Mittwoch, Juli 30, 2008

شما که در مرگ اسدالله لاجوردي جلاد سوگواري نشان دادي

هادی خرسندی/
http://www.asgharagha.com/

جمله سازي خاتمي که «شاملو» هم در آن باشد!

به پرزيدنت خاتمي سابق گفتند هشت سال پيش شاملو رفت و شما رئيس‌جمهور بودي. کمترين اشاره‌اي به درگذشت مطرحترين، سرشناسترين، و پرطرفدارترين شاعر معاصر ايران نکردي. شما که در مرگ اسدالله لاجوردي جلاد سوگواري نشان دادي و رفتي زير تابوت حافظ اسد را هم گرفتي ....
گفت: شاملو مرا انکار کرده، من هم متقابلاً ...
گفتند: نه‌خير. لطفاً سعي نکن اشتباه کني! و ترا، انکار هم نميکرد! منظورش نو نبودي. بيخود به خودت نگير.
پرسيد: حالا ميگوئيد چکار کنم؟
گفتند: حالا که رئيس‌جمهور نيستي و نيروهاي انتظامي هم با علاقمندان شاملو خشونت کرده‌اند، شما يک خودي نشان بده. يک غيرتي، همتي، صفتي، جنمي. حداقل از خامنه‌اي فاصله بگير و يک جمله بگو که شاملو در آن باشد.
گفت: ديشب در خدمت مقام معظم رهبري، شام لوبيا پلو خورديم!

نگاهی به ابتکارات و اختراعات و کشفیات آخوندیزه

ورجاوند


سال ابتکارات


در سال ابتکارات و اختراعات اسلامی بزعم رهبر عظیم انقلاب بار دیگر جهانی را به تعجب واداشته ایم. یکی از اخبار داغ که افکار جهانیان را بخود مشغول داشته کشف بسیار مهم و نادری است بنام اکستازی اسلامی. اگر معنی اکستازی را نمیدانید به این مقاله مراجعه کنید تا افزایش معلومات پیدا کنید.

مروری بر اکتشاف و اختراعات سی ساله اخیر دلیل بارز آنست که دنیای غرب و بخصوص کشور برادر عامریکا (غلط املائی نیست بلکه آخوندیزه شدن واژه آمریکا میباشد. درست مثل طاهر کردن گند نجس بلژیکی و غسل دادن در چای که باعث پاکی و تولید قند حبه میشود) میخواهد در ایران سفارت بزنند و گویا از سی سال پیش تا کنون اصلا مذاکره و تماسی با ایران نداشته اند. اینهم نگاهی به ابتکارات و اختراعات و کشفیات سی ساله اخیر:

کندن 300 هزار قبر بمنظور پذیرایی از همان عامریکایی ها.

تولید انرژی اتمی در آشپزخانه.

هاله نور در سازمان ملل.

رهبریت اقتصاد جهانی.

اختراع موشکهای فتوشاپی.

بافور برق و باطری برای سفر و حضر.

دستگاه مدرن قطع انگشت دست و پا.

اعدام با ظرفیت بالا توسط جرثقیل بمنظور کنترل جمعیت.

در آوردن چشم با دستگاه خودکار.

کاشتن خیارشور در شوره زاره های کویری.

تولید نسل جدید گاو با ایجاد اسپرم گاوی توسط برادران بسیج برای باروری ماده گاوان بسیجی.

ایجاد ارتش های نیست میلیونی برای ترساندن لولو.

شلاق زدن محکومان بدلیل عدم وجود زندان کافی و گرانی مواد خوراکی.

واردات و پخش مواد مخدر و مشروبات الکلی در ایران بمنظور مبارزه با امپریالیست جهانی.

Dienstag, Juli 29, 2008

آغوش اسلامی، تریبونی آزاد برای من و تو

ایرانی، تریبونی آزاد برای من و تو

آغوش اسلام

اين ها را به خاطر خودت می گويم عزيز. دست از سياست و حقوق بشر بکش و برو پی زندگی و حال

ف.م.سخن

شب گذشته بعد از خواندن حدود ۱۰ نامه ی پندواندرز و توصيه‌ورهنمون و سرزنش‌وتحذير خطاب به احمد باطبی و احساس عقب ماندگی شديد از قافله ی نامه نويسان، صفحه ی سفيد "وُرد" را باز کردم و به کی بورد کامپيوترم خيره شدم. در افکارم محتوای نامه ی ديگران موج می زد و کلماتی مانند گيتار، موی بلند، موزه، جوان گرامی، لکه حيض، فسيل، منويات، عکس لعنتی، قهرمان، امضای نامه ی بی سر و ته، شيدائيان، موانست، قائله [غائله]، بسط دل خرم، سوژه لعنتی و غيره که در اين نامه ها به چشم ام خورده بود در سرم جولان می داد که ناگهان چشم ام سياهی رفت و ديگر چيزی نفهميدم.

صبح که چشم باز کردم، روی نمايشگر لپ تاپَ‌م نامه ای ديدم خطاب به احمد باطبی. فکر کردم چه کسی ممکن است اين نامه ی بی سر و ته را نوشته باشد. چون غير از خودم کسی در خانه نبود، مجبور شدم بپذيرم که اين نامه را انگشتان دست من تايپ کرده است. من که از محتوای در همِ آن چيز زيادی دستگيرم نشد. اميدوارم شما دستگيرتان شود:




نامه به احمد باطبی


احمد باطبی عزيز

خوشحالم که از زندان بيرون آمدی و به آمريکا رفتی و مثل بچه های اهل حال موهايت را بلند کردی. دمَ‌ت گرم. حال ِ آن هايی را که منتظر بودند تو با مدل موی قيصری و سبيل از بناگوش در رفته از زندان بيرون بيايی و تو را مثل زندانيان آزاد شده در سال ۵۷ بر دوش بگيرند و از تو قهرمان پوشالی بسازند بدجوری گرفتی. با اين تيپ خَفَن، و برای گرفتن حال بيشتر کسانی که به دنبال قهرمان های پوشالی هستند من توصيه می کنم به جای قلم، دوربين در دست بگيری و موزه ها را سِير کنی؛ يا مثل جوان هايی که می خواهند زندگی کنند و روی و موی شان را به باد سياست نداده اند بروی در محوطه ی سر سبز مقابل کاخ سفيد گيتار بنوازی. چقدر خوب است آدم به جای حرف های صد تا يک قاز سياسی و امضای نامه های بی سر و ته حقوق بشری گيتار بنوازد و عکاسی کند. تو يک داغ لعنت به پيشانی‌ت خورده که بايد به هر طريق ممکن آن را پاک کنی. چه غلطی کرد عکاس اکونوميست که عکس تو را با آن پيراهن خونی گرفت (حالا جان من آن لکه های خون بود يا سُس گوجه فرنگی؟) آخر عزيز جان تو را به سياست و درگيری و زد و خورد با انصار حزب الله چه کار؟ تو همان موقع هم اشتباهی وارد عرصه ی سياست شدی و خدا را شکر که الان قصد داری خارج شوی. ما هم که اول آمده بوديم فرنگ به ما ۱۰۰۰ دلار می دادند تا راجع به سياست و حقوق بشر حرف بزنيم و برنامه بسازيم. ماه دوم نرخ مان شد ۱۰۰ دلار. الان هم که می خواهند سر به تن مان نباشد. اين ها را به خاطر خودت می گويم عزيز. دست از سياست و حقوق بشر بکش و برو پی زندگی و حال. اين عکس را ببين:

اين بابا جزو کسانی ست که می توانست گيتار بزند و در موزه ها به گشت و گذار بپردازد اما اشتباهی گلوله خورد. اين آدم اصلا در کوی دانشگاه چه غلطی می کرد؟ مگر "مصطفی" نگفت شما برگرديد خوابگاه ما خودمان درستَ‌ش می کنيم؟ اين هم حتما مثل تو اشتباهی آن جا بود. اگر هم گلوله نمی خورد حتما در عکسی خبری، داغ ننگ بر پيشانی اش می خورْد.

يا به اين يکی عکس نگاه کن:

اين هم اشتباهی به جای اين که گيتار بزند و در موزه بگردد و عکس بردارد، به خاطر هيچ و پوچ به بالای پشت بام دانشگاه رفته و پايين پريده است. يکی نيست به او بگويد دختر جان! آخر خودکشی هم شد کار؟ لابد اين هم خواسته مثل تو خودش را به عنوان سوژه ی لعنتی در مجلات خارجی و داخلی مطرح کند. چرا به جای بسط دل خرم دست به چنين حماقتی زده؟ اين را در آن دنيا بايد از او سوال کنيم.


جوان گرامی


نه سال زندان تو، اگر فايده ای هم برای خودت نداشت اين فايده را برای من داشت که خطاب به تو نامه بنويسم و ضمن مطرح کردن خودم حرف هايی را که مدت ها روی دلَ‌م سنگينی می کرد بيرون بريزم. می ترسم به جای بخشيدن عطای دنيای سياست به لقايش بروی دنبال حقوق همين افرادی که در بالا عکس شان را می بينی. مثلا خدای نکرده بگويی اولی را چرا در سال ۷۸ با گلوله زديد و دومی را چرا در سال ۸۷ به جايی رسانديد که خودکشی کند. امان از قائله [دست من در حالت بيهوشی غائله را به اين صورت نوشته است. نمی دانم چرا] های سياسی و سياست بازی.


طفل عزيز

به نظرم می رسد که شما اين کاره نيستی و بهتر است کار را به بزرگ ترهايت که ما هستيم بسپاری. شما به جای دخالت در کار بزرگ تر ها برو دنبال بسط دل خرم. ما خودمان مدت ها تلويزيون داشتيم و بحث های خوب سياسی می کرديم که چون نماينده ی محترم جمهوری اسلامی با توصيه ای عتاب گون ما را مخاطب قرار داد که آن را تعطيل کنيم، تعطيل کرديم، و نظر مشاراليه را پيش از آن که ما را تبديل به لکه ی حيض نمايد تامين نموديم و به خاطر اين کار از سوی برخی شيدائيان جرج بوش مورد استهزاء قرار گرفتيم و اکنون به دنبال بسط دل خرم می باشيم که اميدواريم دست در دست جناب‌عالی به اين مهم نائل آئيم. به اين عکس نگاه کنيد:

ببينيد اين خانم چقدر منطقی و عاقل است و با پول اهدايی مردم ايران، تحت عنوان حزب الله و جنگ عليه اسرائيل به بسط دل خرم مشغول است. والله ما هم بدمان نمی آيد چنين حزب اللهی شويم. اصلا ما آمريکا آمده ايم که چنين چيزی را جا بيندازيم: حزب اللهی مدرن که ميان ايران و آمريکا هم‌دلی و موانست ايجاد خواهد کرد. اگر هم طرفدار عقايد کمونيستی باشيد ديدن اين تصوير برای شما جوان گرامی که تازه از بند رها شده ايد سرشار از لطف خواهد بود:

اين هم نمونه ای از چپ مدرن آمريکای لاتين است که بعد از حماقت های چه گوارا که منجر به بر باد رفتن سرش شد به نهضت بسط دل خرم پيوسته و ضمن دريافت مقرری از ما ايرانيان بر دستان زحمتکش مدل زيباروی بوسه می زند. چه نهضت دل‌پذيری! پيوستن شما به چنين نهضتی نه تنها ايراد ندارد، خيلی هم خوب است به شرط آن که جای ما را تنگ نفرماييد.

البته بهتر از همه ی اين ها برای شما، همان نواختن گيتار و سير و سياحت در موزه های آمريکای جهانخوار است که با هدايت ريموت کنترلی، شما را به اينجا کشانده است. ممکن است بگوييد که خود تو هم در آمريکا زندگی می کنی ولی بچه جان! آمدن من کجا و آمدن شما کجا؟ من در فرم مربوط به اخذ ويزا در توضيح مقصود از سفر به آمريکا نوشتم که می خواهم به کشورتان بيايم و در همان جا تو دهن تان بزنم و اين با آمدن شما از طريق ريموت کنترل تفاوت بسيار دارد.

باری. به پند و اندرز بنده گوش فرا داديد که داديد. اگر نداديد به جناب‌عالی تعهد می دهم که به محض مشاهده کوچک‌ترين خطا، شما را به سرعت تبديل به لکه ی حيض نمايم.

موفق باشيد.


Montag, Juli 28, 2008

نخستین جشنواره بین المللی خداد تا "کارشناس" شکوفایی و نو آوری

- دارالترجمه یاجوج و ماجوجه-


نخستین جشنواره بین المللی خداد تا "کارشناس" شکوفایی و نو آوری


"معاون پژوهشی مرکز تخصصی مهدویت ... تصریح کرد:
انتظار ظهور امامی که عدل و خوبی را با خود به ارمغان می آورد، امید بخش است...
معاون پژوهشی مرکز تخصصی ... گفت:
تحریف های موجود در این زمینه باید شناسایی شده، و برای رفع آن برنامه ریزی مدونی صورت گیرد.
عضو هیات علمی جشنواره بین المللی آخرین منجی... افزود:
برای اینکه فعالیت های این جشنواره در جامعه تاثیرگذار باشد، باید از ... کارشناسان ... بیشتر استفاده شود... این جشنواره بتواند به صورت سالانه برگزار شود"!

ایسکا نیوز
http://www.iscanews.com/fa/ShowNewsItem.aspx?NewsItemID=227493
5 مرداد 1387 – 26 ژوئیه 2008



اطلاعات. نت : عكس روز / توجه................................................................ توجه

اطلاعات. نت : عكس روز
توجه................................. توجه

Samstag, Juli 26, 2008

بحث شیرین "ابتکار ات" حاج خانومی سکولاریسم شکوه مند نو : تنها راهی که برای زن ها در مقابله با اين نوع حق کشی های هر روز فزاينده وجود دارد

- دارالترجمه یاجوج و ماجوجه-


بحث شیرین "ابتکار ات(!)" حاج خانومی "سکولاریسم(!)" شکوه مند نو
و
تنها راهی
که برای زن ها
در مقابله با اين نوع حق کشی های هر روز فزاينده
وجود دارد!

.................................


 حاج خانوم شکوه (!)
"لطفا برای رعايت عدالت به زن ها هم حق چند همسری بدهيد /
سايت «مدرسه فمنيستی» روز گذشته خبری داشت در مورد اعتراض خانم شيرين عبادی عليه لايحه ای که قرار است برای حق چند همسری مردها به مجلس برود...
خانم شيرين عبادی گفته اند ... همچنين تهديد کرده اند که:«اگر اين لايجه به تصويب برسد، ما زنان مقابل مجلس شورای اسلامی اعتراض می کنيم»...
اما من فکر می کنم تنها راهی که برای زن ها در مقابله با اين نوع حق کشی های هر روز فزاينده وجود دارد مقابله به مثل کردن است...
اگر چند همسری بد است برای مردها هم بد است و اگر خوب است پس لطفاً عدالت را رعايت کنيد"!

حاج خانوم شکوه (!) "سکولاریسم" نو
http://www.newsecularism.com/Az-Negaah/AZN-072608.htm
شنبه 5 مرداد 1387 ـ 26 ژوئيه 2008
..............................

"در مراسم خاکسپاری و ختم ها در ايران رسم نبوده و نيست که زن ها بروند و سخنرانی کنند؛ به خصوص اگر که اين مراسم جنبه ای عمومی هم داشته باشند. اما خانم شيرين عبادی اين سنت را شکسته و در مراسم خاکسپاری دکتر پرويز ورجاوند سخنرانی کرده اند ... و اين اقدام ابتکار خود خانم عبادی بوده است" !

حاج خانوم شکوه (!) "سکولاریسم" نو
http://www.puyeshgaraan.com/Qalamro/Az%20Negaah-Word/Aznegaah-Word-061507.htm

بيست و پنجم خرداد 1386 / پانزدهم ژوئن 2007

Freitag, Juli 25, 2008

جامعه شناسی نارضايتی و "مکانيسم های" یاجوج و ماجوجی اختراع و خیرات سکولاریسم (بخش اول و دوم) از سر نو


Jom'e-gardi haa/ NewSecularism-Article  -  جمعه گردی های یاجوج و ماجوج / جامعه شناسی نارضايتی

- دارالترجمه جمعه گردی های یاجوج و ماجوج-


جامعه شناسی نارضايتی
و "مکانيسم های"
اختراع و خیرات
بخش اول و دوم
سکولاریسم "نو" از سر نو

...................................


"جمعه گردی ها...: جامعه شناسی نارضايتی ,بخش اول/
در جوامع دموکراتيک مکانيسم هائی هم وجود دارند ... اين مکانيسم ها چيزی نيستند جز وجود امکان بيان نارضايتی ها و اقدام های دسته جمعی، آن هم در جهت احقاق حقوقی که بعلت بی عدالتی ها يا تبعيض ها از دست رفته اند…

بنظر من… سنديکاها و اتحاديه های صنفی، گروه های عمل اجتماعی، و نهادهای مدنی و مستقل، همچون احزاب و ان.جی.او ها… ـ در واقع ـ کانال هائی هستند که می توانند نارضايتی ها را فرموله و معنادار ساخته و آنها را از طريق اعمال روندهای دموکراتيک تبديل به انرژی لازم برای تصحيح و ترميم و نوسازی کل سيستم دموکراتيک کنند و، در نتيجه، انرژی های انباشتهء نارضايتی را بصورتی مفيد و با سود فراوان در خدمت جامعه قرار دهند"!

ا.ن. علا ی مکانيسم های يادداشت های اختراع سکولاریسم
هفتگی از سر نو
گو "." یا نیوز
Jom'e-gardi haa/ NewSecularism-Article
http://mag.gooya.com/society/archives/074544.php
آدینه 4 مرداد 1387 ـ 25 ماه ژوئيهء
2008
...........................................



"توسل به داروی خوش ظاهر «وحدت» را
مربوط به اعصار خشن تاريخ ماقبل مدرن
می دانم
و احتراز عاقلانه از آن را
رمز ورودبه جهان مدرن
تلقی می کنم"!

ا.ن. علای ما قبل ترکمون زدن سکولاريسم از سر نو
http://news.gooya.eu/society/archives/057769.php
آدینه 11 اسفند 1385 - 2 مارس 200
...................................

"شما،
برای مظنه زدن حرف های من،
به منبع مراجعه نياز ندارید
بايد دقت کنيد تا ببينيد
که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات
چه نتايج «کارآگاهانه» ای گرفته ام!"

ا.ن. اعلا ی جامعه شناسی نو در کشور خارج از کشور
گو "." یا نیوز
http://news.gooya.com/society/archives/057174.php

آدینه 20 بهمن 1385 - 21 فوريه 2007



Mittwoch, Juli 23, 2008

به مجریان سنگسار و شلاق و ... تبریک میگوئیم : روز حقوق بشر اسلامی تعیین شد

ایران ب ب ب


به مجریان سنگسار و شلاق و ...
تبریک میگوئیم
روز حقوق بشر اسلامی تعیین شد

حقوق بشر اسلامی
که با قوانین سنگسار و چشم در آوردن و دست بریدن و شلاق و ...
به بشر کمک میکند،
تاریخ دار شد

به گزارش خبر گزاری حکومتی مهر ، در نشست دیشب شورای عالی انقلاب فرهنگی ...
22 تیر به عنوان روز عفاف و حجاب...
و 5 آگوست به عنوان روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی
برای ثبت در تقویم سال 1388 هجری شمسی تصویب شدند


.

Montag, Juli 21, 2008

این مطلب چون "شماره دار" بود، ما ده بیست تا مورد دیگر را سانسور کردیم بلکه کمتر بما گیر بدهید و ایراد بگیرید

"طرح حذف صفر از پول ملي
100 ريال ،

يك ريال
10هزار ريال،
يك تومان"

(کیهان)


ما پول چاپ نمیکنیم
ما پول بچاپ بچاپ میکنیم !



اینک ضمن تبریک این دستاورد بزرگ نوآوری که اگر پارسال بود باعث انسجام میشد ولی امسال باعث شکوفائی میشود پیشنهادهای سازنده خودمان را درباره پول ملی در زیر می آوریم :
  1. پیشنهاد میدهیم بجای صفر ، از پول ملی "یک " را حذف کنید اینطوری آدم راحتتر به خودش میگوید که جمع پولهای من صفر تومان است !
  2. حسن دیگر اینکار اینست که اگر کسی در دانشگاه همدان خواست افشاگری بکند باید بگوید حضرت تمام آیت الله های موجود صفر تومان کلاهبرداری کرده اند که هم افشاگری میشود هم بجائی برنمیخورد !
  3. همچنین بجای اسکناس از این به بعد پوستر چاپ کنید چون اینطوری بهتر عکس امام و آقا و محمود و بقیه رویش جا میشود !
  4. حالا که دارید زحمت میکشید پس پلاکارد هم چاپ کنید چون پول بعضی وقتها آدم را خفه میکند ولی پلاکارد هم آدم را در بازداشتگاه خفه میکند منتها اینجوری طبیعی تر است !
  5. اگر خواستید میتوانید روی پول ملی یک چادر سیاه هم بکشید که یک دماغ از آن زده باشد بیرون که در حق خانمهای مقدس جمهوری اسلامی هم یک وقتی اجحاف نشود خدای نکرده !
  6. ما چون فتوشاپمان خوب است بهتر است یک عدد پول چاپ کنید بعد با فتوشاپ آنرا تکثیر کنید یک حالی میدهد که نگو. دفعه قبل کلی سرگرم شدیم !
  7. از این به بعد روی پول شعار هم بنویسید اینطوری پول هم ارزشمندتر میشود هم هیچوقت کهنه نمیشود چون ما سی سال است داریم یکجور شعار میدهیم هیچوقت کهنه نشده !
  8. لطفاً دو جور پول چاپ کنید روی یکی بنویسید "حزب الله" روی یکی هم بنویسید "سگ خور" اینطوری پولها قاطی نمیشود و مردم بهتر متوجه میشوند کدامش مال آنهاست !
  9. اصلاً حالا که شما میخواهید سوبسید را نقدی بدهید حالا نقد را بگیرید دوباره سوبسید بدهید ! اینطوری بدون توضیحات بعد از اخبار وضع بهتر میشود دنیا هم کمتر به شما میخندند !
  10. بی زحمت اسکناسها را جوری چاپ کنید که راحت بشود جعلی آنرا هم چاپ کرد چون اگر اینکار سخت باشد آدم هی تحریک میشود که آنرا انجام بدهد و اتفاقاً انجام هم میدهد !
  11. به کارمندها هم حقوق ندهید بلکه سر برج ماچشان کنید بگوئید آقا الهی قربونت بروم اینماه خیلی مسافرکش خوبی بودی آخر سال هم بهشان یک تاکسیمتر کادو بدهید !
  12. چون پول چرک کف دست میباشد از این به بعد بانکها باید غیر از پول یک قالب صابون هم به مشتریان بدهند تا این وزیر ۱۴ ساله بهداشتمان هم اینقدر وینگ وینگ نکند ! (راستی حال این بچه چطور است ؟!)
  13. پشتوانه پول ملی را هم بکنید عمامه اینطوری غیر از عراق به امریکائیها هم میتوانید پول قرض بدهید البته اگر تنشان بخارد !
  14. برای اینکه پول ملی کاملاً شرعی باشد آنرا بدهید چینی ها چاپ بکنند چون کاملاً ثابت کرده اند که تولید مقدسات ما را بهتر از خودمان بلدند !
  15. ضمناً اقتصاد هم چون مال خر است ولی مال خر هنوز معلوم نیست مال کی است لذا از این به بعد پول را بجای بانک بگذارید در طویله !

توضیح تکراری : این مطلب نیز چون "شماره دار" بود ما باز ده بیست تا مورد دیگر را سانسور کردیم بلکه کمتر بما گیر بدهید و ایراد بگیرید !

Sonntag, Juli 20, 2008

به همه ي خانمها توصيه مي كنم كه سوتين هايشان را باز كنند. لذتي كه در اين كار است به قول دوستی از هفتاد بار زنا کردن بیشتر می باشد

چهره ی زن هنرمند در جوانی



سوتین!


اولين بار تو يك ان.جي.اوي فمينيستي ديدم كه يكي از زنهاي دوست داشتني آنجا سوتين نبسته بود. برايم عجيب بود. سينه هاي كوچكي داشت اما تكون مي خورد. بعد كم كم ديدم كه خيلي از اين زنها سوتين نمي بندند.

گذشت. كمي درباره ي نگاهي كه فمينيستها به سوتين دارند، خوندم. ديد تازه اي پيدا كردم، شاخكهاي من جنبيد و به اطرافم نگاه كردم. سوتين براي همه ي زنها انگار شده بود جزئي جدايي ناپذير تنشان. زن بي سوتين ؛ زن بي حيا و قبيح و پر رو بود و سوتين بستن پيش فرض هر زن عفيفي بود.

خيلي دير سوتين بستم. چون سينه هاي كوچكي داشتم. اولين بار كه سوتين بستم وقتي بود كه مي خواستيم برويم خانه دوست مامانم مهماني. اون خانم دو تا پسر هم سن سال من داشت. مامان يكي از سوتينهاي مارال رو بهم داد و گفت اين رو ببند. پرسيدم چرا؟ مثل هميشه خواستم بحث كنم. اين كار هم از آنهايي بود كه دليلش رو نمي فهميدم. نمي دانم چي شد كه مامان تو بحث پيروز شد و من سوتين بستم. داشتم خفه مي شدم. فكر مي كردم يكي دستش رو گذاشته روي گلوم. طبق معمولي كه وقتي يك چيزي را بدانم فكر كنم همه مي دانند، فكر مي كردم الان همه مي فهمند كه من سوتين بستم. توي مهماني آنقدر خجالت مي كشيدم كه روسري ام را تمام مدت انداخته بودم دور گردنم و از روي مبل هم بلند نشدم. نمي دونم چرا اينقدر برام خجالت آور بود. شايد چون دليلي بر بزرگ شدن من، بر زن شدن من بود. وقتي از مهماني برگشتيم توي راهوي خانه ي همان خانم وقتي در رو بستند سگك هاش رو باز كردم و يكدفعه تمام خجالت من تموم شد. اون آدم پنهان دستهاش رو از رو گردنم برداشت و همه نارحتي ام ته كشيد. الان كه به آن خجالت نگاه مي كنم خنده ام مي گيرد. يادم مي آيد آن موقع اين سوتين بستن را يك جور پيشنهاد س.كس به اون دو تا پسر تلقي مي كردم.

بعد گذشت و گذشت تا اينكه تو يكي از مهماني هاي خانوداگي زن عموم بهم گفت:" نازلي تو نمي خواي سوتين ببندي؟ ديگه بزرگ شدي؟" شب تو خانه به مامان گفتم و بهم گفت هنوز زوده . سينه هات كوچيكند. كمي بعد يكي خريدم و بستم. بعدترها هم هيچوقت خودم سوتين نخريدم و هميشه مامان براي هر سه مان مي خريد. سوتينهاي من هميشه آنقدر گشاد بودند كه به قول معروف دو سه نفر ديگه هم توش جا مي شدن. چون مامان سايز سينه هاي من رو دقيق نمي دونست و من هيچ وقت هم گله نمي كردم. هميشه برام بزرگ بودند. هيچ كاركرد مثبتي هم نداشتند. اگر قرار بود سوتين سينه را سفت و بالا نگه دارد سوتين هاي گشاد من هيچ وقت همچين كاري براي من نمي كردند.

باز گذشت. سالها گذشت و من همچنان اون سوتينهاي گشاد رو مي بستم. سوتينهاي من وقتي تنگ و سايز سينه هام مي شد كه مي خواستم مثلا مهماني برم و لباس تنگ بپوشم و اون موقع ديگه اون سوتينهاي گشاد از زير لباس زشت و كجه و كوله مي شد. اما تحمل تنگي اونها رو نداشتم. هميشه خفه ام مي كردند.

بالاخره يك بار كه مي خواستم بروم بيرون و تقريبا هيچ سوتين تميزي نداشتم. بالاجبار سوتين نبسته زدم بيرون. چه حس خوبي بود! اما باز طبق معمول فكر مي كردم الان همه دارند حركت سينه هاي من رو نگاه مي كنند و همه شهر مي دوند كه من سوتين نبستم. اما خوب راحتي مهمتر بود يا فكر مردم؟ اولي رو انتخاب كردم. زمستون بود و طبيعتا لباسها كلفت و گشاد، تو اين فصل سوتين نبستن خيلي راحت است. پيش خودم گفتم من فقط زمستونها سوتين نمي بندم. نبستم و ديگه حتي تكان آنها و هر چيز جلب توجه كننده ي ديگران رو هم فراموش كردم. بهار شد و لباسها نازك. اما من ديگر نمي تونستم سوتين ببندم. باز همون بختك مي آمد و گلوم رو مي گرفت. تازه آزادي بدن و رهايي اون حس خيلي خوبي بود كه حاضر نبودم از دستش بدهم. بهار و تابستان و پائيز و ديگه كم كم هيچ وقت سوتين نبستم.

وقتي تن رهاست و يك لباس احمقانه مثل چسب نچسبيده باشد به تنت خيلي حس خوبي داري.. بخصوص توي گرماي تابستان.

هنوز شايد اين رهايي تن براي من و ما هم مساله باشد. الان تو جلسات اكثر دوستان فمينيست من سوتين مي بندند و خيلي به اندازه و شكل سينه هاشون هم بستگي نداره. بفيه زنها هم مي بندند. حتي توي مهماني هاي زنانه و حتي آنها كه با بي سليقگي مطلق سوتين هاي رنگارنگشان از زير لباسشان بيرون مي زند، باز مي بندند.

يكبار جلسه اي رفتم كه مرد فمينيستي هم در جلسه بود. از دوست صاحب خانه ام يك لباس گشاد گرفتم كه روي لباس تنگ و تن نمايم بپوشم. تا آخر جلسه همش فكر مي كردم من چرا اين كار را كردم؟ شايد چون نمي خواستم در گير قضاوتهاي ديگران بشوم.

اين تعيين و تكليف ما براي لباس پوشيدن ديگران و ترسهاي خودمان چيزي نيست كه مربوط به امروز و ديروز و گشتهاي ارشاد باشد. ما خودمان هر كدام يك گشت ارشاديم براي همديگر.

پي نوشت1: به همه ي خانمها توصيه مي كنم كه سوتين هايشان را باز كنند. لذتي كه در اين كار است به قول دوستی از هفتاد بار زنا کردن بیشتر می باشد!

پي نوشت 2: چقدر مهم است كه براي مردها جلب توجه كني يا نه؟ اصلا چرا اينقدر مردها خودشان را مركز عالم مي دانند ؟

پي نوشت 3: نمي خواهم ارزش گذاري كنم روي بستن يا نبستن سوتين. اما اگر سوتين بستن از روي تعريف هاي عرفي و ترس باشد نياز به يك بازنگري اساسي دارد. وگرنه هر انتخاب آگاهانه اي قابل دفاع است.
.....................................
از طریق زندگی در اکواریوم
http://kaligoola.blogspot.com/2008/07/blog-post_19.html

Samstag, Juli 19, 2008

سی سال از آن روز ها می گذرد وامروز حاج فتح الله خان تنها یک آرزو دارد: دیگر انقلاب نشود










اعلامیه


آن وقت ها که دور حرم را نکوبیده بودند و هنوز مقبره آقا مثل نگین در میان حجره ها ، وسط دشت سبز چمن و حوض های فواره دار قرار نداشت ، هر روز بعد از پایان کارش ، از پائین خیابان به طرف "بست" (1) می رفت به قول خودش ، می رفت تا دلی تازه کند ، همراه با زائران مشتاقی که از کوچه پس کوچه های تنگ زیارت ، شتابان می گذشتند ، به حرم می رسید ، و آخر سر هم بعد از عبور ازمیان تن های عرق کرده زائران ، دستی به ضریح می رساند و به نشانه تبرک آن را به صورتش می کشید ، گویی جان می گرفت و در دلش خنکی وصال را احساس می کرد و بعد ، زیر لب چند کلمه ای درد دل گونه ، طلب گشایش گره کور معاش و نجات از بی سر پناهی و تنگ دستی اش می کرد و دلسوخته عقب عقب می آمد تا به کفش کن می رسید واز آنجا راهی خانه می شد .

این کار هرروز فتح الله ، کارگر چا پخانه ی زمرد ، درسی سال قبل بود . البته صبح های زود هم که از خانه بیرون می آمد ، در اولین جلوه از گنبد طلایی آقا که از دور نمایان می شد ، به احترام می ایستاد ، و دست به سینه سری خم می کرد تا زیارت صبحگاهیش را بجا آورده باشد.

فتح الله هنوز به یادش هست که یک روز بعد از زیارت صبح گاهی ، وقتی از چهار راه خسروی به طرف چاپخانه می رفت ، مشتی اعلامیه در کف پیاد رو ریخته بودند ، خم می شود و یکی از آنها را بر می دارد و در همان حال از خیالش گذشته بود که کدام چاپخانه این اعلامیه ها را چاپ کرده و چقدر برای چاپ آنها پول گرفته است ، در این حسرت بود که چشمانش به متن انقلابی نوشته شده در اعلامیه افتاد ، انگاری تکه هیزمی داغ از اجاقی پر حرارت را برداشته باشد ، اعلامیه را انداخت و دل نگران به اطرافش نگاه کرد که مبادا کسی اور ا در حال برداشتن اعلامیه و ایضا خواندن آن دیده باشد . آن روزبرای اولین بارفتح الله فهمید که در کشور خبر هایی است و گروهی به مخالفت حکومت بر خواستند ، بعد از آن هم ، هر از گاهی وقتی به مجا لس هفتگی مذهبی می رفت ، جسته و گریخته چیز هایی می شنید اما همیشه سعی در نشنیده گرفتن شنیده ها یش داشت و وقتی بوی انقلاب در همه جا پیچید ، مراقب بود مبادا پسرانش منوچهر و محسن که هر دو محصلی نوجوان بودند ، از جمله فریب خوردگان راه آزادی نباشند تا روز ی که ، انقلاب از راه رسید .

سی سال از آن روز ها می گذرد وامروز فتح الله چاپچی ، حاج فتح الله خان است و پسرانش صاحب منصب در حکومت، و به یمن همین صاحب منصب بودن پسرانش ، مشرف به خانه خدا هم شد و از آن مهمتر اینکه حالا خادم افتخاری آقا ست ، هفته ای سه شب با لباس مخصوص خادمین ، جلوی صحن جدید می ایستد ، او خادم در جه یک حرم آقا ست ، جارو نمی کشد ، طی نمی کشد ، کفشداری نمی کند ، گشت می زند اما به وقت تشرف دولتمردان به زیارت آقا ، در صف اول ایستاده است ،

حاج فتح الله دیگر کارگر نیست ، سر پناهی قصر گونه در خوش آب و هواترین منطقه شهر دارد و دیگر غم معاش هم ندارد ، او امروز کار فرماست ، صاحب چاپخانه ای مجهزبا سی چهل کارگر است و تمام کار های انتشاراتی از بروشورو پوستر های تبلیغاتی کاندیدا ها تا سر برک نامه ها و پاکت ادارات و دیگر نهاد های وابسته به حکومت در شهرشان را چاپ می کند و پول خوبی هم می گیرد ، اما او همچنان از چاپ اعلامیه وحشت دارد ، او هنوز هم در گوشه و کنار و در مجا لس مذهبی ، خبر هایی را می شنود که دیگر نمی تواند آن ها رانشنیده بگیرد ، چرا که جایگاه و مقام و منزلت پسرانش در ارتباط با همین شنیده ها است . فتح الله تنها یک آرزو دارد که دیگر انقلاب نشود.

......................
1- قدیما به حرم امام رضا (ع ) می گفتند بست ، هنوز هم قدیمی ها به حرم بست می گویند

Freitag, Juli 18, 2008

لزوم رمزگشائی از «پايگاه مردمی» نتايج «کارآگاهانه» جمعه گردی های نیو (!) سکولاریستی

دارالترجمه یاجوج و ماجوج


لزوم رمزگشائی از
«پايگاه مردمی» نتايج «کارآگاهانه» جمعه گردی های
نیو (!) سکولاریستی



"لزوم رمزگشائی از «پايگاه مردمی»/
می گويند …؛ می گويند …؛ می گويند …؛ می گويند …، می گويند …؛ می گويند...
اما، هيچ کدام به ما نمی گويند که منبع اطلاع شان در اين موارد چيست" !

ا.ن. علا ی "سکولاریسم" نو
گو "." یا نیوز
Jom'e-gardi haa
http://news.gooya.com/society/archives/074266.php
آدینه 28 تير 1387 ـ 18 ژوئيه 2008
..........................



"شما،
برای مظنه زدن حرف های من،
به منبع مراجعه نياز ندارید
بايد دقت کنيد تا ببينيد
که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات
چه نتايج «کارآگاهانه» ای گرفته ام!"

ا.ن. اعلا ی آرشيو جمعه گردی ها
گو "." یا نیوز
http://news.gooya.com/society/archives/057174.php
آدینه 20 بهمن 1385 - 21 فوريه 2007



Donnerstag, Juli 17, 2008

یک "طنزنويس متواري" ، نصيحت هاي خود نسبت به احمد باطبي را پس گرفت

علیرضا رضائی
طنزنويس متواري روزنامه هاي زنجيره اي،
نصيحت هاي خود نسبت به احمد باطبي را پس گرفت
(کیهان)


تو برو سوراخ ریشتو بگیر بابا کریستف کلمب !



گزارش اختصاصی و لحظه به لحظه ما از این رویداد عظیم و ناگهانی :

گزارشها حاکی از این است که این طنز نویس متواری که تاکنون باعث زنجیری شدن خیلی ها شده است با دیدن این خبر از شدت ناراحتی سرش را چند بار فقط به طرف چپ تکان داده و سپس درحالیکه متواری بود چهار مرتبه بلند بلند گفت : نچ نچ نچ نچ ! هنوز کسی از مخفیگاه این طنز نویس که برادران کیهانی تا پریروز به او نویسنده هم نمیگفتند ولی حالا طنزنویس شده خبر ندارد لیکن گزارشهای واصله حاکی از این است که احتمالاً مخفیگاه او نیز دارد با خودش فرار میکند !

بنا به گزارش یک منبع آگاه که حتماً میخواست اسمش فاش شود بنام شرم نداری - ح هنوز کسی نمیداند این طنزنویس دارد از چه فرار میکند ولی مهم نیست مهم اینست که دارد فرار میکند!

شاهدان عینی که در زمان رژیم منحوس خاتمی از نزدیک شاهد چندتا از روزنامه های زنجیره ای در دکه مطبوعات بوده اند میگویند سعید اسلامی امامی سیاسی (قدس الواجبی الشریف !) اصلاً به این دلیل چند نفر را بطور زنجیره ای کشته است تا این طنزنویس متواری درباره اش طنز بنویسد که بعدش متواری بشود !

در همین راستا آگاهان بر این باورند که احمد باطبی هم در جریان کودتای نافرجام ۱۸ تیر به این دلیل آن عکس تاریخی را گرفته است که زندانی بشود بعد ۹ سال بعد فرار بکند تا نبوی او را نصیحت بکند که بعداً نصیحتش را پس بگیرد بعد دوتائی با هم متواری بشوند تا کیهان این خبر را منعکس بنماید !



Mittwoch, Juli 16, 2008

يک نفر از ايران ميآيد برای هادی خرسندی تار ميزند

هادی خرسندی/
http://www.asgharagha.com/


يک نفر از ايران ميآيد تار ميزند!


نظر به اينکه هيچ دانشجوئي در ايران زنداني نيست، نظر به اينکه هيچ فعال سياسي در ايران زير شکنجه نيست، نظر به اينکه هيچ روزنامه نگاري در ايران پاي اعدام نيست، يکنفر از ايران ميآيد به کانادا تار ميزند!
تاززن ميآيد تا نشان دهد چهره ي جمهوري اسلامي فقط زندان و شکنجه و اعدام نيست، بلکه تار هم ميزند!
تارزن اخيراً بروز داده که يک ارتباطات مهمي هم با پيامبر اسلام دارد!


دارالترجمه یاجوج و ماجوج: حرکت‌ها و پیشروی‌های"منفذ(!)" با انصاف

دارالترجمه یاجوج و ماجوج


حرکت‌ها و پیشروی‌های
"منفذ(!)" با انصاف




"گفت و گو با بیژن حکمت، عضو اتحاد جمهوری‌خواهان/"گفت و گو با بیژن حکمت، عضو اتحاد جمهوری‌خواهان/
بیژن حکمت که در دهه‌ی ۶۰ در اروپا، دانشجو و عضو جنبش دانشجویان ایرانی بود...:

فضا با فضای دوران قبل از انقلاب فرق می‌کند، یعنی به هرحال در ایران الان هر چقدر هم که سرکوب را مفروض بگیرید و هر چقدر به آن اذعان داشته باشید؛ باز هم یک فضای عمومیِ بحث و گفت و گو وجود دارد که در دوران پهلوی وجود نداشت...

وقتی شما سعی می‌کنید یک مقداری نسبی‌گرا باشید و مسایل را با هم با انصاف بسنجید، می‌بینید در جامعه امروز ایران، منفذهایی وجود دارد که آن موقع وجود نداشت...

الان جنبش زنانی داریم که حق برابری می‌خواهد و مساله او مساله حکومت و نظام سیاسی جامعه نیست، این خودش یک حرکت کاملاً جدیدی است. این‌ها مسایلی است که حرکت‌های آینده و پیشروی‌ها و عقب‌نشینی‌های نظام را تعیین خواهد کرد"!
رادیو " . . ز . نه"
http://radiozamaaneh.com/daneshvar/2008/07/print_post_94.html
شنبه 22 تير 1387 -12 ژوئیه 2008

Dienstag, Juli 15, 2008

به احمد باطبی توصیه کنید چه بکند و چه نکند

عبدالقادر بلوچ


نامه نوشتن به باطبی

در این برهه‏ی خاص از تاریخ که ملت و مملکت ما در داخل و خارج از امنیت و آرامشی مثال زدنی برخوردار است چیزی برایمان باقی نمی‏ماند جز انشاء نوشتن. از آنجایی که ما انشاهای خودمان را راجع به فواید گاو و بهتر بودن علم از ثروت نوشته‏ایم و رئیس جمهورمان خودش برای روسای جمهور نامه می‏نویسد موضوعی نمی‏ماند جز نامه نوشتن به احمد باطبی.

با نوشتن یک نامه، به او توصیه کنید چه بکند و چه نکند

Samstag, Juli 12, 2008

اهالی کشور خارج از کشور، خوب نگاه کنين به "نکته های جالب خارج از کشوری " سکولاریسم به گونه ای نو


دارالترجمه یاجوج و ماجوج


اهالی کشور خارج از کشور،
خوب نگاه کنين
به "نکته های جالب خارج از کشوری" سکولاریسم
به گونه ای نو

......................



"مهشيد اميرشاهی و نيلوفر بيضايي دعوت تشکيلاتی در تورنتوی کانادا به نام «يکی بود، يکی نبود» را برای شرکت در فستیوال آن با نام «تيرگان» پذيرفته اند و آقای بصير نصيبی، هنرمند پرتلاش و مبارز خارج از کشور، اين قبول دعوت را کاری غير اصولی خوانده است چرا که معتقد است اين فستيوال از جانب جمهوری اسلامی حمايت می شود.

آنگاه، خانم نيلوفر بيضايي، از چهره های درخشان هنر خارج از کشور، نامه ای در جواب ايشان نوشته و توضيح داده اند که اين فستيوال ربطی به جمهوری اسلامی ندارد...

در قدم بعدی، خانم مينا اسدی، شاعر توانا و هميشه مبارز، نيز طی نامه ای جواب خانم بيضايي را داده اند.

البته هر کدام از اين نامه ها مساله را به گونه ای می بيند اما، در عين حال، در هر کدام از آنها نکته های جالبی بچشم می خورد که خواندنش هم برای اهل وطن خوب است و هم برای خارج از کشوری ها" !

http://www.newsecularism.com/Az-Negaah/AZN-071408.htm
حاج خانوم شکوه سکولاریسم به گونه ای نو
22 تير 1387 ـ 12 ژوئيه 2008


"
اگر صدها مقاله درباره‏ی تبعید نوشته باشی و در این‏باره هزار اثر هم خلق کرده باشی و حتا اگر برگزارکنندگان این فستیوال رضایت بدهند که با نئون واژه تبعید را بر سر در سالن نصب کنند، شرکت هنرمند تبعیدی در این برنامه جز سرافکندگی ثمری نخواهد داشت"

http://seen-jeem-40tikke.blogspot.com/2008/07/blog-post_2145.html
مینا اسدی


"طباخ ماهری که ایرانی برون مرز، مقیم خارج ،مهاجر، تبعیدی و پناهنده را با سفیران هنری جمهوری اسلامی و دوزیستیان و... را در دیگی ریخت میدانست چه آشی دارد می پزد"


http://www.cinemaye-azad.com/archive/archive084.html
بصیر نصیبی


"اهالی کشور خارج از کشور/...
نگاه کنيد به مقاله‌ی
«کشور خارج کشور»... اسماعيل نوری علا " !

حاج خانوم شکوه سکولاریسم به گونه ای نو




Freitag, Juli 11, 2008

اسرائیل می‏گوید می‏زنم. امریکا می‏گوید می‏زنم. نظام هم می‏گوید می‏زنم

عبدالقادر بلوچ
http://balouch.blogspot.com


می‏زنند

اسرائیل می‏گوید می‏زنم. امریکا می‏گوید می‏زنم. نظام هم می‏گوید می‏زنم.

از تاریخ پرسیدم آقایان چه می‏زنند؟
گفت: اسرائیل کلک می‏زند. آمریکا بمب می‏زند. نظام زر می‏زند.

خدمت ناخواستهء مشکل نظری "سکولاریسم نو(!)" به "برنامه ريزی" غامض حاج خانومهای منشور شورای "ملی (!)" صلح نوی نو، و بالعکس

دارالترجمه یاجوج و ماجوج


خدمت ناخواسته ی
کاپیتان
مشکل نظری جمعه گردی های "سکولاریسم نو(!)"
به
"برنامه ريزی" غامض حاج خانومهای
منشور شورای "ملی (!)" صلح نوی نو ،
و بالعکس


« "انتشار بخشی از منشور کميته ی صلح که در ايران تشکيل شده باعث نگرانی شديد من... شده است. اما شايد لازم باشد پيش از طرح دلايل نگرانی ام، ديدگاهی را که از آن جهان را تماشا می کنم توضيح دهم" !

http://www.newsecularism.com/2008/0708-B/071008-Shokooh-Mirzadegi-Solh.htm

حاج خانوم شکوه سکولاریسم نو زادگی
پنج شنبه 20 تير 1387 ـ 10 ژوئيه 2008
1 -
"در مراسم خاکسپاری و ختم ها در ايران رسم نبوده و نيست که زن ها بروند و سخنرانی کنند؛ به خصوص اگر که اين مراسم جنبه ای عمومی هم داشته باشند. اما خانم شيرين عبادی اين سنت را شکسته و در مراسم خاکسپاری دکتر پرويز ورجاوند سخنرانی کرده اند ... اين اقدام ابتکار خود خانم عبادی بوده است" !

http://www.puyeshgaraan.com/Qalamro/Az%20Negaah-Word/Aznegaah-Word-061507.htm
حاج خانوم شکوه سکولاریسم نو زادگی
15 ژوئن 2007

2-
"و چنين است که خانواده ی بشری در قرن بيست و يکم … شکل تازه و بديعی بخود می گيرد. و انسان امروز به ابتدای جهان باز می گردد، زن همان «حوا» یی می شود که ... نافرمانی کرد و شادمانه حتی از بهشت گذشت " !

http://www.shokoohmirzadegi.com/aknon%20zamin%20zir%20paa%20ye%20zan%20ast.htm
حاج خانوم شکوه سکولاریسم نو زادگی
8 مارس 2008

"... چنان ذوق زده شدم که
حتی پتی شنی در حمايت از کميته تهيه کرده و قصد داشتم ... به اين کميته بپيونديم....
اکنون... می بينم اين کميته با انتشار منشور خود آغاز به کار کرده است ...
و.... ما اکنون در شرايطی نيستيم ... به فعاليت هايي مشغول شويم"! »

http://www.newsecularism.com/2008/0708-B/071008-Shokooh-Mirzadegi-Solh.htm
حاج خانوم شکوه سکولاریسم نو زادگی
(که یک سا ل و اندی پیش پپش یه هویی "ذوق زده" شد،
و لوحه ای فتخارات نیو سکولاری "مشرف (!)" شدنش به حجر الاسود را "پاکسازی" کرد
پنج شنبه 20 تير 1387 ـ 10 ژوئيه
منشور شورای 2008
...................................................



خدمت ناخواسته... به سکولاريسم

" خدمت ناخواسته... به سکولاريسم!/

بنظر من، سکولارهای ايران… با مشکل نظری غامضی روبرو هستند که تا در مورد آن مواضع درستی اتخاذ نکنند قادر به برنامه ريزی برای ايران سکولار آينده نخواهند بود… در واقع، نگرانی من همه از عدم درک اين واقعيت از جانب سکولارهای ايران است"!

http://www.newsecularism.com/Nooriala/071108-Religious-organizations.htm
ا.ن. علای سکولاریسم نو (!) زادگی

آدینه 21 تير 1387 ـ 11 ماه ژوئيهء


"توسل به داروی خوش ظاهر «وحدت» را
مربوط به اعصار خشن تاريخ ماقبل مدرن
می دانم
و احتراز عاقلانه از آن را
رمز ورودبه جهان مدرن
تلقی می کنم"!

http://news.gooya.eu/society/archives/057769.php
ا.ن. علای اعصار خشن ما قبل ترکمون زدن سکولاريسم نو (!) و فراگیر و مدرن
آدینه 11 اسفند 1385 - 2 مارس 200



Donnerstag, Juli 10, 2008

ما امام زاده مي سازيم! بعد پول مي ندازيم و از امام زاده مي خوايم که مشکلاتمون رو حل کنه

ایران آزاد
http://iran-azaad.blogspot.com/


مهموني مي ديم اونهايي که دوست داريم و نداريم رو دعوت مي کنيم. يواشکي به لباساي اونهايي که دوست نداريم مي خنديم. بعد که رفتند با دوستهاي خودمونيمون مي شينيم به حرفهاشون مي خنديم! توي مهموني واسه همديگه جوک ترکي مي گيم! جوک لري مي گيم! اصفهاني ها رو مسخره مي کنيم. مي گيم کاشوني ها ترسواند! رشتي ها بي غيرتند! کردها خرمتعصب هستند! آباداني ها لاف مي زنند!
پايين شهريها رو آدم حساب نمي کنيم! مرز بين پايين شهر و بالاي شهر رو هم خودمون تعيين مي کنيم! اونها که از قلهک پايينتر رو قبول ندارند شيک ترند! شهرستاني ها هم بهتره برند جلو بوق بزنند! وقتي يکي از فاميلهامون شهرستان زندگي مي کنه و ما يهويي از دهنمون مي پره فوري توضيح مي ديم که طرف بخاطر شغلش که مدير فلان کارخونه است اونجا زندگي مي کنه!
بشقاب و ليوانهاي فرانسوي مي خريم! لوسترهاي ساخت چين مي خريم! شکلات آيدين هديه نمي بريم چون ايرانيه کلاسش پايينه!
موقعي که اتوبوس مياد حمله مي کنيم! اگه اوضاع بحراني بشه با آرنجمون مي زنيم به کناريها راه رو باز مي کنيم! آخه خسته هستيم بايد زودتر بريم خونه! وقتي کسي نباشه هم همين که مي شينيم با ماژيک پشت صندلي ها يادگاري مي نويسيم که دفعه ديگه که سوار شديم به دوستامون هنرمون رو نشون بديم!
شب چهارشنبه سوري ترقه پرت مي کنيم پشت پاي زن همسايه که وقتي پريد بخنديم! وقتي تيم فوتبال مورد علاقه امون توي مسابقه مي بازه شيشه اتوبوس واحد رو مي شکنيم! سيزده بدر گند مي زنيم به طبيعت! يعني هميشه اينکارو مي کنيم نه فقط سيزده بدرها!
وقتي توي يوتيوب فيلم مي بينيم (هر فيلمي باشه) فحش خواهر و مادر مي ديم! به همديگه! به اسلام! به محمد! به عربها! اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا حسين!!
ما همه مادرزادي سياستمدار به دنيا اومديم اما استراتژی تک تکمون با همديگه و با تمام دنيا متفاوته؛ در هيچ موردي باهم توافق نداريم و بازهم به هم فحش مي ديم!هميشه از اوضاع انتقاد ميكنيم اما وقت نداريم رفتار خودمون و نزديكامونو اصلاح كنيم. راستش به اين وضعيت خو گرفتيم فقط عادت كرديم غرغر كنيم!
ما از اوضاع شهرمون ناراضی هستيم و براي نشون دادن اعتراضمون آشغالهامون رو ميريزيم تو كوچه!
ما به اجدادمون خيلي احترام مي ذاريم! مخصوصاً داريوش اينها! وقتي سر قبرشون ميريم حتماً يه يادگاري هم با هرچي که دستمون باشه روي در و ديواراش مي کنيم!
ما امام زاده مي سازيم! بعد پول مي ندازيم و از امام زاده مي خوايم که مشکلاتمون رو حل کنه!
ما روز عاشورا تاسوعا نذري مي ديم! اما براي اينکه زعفرون گرونه روي پلو گلرنگ مي ريزيم!
ما احتمالاً غير از رامسر و کلاردشت جاي ديگه اي از ايران رو نديديم اما حتماً دوبي رفتيم و فروشگاه عرض الهدايا رو ديديم! بي برو برگرد هم يه عکسي توي صحرا روي شنها گرفتيم که به همسايه ها نشون بديم!
ما رانندگيمون حرف نداره! رانندگي بدون فحش و فضيحت برامون معني نداره! چراغ راهنمايي عابرپياده موتورسوار .... فقط يک کلمه از هر مورد کافيه !البته رانندگي ما خوبه و رانندگي ديگران پر از ايراد!
ما دزدي مي کنيم تن فروشي مي کنيم زورگيري مي کنيم تجاوز مي کنيم آدم مي کشيم ...چون پول نداريم!
بعضي هامون حتي پول داريم اما مي خواهيم انتقام بگيريم!
ماها سينما نمي ريم و عوضش عشق مي کنيم قبل از اينکه فيلم روي پرده سينما بره ما سي ديشو ببريم خونه! درضمن ما عاشق پرويز پرستويي هم هستيم!...

سازمان سیاحتی الْعَذَابِ الشَّدِید و مراکز تفریحی مستضعفان جانباز فِی جَهَنَّمَ

آژانس خبری کوروش
http://www.cyrusnews.com/news/fa/?



سازمان سیاحتی الْعَذَابِ الشَّدِید
و مراکز تفریحی مستضعفان جانباز فِی جَهَنَّمَ


متن ذیل توسط کسانی تهیه گردیده است، که سالهای سال ضمن کار در
بنیاد ستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی شاهد بی عدالتی های فراوانی بوده اند و اکنون مدت مدیدی است که به دنبال گرفتن حق و حقوق خود دوندگی می کنند


بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ * مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ * الَّـذِی جَعَلَ مَعَ اللَهِ إِلَـهًا ءَاخَـرَ فَأَلْقِیَاهُ فِی الْعَذَابِ الشَّدِیدِ؛ (در روز قیامت به آن گواه بر أعمال و به آن جلودار در حركت بسوی محشر، كه با هر نفسی می آیند، گفته می شود كه:) بیفكنید در جهنّم هر شخص كفران كننده و عناد آورنده ای را كه از هر كار خیر مانع میگردیده است، و درباره خلق خدا تجاوز و ستم می نموده، و درباره (خود خدا مردم را به شكّ و ریب می انداخته است؛ آن كسی كه با خداوند خدای دیگری را قرار داد. بیفكنید شما دو فرشته و گواه او را در عذاب شدیدی!» (آیات 24 تا 26 سوره ق)
بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی که هم اکنون تنها بخش مستضعفان آن باقی مانده و بخش جانبازان آن به بنیاد شهید واگذار شده است از ابتدای انقلاب شکل گرفت . یکی از معاونت های بنیاد سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی آن است به ریاست آقای احد محمدی . این متن توسط کسانی تهیه گردیده که سالهای سال خدمت صادقانه در این سازمان نموده اند و شاهد بی عدالتی های فراوانی بوده اند و حال با داشتن زن و فرزند تعدیل گشته اند و مدت مدیدی است که به دنبال گرفتن حق و حقوق خود دوندگی می کنند افرادی که احکام قطعی برگشت به کارشان توسط وزارت کار و امور اجتماعی و همچنین دیوان عدالت اداری صادر شده و نه حق بازگشت به کار را دارند و نه حق وحقوق واقعی ایشان پرداخت می شود که بتوانند به زندگی خود سرو سامانی بدهند.
حال لازم است مختصر اخباری که از این سازمان در دست است تقدیم حضورتان گردد تا همگان با مسلمانی این مدیران ظاهر فریب بیشتر آشنا شوند هرچند که بعید است که مشکلات عدیده آن درست گردد ولی اطلاع شما عزیزان از وضعیت داخلی سازمان بی نتیجه نخواهد بود.
سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی که محلی برای چپاول مدیران بی لیاقتی است که واقعا توانمندی و علم اداره واحدهای آن را ندارند و تنها از روی ارتباطات پست مدیریت را دریافت کرده اند و به فراخور درصد آشنایی مدیران میانی خود را نیز بدین صورت قرار داده اند .حال سوالات ما این است که چرا :
1- افراد کارآموخته و باسابقه که موردی از تخلفات اداری ندارند و صادقانه کار کرده اند تعدیل می گردد که نمونه ها ی بارز آن را می توان اخیرا در هتل آزادی و اوین مشاهده نمود که به بهانه بازسازی کلی از نیروهای با سابقه را تعدیل کرده اند .
2- سوال اینست حال که نیروها را به فراخور دلایل مضحک و مسخره خود تعدیل می کنید پس چرا به تعداد دو برابر از آشنایان و اقوام و بستگان مدیر استخدام می نمائید که در بین این افراد افراد بازنشسته و در واقع از کارافتاده که جز هزینه برای سیستم ندارند بسیار مشاهده می گردد.آیا درست است که افراد بازنشسته که منع قانونی برای بکار گیری آنها وجود دارد دوباره با حقوق های بالا کارکند و صرفا دلیل غیر منطقی شما آقایان این است که اینها را استخدام نکرده ایم بلکه قرارداد ساعتی باایشان بسته ایم آیا این کلاه شرعی برای شما ظاهرفریبان از خدابی خبر درست است . قرارداد ساعتی این افراد از قرار حداقل ساعتی 3000 تومان تا حداکثر ساعتی 13000 الی 15000 تومان است و از نظر عملکرد و میزان استفاده برای سازمان صفر ویا حتی زیر صفر.
3- بستن انواع قراردادها با همین نیروهای جدیدالاستخدام از قرار تمام وقت ، پاره وقت ، و ساعتی که جالب این است که با افراد بازنشسته (از کار افتاده ) قرارداد ساعتی می بندند و فقط این افراد جمعه ها سرکار نمی آیند بلکه تمام هفته سرکار حضور مستمر و مدام دارند.
4- دادن حقوق های بالا و بدون اشل به همین افراد که مشخص نیست طی چه ضابطه ای این پرداخت ها صورت می گیرد در واقع مدیر حق دارد هرچقدر که خودش خواست به این نیروها پرداخت نماید.
5- یک مدیر عامل و مدیر میانی در سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی از حداقل 700 الی 800 هزارتومان حقوق او شروع و به 3 الی 5 میلیون ختم می شود البته این رقم که اعلام شد رقم حکمی ایشان است که مزایای مختلفی دیگری همچون عضویت در هیات مدیره واحد خود و دیگر واحدها ، پرداخت کارانه ، پرداخت حق سرویس و پرداخت پاداش های مختلف که حقوق و مزایای مدیران را به طور متوسط بین 2 تا 7 میلیون در ماه می نماید که قابل بررسی است و می توان بررسی نمود .
6- از جمله سایر مزایایی که مدیر شامل حالش می شود و در سند و کاغذ این مزایا یافت نمی گردد بستن قراردادهای خرید و پیمانکاری های مختلف میلیونی و میلیاری است که خود سود و پول هنگفتی را برایش به ارمغان می آورد.
7- ضدو و بند با مامور خرید و خریدهای ساختگی با پیش فاکتورهای ساختگی که خود جای بحث بسیار دارد .در اکثر واحدهای تحت پوشش و خود ستاد سازمان مامورین خرید افرادی هستند که با مدیریت رابطه تنگاتنگی دارند و متاسفانه بدلیل عدم نظارت باعث گردیده در زمان خرید از پیش فاکتورهای ساختگی استفاده کنند و اجناس مورد نظر را تا چند برابر قیمت واقعی خود خریداری کنند.
8- استفاده از پول و بودجه واحد برای مسافرت های شخصی که در آن اقوام و بستگان نزدیک مدیر نیز همراه او هستند و هزینه هتل ، هواپیما ، و خورد و خوراک به حساب واحد زده می شود.جالب است بدانید که تمامی واحدهای اقامتی که اسامی آنها در انتهای متن قید خواهد شد مرکزی است برای استفاده این مدیران - آقایان حق دارند در هر زمان از سال که دوست داشتند با بستگان نزدیک ویا غیر بستگان (یعنی آن هتل حق ندارد بپرسد که افراد که همراه شما مدیر هستند چه نسبتی باشما دارند) بیایند یک چند روزی را استفاده کنند بدون پرداخت کمترین هزینه ای از آن مجموعه خارج شوند. ولی آیا کارکنان می توانند؟!؟!؟!؟!؟!؟
9- یک مدیر نمونه در سازمان سیاحتی اگر خدا توفیق داد و سفر خارج از کشور شامل حالش شد که الحمدا... طی چند صباحی که حضور دارد چندین بار این امر نصیبش می شود روزی 80 الی 100 دلار حق ماموریت دریافت می کند این درحالی است که کل هزینه های ایشان شامل بلیط ، هتل ، و خورد و خوراک پرداخت گردیده است . حال باید دید و بررسی کرد که چقدر این ماموریت برای سازمان سودمند بوده است آیا سودی داشته آیا این ماموریت درآمدی چندبار عاید سازمان کرده ؛ که متاسفانه و صد متاسفانه که این چنین نیست .
10- یک مدیر حق دارد هر چقدر و هر طور که خواست در مجموعه خود هزینه نماید اصلا مهم نیست که این هزینه ها بجا و درست بوده یا خیر و آیا در انجام این هزینه ها آینده نگری شده یا نه در خیلی از موارد هزینه های گزاف و بیهود بسیار شده که بعد از گذشت چند ماه متوجه شده اند که اصلا مورد مصرف نداشته و بدرد نخورده است البته از آنجایی که تمامی این مدیران فهیم و با درک هستند و تصمیمات خود را از آستین غیب بیرون می آورند اصلا به روی مبارک خود نمی آورند که پول به قول خودشان بیت المال را حیف و میل کرده اند .
11-پرسنل ستاد سازمان که تعداد آنها به نسبت پرسنل سایر واحدها بسیار محدود است سه برابر پرسنل واحدها حقوق و مزایا دریافت می کنند آیا این درست است و انصاف است که یک پرسنل حداقل حقوق و مزایا را دریافت کند و الباقی چندین برابر .این مبلغی که بابت حق سرویس به پرسنل ستاد هر سه ماه تعلق می گیرد و از حداقل 500الی 600 هزار تومان شروع و تا حداکثر 2500000الی 3000000 میلیون تومان است برای چیست آیا خون این افراد از سایر کارکنان واحدها رنگین تر است - کارشان سختر است - آیا انصاف است که به اقل کارکنان یک تشکیلات اینقدر رسیدگی شود ولی آندسته اکثریت خیر ؟!؟!؟!؟!
12- یک مدیر در بدو ورود باید یک ماشین تحویل او گردد و حتی المقدور باید ماشین صفر باشد در مقابل کلیه هزینه های ماشین حتی بنزین آن نیز از درآمد و بودجه واحد پرداخت گردد مهم نیست که این مدیر با این اتومبیل مسافرت شخصی رفته یا خیر فقط و فقط مهم این است که تمامی هزینه های ماشین شامل تعمیرات و بنزین و عوارض و ... توسط اداره مربوطه پرداخت گردد.
13- در بدو ورود یک خط موبایل نیز تحویل نامبرده می گردد معمولا چون این مدیران باکلاس هستند خط مدیران قبلی که برخی خطوط خود را تحویل داده اند و برخی خطوط را به یادگار همراه می برند استفاده نمی کند اگر مدیر قبلی خط را نبرده باشد باید خط قبلی واگذار و یک خط جدید (صفر) برای مدیر جدید تهیه گردد اگر هم برده باشد که اشکال ندارد برای این مدیر هم یک خط میخرند تا به یادگار ببرد.
14- نکته جالب این است که در برخی از واحد ها برای مدیر یا مدیران میانی ماشین تهیه شده بخشی از پول ماشین توسط فرد پرداخت شده الباقی پول ماشین توسط واحد مربوطه تحت عنوان وام برای فرد درنظر گرفته گردیده که می بایست به جهت اقساط اتومبیل هر ماه از حقوق نامبرده کسر گردد در این حیث چون این مدیر نمونه از سرویس ایاب و ذهاب سازمان استفاده نمیکرده مبلغی نیز تحت عنوان کمک هزینه عدم استفاده از سرویس ایاب ذهاب پرداخت می شده که بیش از مبلغ اقساط ماهیانه فرد بوده مثلا اگر بابت اقساط ماهی 90 هزارتومان برای ایشان درنظر می گرفته اند به جهت عدم استفاده از سرویس سازمان در ماه 110 تومان نیز به او کمک هزینه عدم استفاده از سرویس ایاب و ذهاب هم پرداخت می گردیده که در واحد نه تنها اقساط از حقوق نامبرده کسر نشده بلکه 20 هزارتومان نیز به حقوق ایشان اضافه می شده درضمن با اینکه این اتومبیل تحویل نامبرده شده و یک وسیله شخصی است چنانچه اسناد بررسی گردد در تنخواه دفتر ایشان هزینه بنزین ، تعمیرات و ... نیز پرداخت می شده است.
15- بدلیل عدم توانایی مدیران سازمان سیاحتی اکثر واحدهای آن در حال زیان دادن است و نکته جالبی که در این میان مشاهد می شود این است که مدیران آن مرتبا در حال جابجایی هستند مثلا مدیری که قبلا مدیرعامل هتل کوثر اصفهان بوده تا کنون چندین بار جابجا شده مثلا رفته بوعلی همدان بعد رفته است هتل گچسر بعد رفته هتل رامسر بعد رفته انقلاب خزر بعد رفته هتل انقلاب تهران این چرخش بیهوده که سودی هم ندارد در مورد تمامی این مدیران بی لیاقت مرتبا ادامه دارد.یکی نیست به این آقایان بگوید ای آقایان بافهم کارمند هتل گچسر که تنها منبع درآمد او همان هتل است و محل زندگی او نیز نزدیک هتل است و در آن منطقه اداره و جایی نیست که بخواهد در آن کارکند پس می بایست با جان و دل کارکند که آن هتل همواره برقرار باشد و این کار را با صمیمت انجام می دهد چون وابستگی اقتصادی شدید به آن دارد حال که این هتل از زمانی که زیر مجموعه سازمان سیاحتی شده زیان ده گردیده آیا مقصر کارمند است که او را تعدیل کنید و قبل از تعدیل کلی تحقیر نمائید . آیا به فکر شما مدیران تحصیل کرده نمی رسد که کرم از خود درخت است به خاک و آب ربطی ندارد .
16- بردن نیروهای خدماتی در بخش پیمانکاری تحت عنوان شرکتهای متفرقه که این نیروها سالهای سال خدمت صادقانه کرده اند از جدیدترین برنامه های ایشان است که در واقع با ضدو بند با پیمانکارو تقسیم بخشی از درآمدی که به حساب نیروی خدماتی می زنند و به او نمی دهند و به جای آن بین خود و پیمانکار تقسیم می کنند دیگر مواردی است که به چشم می خورد.نیروهایی که سالهای سال با صداقت و تلاشی مضاعف کارکرده اند حال باید در بخش پیمانکاری قرار گیرند و بخشی از درآمد آنها که در احکام صوری قید گردیده بین پیمانکار و مدیر عال تقسیم گردد آیا این از مسلمانی است آیا این از انصاف است .
17- یک از موارد که مشخص و مشهود است هزینه های گزاف و بیهود جهت ساخت و ساز است باید به عرض برسانیم که هتل اوین و آزادی در سال 1376 بازسازی گردید که در این میان هتل اوین حدود 75 درصد بازسازی شد و هر یک از این دو هتل هزینه های میلیاری صرف بازسازی آن گردید حال همین دو هتل مجددا در حال بازسازی است هتل اوین که از سال 84 شروع به بازسازی 100% شده و هتل آزادی از تابستان 86 آیا کسی است که بپرسد آن هزینه اولیه برای چه بود و این هزینه برای چه ؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟! در طی این سالهای هتلهای دیگری نیز در شهرستان ها بازسازی شده است نه یک بار بلکه چند بار حال آیا کسی پرسیده که یک هتل ظرف مدت 5 سال چطور باید دوبار هزینه های بازسازی بسیار بالا داشته باشد وقتی این هتل پیک ورود مسافر آن 10 الی 20% است و نیمی از سال تنها 2 الی 3 چراغ اتاق های آن در شب روشن می باشد چرا باید پس از گذشت 5 سال میلیاردی بازسازی شود آنهم در مناطقی که مسافر پذیر نیستند.
18- بدلیل مدیریت قوی توانمند این مدیران نمونه تعداد زیادی از واحدهای آن بسته شده و تعداد زیادی نیز در حال بسته شدن است البته تماما پرسنل در آن مقصر هستند باید مجازات شوند چون اگر کار خوب پیش برد برمی گردد به لیاقت و کفایت مدیر که جای پاداش و تقدیر میلیونی است و اگر تصمیمات آبدوغ خیاری ایشان به بار نشست و کشتی شکسته شده و به گل نشست که مقصر پرسنل هستند مثلا بسته شدن آژانسهای پرقدرت ایران توریست ، آزادی ، سیرو سفر ، شرکت کلپورگان وهتلهایی مثل آزادی بم - آزادی شهرکرد - آزادی یاسوج - گچسر- بوعلی همدان که عملا هیچ سودهی ندارند و صرفا باز هستند تا یک منجی با فهم پیدا شود تا آنها را درست هدایت کند.
19- تقاضا می شود از افراد مسلمان و متدین که بررسی نمایند هزینه هایی که در واحدها انجام شده چقدر به صلاح بوده و چقدر از روی تصمیم گیری شکمی صورت پذیرفته البته تعداد آن بی شمار است جابجایی های مختلف هم اینکه سازمان سیاحتی از منطقه اوین به ولنجک رفته است چه هزینه های گزافی فقط صرف دکوراسیون اتاق های این مدیران با رقم های میلیونی شده است . مثلا هزینه گچبری و دکوراسیون و سرامیک اتاق یک مدیر و دفتر او نزدیک 50 میلیون تومان در دهه 70 بوده که در زمان بازسازی با کلنگ و بیل کلا به تلی از خاک تبدیل شده و چه میزان اقلام سرمایه ای تهیه شده که هم اکنون مشخص نیست کجاست و خیلی از آنها به زباله تبدیل شده است . ؟!؟!؟!؟!؟!
20-هر مدیری که متاسفانه سرکار آمده اولین کاری که کرده افراد و نزدیکان خود را به سرکار آورده و حقوق های آنچنانی به ایشان داده جالب این است که همین آشنایان دارای چندین پست و سمت شده اند به طوری که اگر حکم این فرد را ببینید فقط 7 الی 8 برگ ابلاغ های مختلف دارد که بابت هر یک مبلغی را دریافت می دارد یکی از همین آشنایان برای 3 سال حضور خود 56 میلیون حقوق و مزایا دریافت داشته است و جالب اینکه تسویه حساب هم نکرده و شما را به خیرو ما را به سلامت رفته است در همه واحدها از این موارد بسیار و در داخل ستاد بیشتر است.
21- اگر یک ظرفشوی هتل بخواهد تسویه حساب نماید به دلایل مختلف مثلا تعدیل ، استعفا و یا اخراج و یا پایان سنوات کاری باید برگه تسویه حساب امضاء کند و از هر واحد امضاء بگیرد که خدای نکرده ملاقه آشپزخانه را در کون خود نکرده باشد ولی یک مدیر که اعتبارات میلیونی تا میلیاری در اختیار دارد دریغ از یک امضاء اصلا کسی حق ندارد به مدیر بگوید امضاء کن مدیر مگر وقت کثیفش را از سر راه پیدا کرده که وقت خود را برای امضاء بگذارد مدیر باید به ضدو بند و درآمد زایی بپردازد اگر هم در بعضی موارد دیده شده که از مدیر یک برگه تسویه حسابی موجود است مطمئن باشید این برگه به درب منزل نامبرده برده شده تا در آنجا ایشان تنها یک امضاء بنماید و برگه اصلی از قبل امضاء شده بود چون مدیران این تشکیلات بخاطر نشستن پشت میز و خستگی بیش از حد همگی بواسیر گرفته اند و نمی توانند راه بروند چه برسد بخواهند امضاء بگیرند.
22- ای امام حق ای امام علی (ع) دیدن سریال تو که درواقع زنده کردن خاطرات توست هرچند اندک ، چقدر گرانبهاست افرادی که خود را شیعه و پیرو طریقت تو می دانند و در عاشورای فرزندت علی الظاهر برای فریب خلق خدا سینه چاک می دهند اگر یک روز ناهار جوجه نخورند کم مانده است بمیرند. حداقل تنخواه دفتر مدیران نمونه سازمان ماهی 400 الی 900 هزارتومان است که صرف پذیرایی از مدیر و میهمان گرانقدرش می شود غذاهای روز برگ ، جوجه ، کوبیده اعلاء ، میوه های فصل ، شیرینی و شکلات و ... آیا این عدالت است در مقابل کارمندانی با چند سر عائله بدون هیچ مزایایی حتی اضافه کار و مستاجر ، آیا خدا را خوش می آید که تو ای مدیر ناهار جوجه کوفت کنی و آن کارمند با فرزندان کوچکش نان و پنیر و بخش عمده مبلغ دریافتی خود را بدون هیچ مزایایی به صاحبخانه بدهد.
23-حراست که در واقع نگهبان دزدی مدیران است با دادن یک سکه و چند ساعت اضافه کار دهان مدیر آن بسته می شود و یک چیز فرمالیه و سرکاری است . چقدر موارد تخلف مدیران که پرونده ها و مستندات آن در حراست موجود است و مسکوت مانده تا صلاح سازمان حفظ شود البته بخش عمده آن پرونده ها از داخل حراست سازمان بدست ما رسیده که با مستندات آن در آینده ای نزدیک پخش خواهد شد.
24- یک مدیر بابت جلسات هیات مدیره که مثلا ماهی یکبار تشکیل می شود پاداش های کلان می گیرد اگر محض رضای خدا یک مسلمان پیدا شود و تصمیمات متاخد در یک مــن از این صورتجلسات را بخواهد عرضه کند و بفروشد یک ماست بز با آن نمی دهند. معمولا جلسات برای ساعت ظهر تنظیم می گردد ضمن خرید میوه های مرغوب فصل برای ظهر و سفارش ناهار که معمولا جوجه و یک برگ اضافه است جلسه شروع می گردد وقتی غذا خورده شد و میوه پشت بند آن نیز خورده شد تازه بحث شروع می گردد باید گفت جلسات مهم هیات مدیره از یک و نیم ساعت تا نهایت دوساعت است که یک ساعت آن به صرف ناهار و میوه و نیم ساعت آن به هضم و دفع ناهار و میوه اختصاص دارد که با ختم باد معده جلسه نیز به اتمام می رسد در یکی از این جلسات به مدت 20 دقیقه در خصوص آفات نبات و گیاهان همچون لوبیا و باقالی بحث مهمی صورت پذیرفته بود که شاهدان از این بحث زیبا شگفت زده و بهت زده شده بودند .
25- یکی از مسائلی که سالهای سال مشهود است و قابل بررسی است این است که حسابرسی که از واحدها همه ساله صورت می گیرد و بابت این حسابرسی پول هنگفتی به سازمان حسابرسی داده می شود در واقع بررسی جمع و تفریق حسابها است که چقدر موجودی بوده ؛ چقدر هزینه شده و چقدر باقی مانده است و این یک حسابرسی فوق العاده ضعیف و بی اعتبار میباشد زیرا واقعا بررسی نمی شود که چرا فلان چیز خریداری شده و حال که خریداری شده کجاست و فلان هزینه ناهار یا پذیرایی بی دلیل برای چه انجام شده در واقع جمع و تفریق اعداد است و متاسفانه بی ثمر تنها و تنها اینکه اسناد منظم و مشخص کنار هم باشند فاکتورها و پیش فاکتورها وجود داشته باشد اگر پرداختی صورت گرفته هرچند میلیونی تنها مکاتبات و سیر نامه نگاری آن انجام شده باشد.
26- متاسفانه در این سیستم مدیران چند پستی و چند شغلی هستند و گاها برای هر قسمت که مدیریت آن را بر عهده دارند یک یا دو و یا سه روز بیشتر در طول هفته مراجعه نمی کنند مبلغی حقوقی که در بالا به آن اشاره شد در مورد حداقل و حداکثر دریافتی یک مدیر تنها مربوط به یک شغل او می باشد اگر چند شغله باشد که تعداد آنها بی شمار است دو تا سه برابر مبلغ اشاره شده حقوق دریافت می کنند بعضی این مدیران مدیران نمونه تلفنی هستند که واحد زیر مجموعه خود را تلفنا اداره می کنند و سر ماه یک پول هنگفتی را بابت مدیریت فوق العاده خود دریافت میدارند.
البته بحث فوق شامل صرفاً مدیر عامل نمی شود مدیران و معاونین عالی رتبه ایشان نیز شامل معاونت ها ، مدیران اداری و مالی ، نیز می گردد چون همه آنها کله شان در یک آخور است.
27- حسنی که حراست سازمان دارد این است که به هیچ موردی که مربوط به مدیر بشود کاری ندارد ولی اگر کارمند تخلفی بکند چوب در ماتحتش می کنند اگر مدیر خدای نکرده رابطه پنهانی با کسی داشت مهم نیست و اشکال ندارد حتما واجب بوده و به صلاح تشکیلات بوده که این عمل را انجام داده اگر به صلاح تشکیلات نبود که خودش را خسته نمی کرد همچون جناب آقای احد محمدی ریاست محترم سازمان سیاحتی که تاکنون خودش را برای فرزانه فرشادی خسته کرده است . این خانم قبلا دفتر دار بود ولی از زمانی که این رابطه تنگاتنگ شد سفرهای خارج از کشور - انجام امور روابط بین الملل - ادامه تحصیل و ... (خدایا جز شکر چه توان گفت که تو بزرگی و توانا.) از این مسائل بسیار است مثلا در مورد رابطه آقای عباس شیریان با حقوقی 5میلیونی با شراره امامی که قبلا دفتر دار ایشان بوده حرف وحدیث بسیار است ولی موثقترین آن همین مورد احد محمدی با فرزانه فرشادی است .
28-آقایان بسته شدن یک تشکیلات و عدم کارآیی آن بخدا از کارمندان نیست از بی کفایتی مدیر است والله قسم اگر مدیر مدیر قابل و لایقی باشد باعث سوددهی و پیشرفت می شود اگر مدیر صرفا به فکر منافع ، خوشگذرانی ، حیف و میل ، هوسرانی ،چرا پس از اتمام دوره مدیریت یک مدیر از او بدلیل کم کاری و عدم توانایی در رسیدن به اهداف و سوددهی بازخواست بعمل نمی آید مگر نباید پاسخگو باشد اگر قرار باشد که یک مدیر با سلام و صلوات بیاید و چند سالی را به سر کند و با سلام و صلوات برود و سیستم رو به ورشکستگی گذارد که نشد کار .
29- آیا این بی عدالتی نیست که یک مدیر دستش باز باشد به هر کس هر چقدر خواست حقوق بدهد اضافه کار بدهد هر چند که آن فرد کارآیی و توانایی لازم را ندارد و از بین آشنایان مدیر نیز باشد و عده ای نیز بی جهت تعدیل شوند یا به بهانه چارت و تغیرات تشکیلات سازمانی و یا تعدیل مستقیم و برخورد دور از شان و یا آنقدر فرد را تحت فشار و تحقیر می گذارند که خود فرد بگذارد و برود در تشکیلاتی که نه صداقت نه سابقه نه توانایی نه ابتکار نه درستی نه راستی هیچ کدام ملاک رشد و پیشرفت نیست .
30- تفاوت دریافت ها در سازمان برای چیست آیا این عدالت است ؟ که یک مدیر حداقل 4 الی 5 برابر یک کارمند حقوق بگیرد و کارآیی یک آبدارچی را نداشته باشد .
31- چرا به سازمان و پرسنل ستاد حق سرویس تعلق می گیرد ولی به کارکنان سایر واحدها تعلق نمی گیرد مگر این کارکنان کار خاصی انجام می دهند که سایرین نمی توانند انجام دهند. البته این مورد در بالا نیز اشاره شد و بدین جهت بود که ما کارکنان هتلها که منبع درآمد سازمان بودیم کمترین حق سرویس را دریافت می کردیم ولی ستاد سازمان تا چند برابر و خیلی از واحدها نیز اصلا به ایشان حق سرویس تعلق نمی گرفت آیا این عدالت و انصاف است آیا صداقت است آیا این درستی و راستی است چرا بین پرسنل کل سازمان این همه تفاوت وجود دارد. جالب این است که پرسنل ستاد سازمان 3 الی 4 برابر پرسنل واحدها دریافتی دارند و هم اکنون در فکر گرفتن سهام عدالت برای ایشان هستند که این عین بی عدالتی است .
32- تعدیل پرسنل سازمان و جابجایی ایشان در داخل واحدها همچنین تعدیل نیروهای هتل اوین و آزادی و تعدادی از پرسنل هتل انقلاب تهران و کوثر اصفهان و... که سالهای سال در خدمت سازمان سیاحتی بوده اند و همچنین تعدیل نیروهای جانباز که به قول خود آقایان از الگوی انقلابی ما هستند و باید به این جانبازان احترام گذاشت که البته شاهد و ناظر بوده و هستیم که احترام به ایشان گذاشته و تعدادی را وابستگی خاصی ندارند تعدیل نموده اند و آنها را با احترام اسیر وزارت کار و دیوان عدالت اداری کرده اند.
33- به چه دلیل و تحت چه عنوان مدیران پاداش های میلیونی و وام های بلاعوض تعلق می گیرد آیا این بدور از انصاف نیست که کارمند پول نداشته باشد گاز (یخچال ) بخرد و شما به مدیران خود میلیونی پاداش و وام بلاعوض بدهید هر چند که کارکنان با حقوق های اندک مایحتاج داخل یخچال را هم نمی توانند تهیه کنند چه برسد خود یخچال . تمامی این مدیران در بدو ورود خیلی ها حتی خانه درست و حسابی ندارند و در جنوب شهر بسر می برند ولی وقتی وارد تشکیلات شدند و آویزان گردیدند چند سال بعد در بهترین نقطه تهران خانه ؛ ماشین صفر ؛ و خدمتان عرض کنیم که شرکت و یک تشکیلات خصوصی برای خود براه انداخته و مشغول کلاهبرداری هستند حال آیا کسی هست که بپرسد از کجا آورده ای و چطوری ؟!؟!؟!؟!؟!؟
34- ایجاد تعاونی های رفاه برای کارکنان و سپس هماهنگ شدن با مدیر تعاونی و استفاده نامشروع از امکانات تعاونی باید به عرض برسانیم که نمونه بارز آن تعاونی سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی است مسئول تعاونی کل حق عضویتها و سود سرشار تعاونی را به جیب مبارک زد و رفت البته همین اتفاق در هتل آزادی - هتل اوین - هتل کوثر نیز به کرار اتفاق افتاده است باید به عرض برسانیم که مسئول تعاونی سازمان با دادن لوازمات لوکس مجانی همچون فریزر و تلویزیون در واقع مدیران سازمان را خرید وقتی ایشان برای همسر یکی از این مدیران اتومبیل با وام بانکی تهیه می کند و همان فرد دستور عدم پی گیری موارد تخلف ایشان را می دهد نباید انتظار داشت که این بار درست به سر منزل مقصود برسد.
35- نکته مهمی که قابل ذکر است این است که تمامی واحدهای سازمان در بانکهای نزدیک محل خود حساب پس انداز جاری و کوتاه مدت و بلند مدت دارند یکی از مواردی که قابل ذکر است این است که سود اکثر این حسابها تحت حساب سازی های خاص صرف مصارف شخصی می شود و از طرف دیگر مدیر به بهانه داشتن حساب در نزد بانک از تسهیلات وام های متنوع آن به صورت سکرت و یواشگی بدون آگاهی پرسنل بهره مند می شود مثلا وام خرید منزل ، وام خرید خودرو و ... که نباید برای سایر پرسنل تهیه گردد و صرفا مدیر باید استفاده کند. اسم این نوع رفتار چه می تواند باشد ؟؟؟؟؟
36- حراست متاسفانه در این سازمان عملکرد درست و قابل قبولی ندارد هستند کارکنانی که به قول خود حراست مورد منکراتی داشته و دارند و از محیط کار در واقع برای بیزینس استفاده نموده ساعت ورود و خروج منظمی ندارند ولی بدلیل ارتباط کاری و رابطه نزدیک با عامل و یا عوامل حراست موارد ایشان چشم پوشی می شود در واقع حراست در مقابل کارکنان عادی و ضعیف سازمان همچون شیر و در مقابل مدیران و عوامل ارتباطی خود از بین همین کارکنان همچون سگی وفادار است که این جای بسی تاسف و تالم دارد .
37- حکم فردی که سالهای سال در سازمان و در واحدهای تحت پوشش زحمت کشیده هنوز و هنوز قراردادی است ولی مدیر که مشخص نیست از کجا و به چه صورت وارد تشکیلات سازمان شده سریعا برای او حکم رسمی زده می شود و جالبتر این که حکم رسمی سازمان به او تعلق می گیرد نه حکم رسمی واحدی که در آن مشغول به کار است و یکطرفه از تمامی مزایای مدیران ستاد استفاده می کند بدون آنکه خود را در مشکلات پرسنل واحد خود شریک بداند.
38 - نکته قابل توجه این است که یک مدیر در هنگام تسویه حساب هیچگاه وارد تشکیلات نمی شود و از او بازخواست نمی شود که تا کنون چه کار کرده ای آیا بودجه را حیف و میل نکرده ای اگر ضرر و زیانی به سازمان و تشکیلات وارد کرده ای باید بازخواست شود نه از این خبرها نیست تازه با حقوق یامفتی که به او می دهند او را به سالی 3 الی 4 و یا گاها 5 ماه بازخرید میکنند حال در مورد کارمند بیچاره بخش نامه بنیاد که 10 سال اول سالی 3 ماه - 10 سال دوم سالی 2 ماه و 10 سال سوم سالی 1 ماه است در خیلی از مراکز به اجرا در نمی آید و کارمندی را که پا بر روی گلویش گذاشته اند تا اخراج شود و راضی است که طبق بخشنامه بنیاد حق و حقوقش را بدهند آنقدر سر میدوانند تا به سالی یک ماه و یک ماه و نیم ختم شود آیا این مسلمانی است اگر شما که ادعای مسلمانی دارید و اینچنین عمل می کنید پس کافر جماعت چه کار باید بکنند.

بسم الله الرحمن الرحيم
قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (1) لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (2) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (3) وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ (4) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (5) لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (6
خدایا توشاهد باش که این متن با فرمایشات تو شروع و با فرمایشات تو به اتمام رسید لعن و نفرین تو بر کافران نه تنها پت برستان بلکه آنهایی که علی الظاهر به تو ایمان دارند لیکن در پشت پرده رحم به هیچ انسانی نمی کنند . خدایا درآمد ایشان را خرج دوا و دکتر زن و فرزندانشان قرار ده خدایا این ظاهر فریبان را گرفتار بلا و درد کن خدایا چهره کثیف این مردم فریبان را به مردم نشان ده .تا زمانیکه عدالت در سازمان سیاحتی برقرار نگردد و جلوی این رقم ریخت و پاش ها گرفته نشود این نامه نگاری ها ادامه دارد در سطح استان و بعد در سطح کشور.
بارخدایا ما پرسنل صادق سازمان سیاحتی (هتلها - واحدها - آژانس ها ) ناخواسته تعدیل شده و خرج زن و فرزندانمان از ما گرفته شد ولی امید آن داریم که تو پشتیبان مظلومین و مستضعفین واقعی هستی و امید آن داریم که با یاری تو آفتاب عدالت بر زمین ظهور خواهد کرد مرگ بر کافران که خون ما را مکیدند مرگ بر کافران که خون ما را مکیدند.
القاب وواحدهای سازمان سیاحتی : البته واحدهایی که در حال کار هستند و بد کار نمی کنند القابی در نظر گرفته نشده و امید پیشرفت آنها را داریم
1- ستاد سازمان بخش مفتخوران بی دغدغه
2- هتل آزادی تهران محلی جدید برای اختلاس میلیاری
3- هتل استقلال تهران مهمانپذیری با 6 ستاره (نوع و سرویس داخل این هتل بیشتر شبیه مهمانپذیرهای ناصرخسرو است)
(البته به جهت تک بودن در تهران از نظر موقعیت و ساخت میزان درآمد آن بالاست ولی مدیریت صفر )
4- هتل آزادی چالوس هتل ایده آلی که حال با مدیریت دانشگر رو به زوال و نابودی است.
5- هتل اوین هتل تجاوز متاسفانه . و بیچاره پرسنل آن که شاهد انواع این تجاوزات بودند و هستند و حراست نیز به این امر کاملا واقف
است ولی یک شیرناپاک خورده ای که در آنجا سمت دارد همچنان می تازد و تمامی پرسنل سازمان حتی شهرستان ها به روابط
نامشروع او آگاهی دارند.
6- هتل آزادی رامسر --------
7- هتل آزادی یاسوج 100% ضرر 200% سود برای مدیر عامل
8- هتل آزادی همدان در آمد غار علی الصدر از این هتل بیشتر است
9- هتل آزدی شهرکرد 100% ضرر 200% سود برای مدیر عامل
10- هتل کوثر تهران سرویس و اداره آن فوق العاده بد و نامطلوب
11- هتل انقلاب تهران این هتل نیز متاسفانه با مدیریت همدست بخشی در حال از دست رفتن است.
12- هتل آزادی آبادان بی درآمد و در واقع دکان شماسی زاه عطار
13- هتل پارسیان شیراز -----
14- هتل آزادی بم همچون خفتگان زلزله بی رمق خفته است.
15- هتل آزادی اصفهان ------
16- هتل بوعلی همدان در حال ضرر متاسفانه
17- هتل صفائیه یزد بیشتر شبیه کاروان سرا است تا هتل
18- متل توریست توس مشهد همچون کوه سنگی مثل سنگ کسی رقبت نمی کند برود داخل آن
19- هتل آزادی گچسر کارمندانی اسیر در دست مدیران دزد بین جاده که البته در آمد آن بسیار بسیار پائین آمده است.
20- هتل آزادی یزد با مدیریت غلط فعلی در حال زوال است هیچ کس در این هتل در سر جای اصلی خود قرار ندارد در واقع خر تو خرتین هتل
سازمان
21- تله کابین توچال محل مدیران بندباز دزد
22- باشگاه ایرانیان دبی محلی برای عیش و نوش تمامی مدیران که به همراه خانواده یا بی خانواده مجانا صفا کنند.
23- شرکت آموزش مستراح سازمان به قول پر سنل ستاد ( در واقع مدیران دارای یبوست در آنجا آموزش تر زدن می بینند این امر شامل هم مدیران
عامل آن شرکت و همچنین شامل مدیرانی است که از سازمان وارد آن شده و آموزش می بینند)
24-شرکت پیشرو سیاحت کلیه خریدهای عمده هتلها در این قسمت صورت می گیرد واقعا نان مدیرش در روغن است. خریدهای میلیونی تا میلیاری که واقعا
زیاد است .
25- مجتمع ورزشی شهید چمران ( بولینگ سابق) - مدیران شرطی زن و تیغی باز
26- پارک ارم محل عمده ای برای تخلفات پیمانکاری از ریز تا درشت میلیاری
27- باغ وحش تهران بیچاره حیوانات که اسیر دست باغ وحش هستند منتظرند فعال گوزن بمیرد تا سریع کله آن را با شاخ به چند برابر قیمت بفروشند
چه حیواناتی که خریداری علی الظاهر شده اند ولی اصلا وارد باغ وحش نشده اند و پس مدتی برای حیوان نیامده مراسم تدفین گرفته و پول آن را به جیب زدند.

آدرس سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی بنیاد مستضعفان : تهران - بزرگراه چمران - تقاطع یمن و خیابان شاد آور - کوچه هشتم شرقی - پلاک 1 - تلفن 22045656
22040996
صندوق پستی 149-19535
رونوشت :
1- بیت مقام رهبری 2- ریاست جمهوری 3- ریاست بنیاد مستضعفان 4- ریاست بنیاد 15 خرداد 5- ریاست بنیاد جانبازان 6 - ریاست خانه کارگر 7- ریاست دبیرخانه سهام عدالت 8 - ریاست مجلس شورای اسلامی 9 - دیوان عالی کشور 10- دیوان عدالت اداری 11 - سازمان حسابرسی 12 - ریاست شورای نگهبان 13- ریاست واحد مرکزی خبر 14 - ریاست وزارت دادگستری 15- ریاست وزارت دارایی 16- ریاست وزارت رفاه و تامین اجتماعی 17 - ریاست وزارت کار و تامین اجتماعی 18- اداره کار و امور اجتماعی واحد شمال شرق تهران 19- ریاست دیوان محاسبات تهران 20 - ریاست دیوان محاسبات کشور 21- ریاست سازمان بازرسی کل کشور 22 - ریاست سازمان تامین اجتماعی 23 - ریاست سازمان تامین اجتماعی اداره کل تهران بزرگ 24- ریاست اداره کار و امور اجتماعی واحد غرب تهران 25 - ریاست اداره کار و امور اجتماعی شرق تهران 26 - اداره کل بازرسی استان تهران 27 - سردبیر روزنامه جام جم 28- سردبیر روزنامه ایران 29- سردبیر روزنامه کیهان 30 - سردبیر روزنامه اطلاعات 31- ریاست سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی 32- معاونت توسعه وپشتیبانی سازمان سیاحتی و مراکز تفریحی 33- معاونت منابع انسانی سازمان سیاحتی 34- شرکت هتلهای بین المللی پارسیان 35- مدیریت هتل پارسیان استقلال 36- هتل انقلاب تهران 37- هتل کوثر تهران 38- هتل عالی قاپو اصفهان 39- تله کابین توچال 40- شرکت بازرگانی پیشرو سیاحت 41- روابط عمومی سازمان سیاحتی 42- باشگاه ایرانیان دبی 43- سازمان ملل متحد UNIDO 44- سازمان یونیسف 45 - اتحادیه مجالس کشورهای عضوسازمان کنفرانس اسلامی PU 46- کلیه آژانس های خدمات مسافرتی 47- کلیه آژانس های خبری 48- هتل های مهم ایران

Sonntag, Juli 06, 2008

توضیح المسایل شیرین زبونی های شورای ملی (!) ملاخور کردن "خطبه های(!)" دالائی لا ما ی نامسلمون برنده جایزه نوبل صلح بیست سال پیش

دارالترجمه یاجوج و ماجوج

تو
ضیح المسایل شیرین زبونی های
شورای ملی (!) ملاخور کردن "خطبه های(!)" دالائی لا ما ی
نامسلمون و برنده جایزه نوبل صلح بیست سال پیش

"شیرین عبادی: صلح به معنای نبود جنگ نیست بلكه صلح عبارتست از مجموعه شرایطی كه انسان بتواند با آزادی و با حفظ كرامت انسانی خود زندگی كند/
سخنان شیرین عبادی حقوقدان و وكیل دادگستری با ابراز تاسف از وقایع ناگوار در آغاز قرن بیست و یكم آغاز شد، به این ترتیب او پرسید؛ «آیا صلح به معنای نبود جنگ است؟ یعنی اگر كشوری مستقیما «درگیر جنگ نباشد باید معتقد باشیم كه مردم آن در صلح به‌سر می‌برند؟» عبادی با پاسخ نه به این سوال‌ها گفت كه این تعریف از صلح مربوط به چند قرن قبل است. در قرن ۲۱ باید صلح به‌گونه‌ای دیگر تعریف شود.

او به عنوان مثال وضعیت ایدز در جهان خصوصا در كشورهای آفریقایی را مورد اشاره قرار داد و این مشكل را حتی از گلوله و تفنگ هم خطرناك‌تر دانست...

عبادی در ادامه گفت: «آیا تفاوت می‌كند كه كودكی در اثر عدم‌دسترسی به بهداشت و واكسیناسیون فوت كند یا در اثر خمپاره؟...

عبادی در ادامه ... با اشاره به این مطلب كه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پیروزی افرادی بود كه از نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های اجتماع در رنج بودند... تاكید كرد كه او و دیگر صلح‌طلبان ایرانی ... كوشش‌شان معطوف به این موضوع نیز خواهد بود كه صلحی پایدار برای ایران ایجاد كنند" !

ایران امروز (!) اصلاحات طلبکاران
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/16281/
آدینه 14 تير 1387 - 4 ژوئیه 2008
............................


از سخنان
دالایی لاما ی نامسلمون صلح نوبل:


صلح؛

به مفهوم نبودِ جنگ،
برای کسی که از گرسنگی یا سرما در حال مرگ است، ارزشی ناچیز دارد،
درد شکنجه‌‌ای را که به یک زندانیٍ وجدان مستولی است، کم نمی‌کند.
سوگوارانی را که عزیزانشان را در غرقاب یک سیل از دست داده‌اند، که به ‌علت نابودکردن احمقانه جنگل کشور همسایه جاری شده است، تسکین نمی بخشد .

صلح فقط پایدار میماند،
آنجا که به حقوق بشر احترام گذاشته شود,
هنگامی که انسانها گرسنه نمانده اند
و افرادبشر و ملت‌ها آزاد باشند.

Dalai Lama The Nobel Lecture,
December 11, 1989




Peace,
in the sense of the absence of war,
is of little value to someone who is dying of hunger or cold.
It will not remove the pain of torture inflicted on a prisoner of conscience.
It does not comfort those who have lost their loved ones in floods caused by senseless deforestation in a neighboring country.

Peace can only last
where human rights are respected,
where the people are fed,
and
where individuals and nations are free"

Dalai Lama The Nobel Lecture, December 11, 1989
http://www.wisdomquotes.com/000367.html#000367
................................


خطبه دوم توضیح المسایل:
بحث شیرین "رواداری" اولین "نشست" 50 کارشناس "دکترین" اصل 27 قانون(!) اساسی
http://ramin-molai.blogspot.com/2008/07/50-27.html