ام هم مشروعیت دادن و ندادن به نظام نیست چون اون‌‌قدرها رمانتیک در موردش فکر نمی‌کنم دیگه. اساسی‌ترین مسئله‌ام درد امثال همین انسانیه که تو یه لوگوی زرد کنار وب‌لاگ‌ام نشسته و همین فقط ازش مونده، حداقل تو این فضا.
هیچ اصراری هم ندارم دیگران رای بدن و یا ندن که طومار بنویسم و استدلال بیارم. شاید اگر من‌ام دردم نون و آب بود و تو ایران بودم طور دیگه‌ای فکر می‌کردم (شک دارم البته). درد من حرمت و کرامت و حریم انسان‌هاست و بهای جون‌شون.
همین دیگه فقط در باب انتخابات و دیگه هیچ.

پ.ن. این پی‌نوشت مخصوص آذر: ایهالناس من نمی‌تونم در انتخابات مجلس شرکت کنم ولی اگر می‌تونستم هم شرکت نمی‌کردم! خلاصه من رأی نمی‌دهم و نخواهم داد تا مادام که تو اون آب و خاک بچه‌هامون تو زندان‌ هستن و مادرها و پدرها داغ‌دار!
پ.پ.ن. دوستان سر جدتون هی نگید احمدی‌نژاد بابت تحریم اومد اومد سر کار. احمدی‌نژاد چه با رأی و چه بی‌ رأی مردم سر کار آمد و دقیقا" طفل ناخواسته‌ی خاتمی بود. ندونم‌کاری‌ها، فرصت‌سوزی‌ها، بزدلی‌ها و بی‌فکری‌‌های سیاسی خاتمی و یاران بود که الان این ایام رو شاهدیم. اینو هم من می‌دونم و هم شما - هر چند هم که نخواهید اعتراف کنید و فکرش رو به اون سوراخ سنبه‌ها و گوشه زوایای تاریک مغزتون تبعید کنید. حقیقت وجود داره چه قبول‌اش کنیم و چه نه.

پ.پ.پ.ن. من منتظر نشستم تا انتخابات مجلس و بعدم به سلامتی و میمنت ریاست جمهوری انجام بشه و اوضاع مملکت از این‌ام تخماتیک‌تر و باز ملت راه بیفتن بگن مقصر تحریمی‌ها بودن! این دلایل نخ‌نما شده‌اند - باید دوزاری‌ها رو شست ... نه یعنی چشم‌ها رو باید ... :)

انتخابات شیخ حقگو

شیخ حقگو
http://mamut2000.blogfa.com/

انتخابات

شیخ رضی الله عنه را گفتند: یا شیخ در انتخابات حاضر گشتندی؟ فرمودی آری.
گقتند که را رای دهی؟ فرمودی: هیلاری را. گفتند یا شیخ آن که در دیار کفر باشدی. شیخ فرمودی: بر ما نباشد شرکت در انتخابات مگر ازادش هر کجا باشدی.
نقل است چند تن از مریدان بیوفتادی ازین پاسخ شیخ.
خداوند بر طول عمر او بیافزاد.
هنوز تصمیم نگرفتم برای شرکت در انتخابات از یه طرف دلهره داریم مجلس هشتم هم مثل مجلس هفتم دستمال به دست باشن- اونهم از نوع یزدیش - و از یک طرف هم رای ما را تایید نظام قلمداد کنند .
چه باید کرد؟
باید شرکت کرد و مانع حضور نمایندگان حکومت و خائنین مجلس هفتم در مجلس هشتم شد و یا شرکت نکرد؟
شاید تا اخرین لحظه رایی را نثار نماینده ای از مردم کردیم.

Donnerstag, März 13, 2008

شـهـاشیخ ! ای نماد هرچـه زشتی!... زتــو در ســیـنـه دارد کهـنــه زخمی، چـه تبریزی چـه تهرانی چـه رشتی


جمشید پیمان

نـمانـی در امـان از کـیـنــه ی خـلـق؛
هـمـان را بــدروی آخـر کـه کـشتـی


شـهـاشیخ ! ای نماد هرچـه زشتی، جـهـان چـون تـو ندیده بـد سـرشتی

تــهـی بـــودی ز روح ِ پـــاکِ یـــزدان، وجـودت لـب به لـب بـود از پـلشـتی

جــحـیــم از تــو فـرو در بـحـرحیـرت، مـن کــودن، تــورا خوانـدم بهـشتـی

بـه پـا کردی هـمـه جا چـوبـه ی دار؛ زخـــون ِ کـودکـان هـم نـاگـذشـتــی

بـخشـکـانــدی بـن نـیـکـی و پــاکـی، بـه جـایش تـخـمـه ی ادبـار کشتـی

بـگسـتـردی بـسـاط ریـب و نـیـرنـگ، شـدی پـرچـم بـه کـوی بـد کـنشتی

فـرا خـوانـدی به دورت هرچه بـدکار، گشـودی در بـه رویِ هـرچـه زشتی

تـوبـودی خـصـم مـا و دشـمـن حـق، تـو را نـامـردمـان گـشـتـنـد پـشـتـی

بـه دل بــودت ز مــردم کـیـنه بسیار، به کـین زین مـردمـان بسیـار کشتی

زدی آتـش چـنـان در جـنگل و دشت، کـه نـامـانـده دگـر لالـه بــه دشـتـی

مـسـلـمـانـی زتــو گـردیــد بــدنـــام، چـو تـو هـم خـانـه بـا اسـلام گشتی

گـریـزان از تــو هــر قــوم و قـبـیـلـه، مـسـلـمـان و یــهــود و زردهـشـتـی

بـشـد مـاتـم سـرای و خانـه ی غـم، به هرجائی که پـای خویـش هشتی

جـزایـش شـد هـمـه زنـجـیر و زندان، کـس ار حــرفـی ز آزادی نــوشـتـی

زتــو در ســیـنـه دارد کهـنــه زخمی، چـه تبریزی چـه تهرانی چـه رشتی

نـمانـی در امـان از کـیـنــه ی خـلـق، هـمـان را بــدروی آخـر کـه کـشتـی


ملت شریف ایران، به زیتون رأی بدهید

زیتون
من قول می‌دهم اگر انتخاب شدم،
در طول مدت نمایندگی‌امهیچ گْهی نخورم


ملت شریف ایران، به من رأی بدهید!

چون مقام معظم رهبری و همینطور رسانه‌ها دستور اکید دادند که کاندیداها از دادن شعارهایی که عملی نیست پرهیز کنند،‌ و شما هم در مصاحبه‌ها بر این گفته صحه گذاشتید و گفتید که ما از نمایند‌ه‌ها توقع ناممکن نداریم لطفا شعار ندهند. من هم اطاعت امر کرده و شعار نمی‌دهم .
دم رهبر و همه‌ی شما گرم! خدا عوضتان بدهد که کارم را راحت کردید.
من قول می‌دهم اگر انتخاب شدم، در طول مدت نمایندگی‌ام هیچ گُهی نخورم!

شعار نمی‌دهم که نرخ مواد غذایی و اجاره مسکن و پوشاک و دوا درمان و کوفت و زهر مار را ارزان می‌کنم چون زوراست بگویم نمی‌توانم. اصلا نمی‌خواهم! به من چه مربوط!
شعار نمی‌دهم که برای حفظ محیط زیست تلاش می‌کنم چون اگر به آن بیشتر از این هم ریده شود ککم هم نمی‌گزد. من خیلی همت کنم به باغچه‌‌های خودم برسم.

برای اوضاع تحصیلی و گرانی دانشگاه آزاد هم شرمنده. کاری از دستم بر نمی‌آید!
حقوق زنان پایمال می‌شود؟ بشود. از این هم بیشتر! زنان لایقشان است. (خدا به سر شاهد است به همین خانم بنده رو بدهی نمی‌گذارد زن دیگری را به صیغه‌ی خود درآورم!)
قوانین تبعیض آمیزند؟ به جهنم! به تخمم هم نیست.
میراث فرهنگی دستی دستی دارد از بین می‌رود. خوب برود! میراث فرهنگی به چه درد انسان می‌‌خورد؟

قول نمی‌دهم برای حوزه‌ی انتخابیه‌ام قدمی بردارم. جاده ندارند که ندارند. آب آشامیدنی؟ خوب آب معدنی بخرند. مدرسه ندارند؟ درس به چه درد بچه‌ها می‌خورد؟ تلویزیون را روشن کنند از صبح تا شب دراز بکشند جلویش. صد بهتر دانشگاه است. آن‌هم مجانی.

اعتیاد بی‌داد می‌کند؟ خوب بکند! بد است در این اوضاع آدم نشئه یا خمار باشد و زیاد غصه نخورد. می‌دانید که غصه آدم را پیر می‌کند.

آزادی سیاسی؟ وای وای... حرفش هم نزنید دشمن می‌شنود و هلهله‌ی شادی سر می‌دهد. مگر شما منافقید یا توده‌ای. من هرگز چنین شعاری نخواهم داد.

قول‌هایی که می‌دهم و عملی هم می‌کنم:
قول شرف می‌دهم که حساب بانکی‌ام را در ایران و سویس پر کرده و تا آخر عمر حالش را ببرم.

کار برای جوانان؟ چشم! می‌توانم قول بدهم برای پسر و دختر جوان خودم و بچه‌های برادرم و باجناقم کار پیدا می‌کنم. چشمم مرتب در چشمشان است.

قول می‌دهم تمام فک وفامیل خودم را در پست‌های حساس بگمارم. بخصوص برادر زن عزیزم که مغازه‌اش را برای تبلیغات کاندیداتوری در اختیارم گذاشته و از جیب خودش شربت و شیرینی به شما ملت می‌دهد. می‌دانم شما هم راضی هستید!

قول می‌دهم یک خانه‌ی ویلایی خیلی بزرگ در شمالی‌ترین نقطه‌ی تهران برای عیالم بخرم. ویلای شمال هم به نام دخمل عزیزم می‌خرم که عاشق دریاست.


وضع ورزش خراب است، قول می‌دهم درکنار استخر و جکوزی و سونای خانه‌ام انواع اقسام وسائل ورزشی را نصب کنم. از پارالل گرفته تا تردمیل و اسکی و خرک و تشک کشتی و... زمین‌های پشتی خانه را هم تصاحب کرده و یک زمین فوتبال مشتی درست می‌کنم. به علاوه زمین تنیس و گلف و...

قول می‌دهم بهترین ماشین را سوار شوم، بهترین مارک کت و شلوار یا عبا را به تن کنم تا آبروی شما در جهان حفظ شود.
قول می‌دهم در صحن مجلس با موبایلم جدیدترین اس‌ام‌اس‌ها را برای دوستان بفرستم.
قول می‌دهم مواظب دوربین مخفی باشم تا کسی مرا در حال خواند نماز وحشت با زنان عریان نبیند و آبروی نظام حفظ شود.
قول می‌دهم اگر یک سوم طبقات را به نام بنده کنید، برای برج 30 طبقه شما سر سه سوت مجوز ساخت بگیرم.
قول می‌دهم برای شما نزول‌خوار و سرمایه‌دار گرامی وام‌های کلان و طولانی مدت جور کنم به شرطی که نصفش را به عنوان هبه به من بدهید.

قرار ما جمعه ۲۴ اسفند پای صندوق‌های رأی... زیبا رویان لطفا یکی دوساعت زودتر در محل قرار حاضر شوند
می‌دانم کسی را بهتر از من گیر نخواهید آورد پس به بنده رأی می دهید. متشکرم!

Dienstag, März 11, 2008

لیوان تخمی انتخابات سایت «راه‌توده» حزب همیشه منحله و پیوسته «ناکام» توده

سعید سامان
http://saeed-saman.blogspot.com/

لیوان «تخمی»!


سایت « راه‌ توده »، متعلق به حزب همیشه منحله و پیوسته «ناکام» توده، که به تنهائی نورافکنی است در مسیر به چاه انداختن توده‌های مردم، در مورد «انتخابات»، افاضاتی کرده‌ که واقعاً دل سنگ «کباب کوبیده» می‌شود! پس از لغزخوانی‌های ایدئولوژیک، ویژة استالینیست‌های آبکی وطنی که معمولاً تخته شکسته‌ای است ایدئولوژیک بر امواج بی‌سوادی و چرت و پرت گوئی، دم خروس از زیر عبای «حزب همیشه منحله» بیرون می‌زند، و ایدئولوگ‌ آتشین مزاج آن فریاد بر می‌آورد:
«حتی اگر این آراء یک دهم آراء واقعی مخالفان سیاست نظامی باشد و حاکمیت اجازه حضور 9 دهم آن را نداده باشد و یا با حذف چهره‌های شناخته شده و مخالف اوضاع کنونی کشور این توان حضور را به یک دهم کاهش داده باشند[...]»
کاملاً درست دیده‌اید! تمام این مزخرف‌بافی‌ها برای این است که، این حزب «استالینیست» همان خزعبلاتی را نشخوار کند که شیخ کروبی و محمد خاتمی، یعنی راستگراترین و ارتجاعی‌ترین جناح‌های حکومت اسلامی، ‌ طی 5 سال گذشته مرتباً از پشت بلندگوهای حکومت اسلامی فریاد ‌زده‌اند! خلاصه بگوئیم، حزب توده، با چنین اطلاعیه‌هائی،‌ مردم همیشه قربانی ‌شدة ایران را به شرکت «فعال» در انتخابات حکومت اسلامی فرا می‌خواند!‌ عنوان مقالة «آتشین» همکاران کودتاچی‌های 22 بهمن، «مشت ملی بر دهان حاکمیت» است! از قدیم گفته‌اند، «مشت نمونة خروار است»، در نتیجه مشت اگر ملی است، حاکمیت هم وضعیت‌اش روشن خواهد بود. نمی‌دانم برای ابراز چنین مواضع «انقلابی» و اصولی، چرا حزب توده یک سایت در خارج از کشور درست کرده؟ حزب توده می‌توانست در وزارت اطلاعات حکومت اسلامی دفتر و دستک تبلیغاتی بگذارد. بله، در مطلبی جداگانه، همین حزب «مقدس»، با پیروی از «مدروز»، روز جهانی زن را هم به زن ایرانی تبریک می‌گوید و در تأئید کودتای 22 بهمن می‌نویسد:
«ما فراموش نکنیم که نیمه پر این لیوان، آن برانگیختگی است که انقلاب 57 در کل جامعه ایران و خواه نا خواه در نیمه دوم این جامعه، یعنی زنان به وجود آورد. برای نخستین بار سیاست و حق طلبی در زیر پوست این نیمه دوم راه یافت، حتی همین که از خانه بیرون می زنند و به پای صندوق های رای می روند [...]»
حال به صراحت می‌بینیم که چرا در «روز جهانی زن»، سخن گفتن از زن ایرانی اصولاً گزافه است؟ «سخن‌پرانی» حزب توده، و نیمة پر و خالی نشان دادن، واقعاً که 80 سال هم سابقة فعالیت مستمر سیاسی لازم دارد!

مقالة حزب توده، انسان را بی‌اختیار به یاد گزافه‌گوئی‌های آخوندها در نماز جمعه می‌اندازد. مگر طی کودتای چند ساعتة 22 بهمن چه «معجزه‌ای» رخ داد، که اینهمه فوت در آستین مشتی عملة خودفروخته می‌کنید؟ خجالت هم خوب چیزی است. مگر کور هستید و نتایج این «کودتا» را نمی‌بینید: فروپاشی ساختار طبقات اجتماعی، فرار میلیون‌ها تن از شهرنشینان به خارج از کشور، فرار سرمایه‌های تولیدی، فرهنگی، هنری، و ... از مملکت، جنگ و آشوب و برادرکشی و سرکوب فراگیر!‌ و نهایت امر، آنچه را که قسمت «پر» این لیوان عنوان می‌کنید، به تنهائی تجلی تمام و کمال سیاست‌های اجتماعی در یک فاشیسم کور و ضدانسانی است: بسیج زنان گرسنه و درمانده به دست عوامل حکومت، در هنگ‌های فاشیستی و سرکوبگر. همین هنگ‌های «نیمة پر» که نهایت امر روابط اجتماعی در سطح جامعه را، به نوعی عملکرد‌ سرکوبگرانة سیاسی تبدیل کرده‌اند از نظر حزب سابقه‌دار توده «نیمة‌ پر» لیوان تحلیل می‌شود! مرده شور خودتان را ببرند با لیوان‌تان، امیدواریم بی‌لیوان شوید! اینهمه مصائب و فجایع از نظر این تشکیلات وطن‌فروش و آشوب‌پرست، قسمت پر «انقلاب» شده؟ کمی هم از قسمت خالی‌اش می‌گفتید!

...............

متن کامل
http://saeed-saman.blogspot.com/2008/03/blog-post_09.html

صلاحیت نداریم، اما "واجب" است در خیمه شب بازی انتخابات نقش جسد را بازی کنیم

من این دو حرف نوشتم چنانکه غیر ندانست
توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی.
http://after50s.blogspot.com

با شرکت نکردن دراین انتخابات،
حضور دارم


چه شد که برای نمایندگی مردم میهنم در مجلس این سرزمین اجدادیم ، صلاحیت ندارم مثل هزاران نفر دیگر ، اما لازم و واجب است که در این خیمه شب بازی نقش جسد را بازی کنم . نه من اینکاره نیستم

یاد داستان آن شیر در شب تاریک به روایت مولوی رومی افتاده ام
این چنین گستاخ زان میخاردم
كو در اين شب گاو میپنداردم
اگر هزار سال هم من و امثال من صلاحیتمان رد شود ، اینجا سرزمین من است. اگر با این نظر من مخالف هستید لطفن از این درد بمیرید

می پرسم این چی داره می خونه؟ چطور تلویزیون داره اینو پخش می کنه؟ می گه اتفاق جدیدی هم نیست

مهرواژ
http://mehrvazh.blogspot.com

دوباره می سازمت وطن؟

دیروز صبح توی خواب و بیداری و بیهوشی و بی حسی و گیجی صدای تلویزیون و برنامه ی "مردم ایران سلام" به گوشم می رسید گاه گداری و تعجب کردم از شنیدن ترانه ای که خواننده ی گرامی با ریتم تقریبن تند و قر داری بدون اون صلابت و موزیکی که انتظار داشتم و بدون اون صدای بم که این ترانه را توی ذهن من حک کرده بود می خوند:

دوباره می سازمت وطن / اگرچه با خشت جان خویش ... ستون به سقف تو می زنم / اگر چه با استخوان خویش!

دینا جلوی در اتاق ایستاده. می پرسم این چی داره می خونه؟ چطور تلویزیون داره اینو پخش می کنه؟

می گه اتفاق جدیدی هم نیست.. یهو دست می ذارن روی یه ترانه ای که لابد بگن این مال هم "ما" هست ...

چند سال قبل که یهو "ای ایران" فقط به گوش می رسید از صدا و سیما. بعدتر " یار دبستانی " .. از دو سال پیش هم گلسرخی شد عزیزشون.. حالا هم روشون نشد این ترانه را با صدای داریوش پخش کنن! اگه راه داشت این کار رو هم می کردن!

Montag, März 10, 2008

اکتشافات "نیو" سکولاریستی و "رایگان" نیم دوجین برنده جايزه نوبل ادبیات پینگلیشی

دارالترجمه زبان یاجوج و ماجوج


اکتشافات "نیو" سکولاریستی و "رایگان" نیم دوجین
برنده جايزه نوبل ادبیات پینگلیشی
و
معجزات ابتکاری چند دوجین
"حقوق" دان متخصصه "شیرین" زبونی های
قانون(!) اساسی جمهوری(!) ولایت (!) فقیه

"شش برنده جايزه صلح نوبل ... و صدها تن از نمايندگان سازمان های زنان که برای شرکت در پنجاه و دومين نشست سازمان ملل در مورد "وضعيت زنان" در نيويورک حضور دارند اين بيانيه را امضا کردند.

در اين بيانيه از حکومت ايران مصرانه درخواست شده است که: " همه محدوديت های آزادی بيان و تجمع مسالمت آميز را مطابق با تعهدات ايران در پيمانهای بين المللی حقوق بشر که طبق قانون اساسی ايران نيز الزام آوراست، رفع کند" !

..........................


ما از حقوق بشر زنان در ايران حمايت می کنيم/

"ما دولت ايران را فرا می خوانيم که همه محدوديت های آزادی بيان و تجمع مسالمت آميز را مطابق با تعهدات ا يران در پيمانهای بين المللی حقوق بشر که طبق قانون اساسی ايران نيز الزام آوراست، رفع کند"!

گو ی ان یوز

http://news.gooya.com/politics/archives/2008/03/068944.php

جمعه گردی نیوسکولاریستی 16 اسفند 1386- 6 اسفند2008
...............................

"در مراسم خاکسپاری و ختم ها در ايران رسم نبوده و نيست که زن ها بروند و سخنرانی کنند؛ به خصوص اگر که اين مراسم جنبه ای عمومی هم داشته باشند. اما خانم شيرين عبادی اين سنت را شکسته و در مراسم خاکسپاری دکتر پرويز ورجاوند سخنرانی کرده اند. ... گفته می شود که در برنامه ريزی خاکسپاری قرار نبوده که خانم عبادی صحبت کنند و اين اقدام ابتکار خود خانم عبادی بوده است" !


حاج شکوه خانوم
اهل بیت ا.ن. نیو سه کولار ی
بيست و پنجم خرداد 1386 / پانزدهم جون 2007
http://www.puyeshgaraan.com/Qalamro/Az%20Negaah-Word/Aznegaah-Word-061507.htm