Montag, Januar 26, 2009

گزارش موزیکال افتادن دوزاری ملکوت سیبستانی (!) سی سالگی انقلاب (!) مصادره (!) شده "یکی" از برنامه سازان (!) باشرف 30 هفته پیش رادیو زمزم انه

دارالترجمه یاجوج و ماجوج

گزارش
موزیکال
افتادن دوزاری ملکوت
سیبستانی (!) سی سالگی انقلاب(!) مصادره(!) شده ی
"یکی" از برنامه سازان (!) باشرف سی هفته پیش رادیو زمزم انه
..............

انقلاب اسلامی با شعارهای سه گانه ای خود را معرفی می کرد که امروز از آن جز دولت قاهره ای که انقلاب را در بطن خود خفه کرده است چیزی نمانده. استقلال ما سالهاست به گرو رفته است. فقط مثلا لاس سیاسی درازمدت با شوروی و روسیه بعدی را در نظر بگیرید. کار استقلال ما و رهبران ما به جایی می رسد که رهبر جمهوری نه تنها این همسایه طماع و یکه تاز سابقا بی خدا و کمونیست را برای خدمات اش به انقلاب خدا و اسلامیست در آغوش می گیرد که در دیدار با آقای پوتین به تطهیر تاریخ روابط روسها با ایران می پردازد و می گوید ملت ما اصلا خاطره بدی هم از روسها ندارد. خب حرف سیاسی زدن را می شود فهمید اما تحریف تاریخ را چطور می شود درک کرد؟ از جنگ ایران و روس بگوییم یا تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ روس و انگلیس؟ یا حمایت از محمدشاه برای به توپ بستن مجلس مشروطه؟ یا چوب لای چرخ دولت ملی مصدق گذاشتن؟ یا خدمات طولانی حزب توده به فرهنگ و سیاست استالینی در ایران؟ و این اواخر وادادن حق و حقوق ملت در دریای خزر به همسایه بزرگ. بی چک و چانه و سودی معلوم.

از شعار جمهوری اسلامی هم که به میمنت و مبارکی نه اسلام ماند و نه جمهوری. اسلام به پای ترور مخالفان در داخل و خارج و ارعاب و توهین به مردم و زندان و اعدامهای بی دلیل که فقط یک نمونه اش گورستان خاوران را ساخته است و رواج حیرت آور بازار دروغ و ریا و نابودی و اعوجاج همه ارزشهای اصیل قربانی شد و جمهوری هم که با حذف و حذف و حذف این و آن و همگان به نامی بی مسما بدل شد و کسی جز تقدیس کنندگان قدرت باقی نماند گرچه سیاست حذف همانها را هم یک به یک می راند.

ماند آزادی.

آزادی به همه معانی اش کمرنگ شد و متهم شد و از رونق افتاد و زندان شد و شلاق خورد و توبه نامه نوشت و سرکوب شد و صدبار سبز شد و باز ریشه کن شد. روزنامه ها که از آفتاب روشنتر است وضع شان. حتی کافه کتاب برای دید و بازدید و خرید و خواندن کتاب و چشیدن لذت زندگی فرهیخته بی معنا شد و غیرقانونی اعلام شد. کافه معمولی و خیلی کوچکی که روزنامه نگاران و نویسندگان در آن جمع می شدند هم بسته شد. کانون ها و انجمن ها یک به یک مساله دار شدند و تعطیل شدند. همیشه هم یک گروه جانفدا آماده بودند که از سوء استفاده از آزادی مطلقی که تحت لوای جمهوری مردمی ما تامین شده بود جلوگیری کنند و روشنفکران بی بند و بار و قهوه خوار و کتاب باز و زبان دراز را سرجاشان بنشانند. رهبران انقلاب و مدیران جمهوری به مستاجرانی تبدیل شدند که صاحبخانه را از هستی ساقط کردند و خانه را تصرف کردند و مدعی شدند که این ملک از اول زنان ایشان را پشت قباله بوده است و حالا به نام نامی خلق مصادره می شود. صاحبخانه هم باید به مهاجرت اجباری و یا خاموشی اجباری رضایت دهد و خوشحال باشد که اگر نان اش هم قطع شده باشد جان اش هنوز گرفته نشده است.

چه می ماند؟ این سی سالگی انقلاب است که رسیده است یا جشن تولد روباهی است که مادربزرگ را خورده است و رخت و لباس او را پوشیده است؟ اما با این دک و پوزش چه می خواهد بکند؟ با این پرونده و کارنامه درخشان چه می خواهد بکند؟

انقلاب مصادره شده ما به دست مسئولانی اداره می شود که عقاید آنها را نه بر اساس حرفها و ادعاهاشان که بر اساس کارنامه و رفتارشان باید شناخت. سی سال آشفتگی و باری-به-هر-جهت بودن و رها کردن مملکت به دست طراران و سوداگران و قاچاقچیان و باندهای هزار فامیل و سیاستمداران کارناشناس و اصرار بر خلاف عقل رفتن و شرع را زیر پای شهوت قدرت پی کردن و مردم را مرعوب ساختن و قدرت را نه از مردم که از غلبه گرفتن و از اسب قدرت پایین نیامدن و از چرخیدن قدرت مانع شدن و قانون و قضات را دست نشانده کردن و اقتصاد را تبدیل به خوردن و بردن کردن و به جای همه کارهایی که در تحکیم رابطه با مردم و خلق خدا لازم است تکیه به نیروی امنیتی داشتن و هر فرصت بزرگی را سوختن و بی آینده کردن ایران و بی معنا کردن طرح و برنامه ریختن و اداره مملکت را به کدخدایی روستایی تنزل دادن و تحقیر علم و دانشگاه و دانشگاهی و همزمان ناز بر فلک فروختن با جعل مدرک و عنوان - و بشمار از این شمار.

حالا در سالگرد سی سالگی انقلاب که نه بلکه صدارت و مسئولیت مصادره کنندگان انقلاب طبیعی است که شاهد هدایای نو به نو از آن جنس باشیم که به بازار ایشان رایج است. وقتی می گویم دولت ما عقبمانده است گروهی ناباور می شوند. بسیار خوب حالا باید تصحیح کنم و بگویم که دولت ما در شناخت همه ابزارهای سلطه و ادامه بقا و قدرت مصادره شده ای که در اختیار گرفته بسیار پیشرفته است و به روز عمل می کند. از هیچ دانش و ابزار و تجهیزی بی خبر نمی ماند و غافل نمی شود. از همه جور دانش بازجویی و ارعاب و حبس و زندان مخالفان گرفته تا همه راههای تسلیح خود و تحریک رقبای منطقه ای خود تا مدیریت ماهواره و موشک میان برد و دوربرد و راه اندازی منبر و کرسی خارجی و تلویزیون انگلیسی و قلع و قمع هر نوع فعالیت گروهی واقعی و مجازی از کانون مدافعان حقوق بشر تا سایت هفتان و از روزنامه های عهد خاتمی تا کارگزاران و اجرای مانور خیابانی و طرحهای جورواجور برای به تنگ آوردن و مهار کشیدن از مردم و تربیت پلیس و نیروی ضدشورش و تشخیص انواع براندازی سفت و سخت و نرم و گرم و سرد و ترش و شیرین و هر چه از این شمار است سخت کوشا و دقیق و بی رو- در- واسی است. این یک درس را خوب خوانده است و از شاگردان درجه یک این رشته است و چه بسا که اگر ارزیابی آزاد و مستقل و منصفانه شود مکشوف آید که کلی پایه های تئوری و آزمایشگاهی این رشته را توسعه داده و به پیش برده است و اکنون می تواند بر مسند تعلیم دیگر نیازمندان تکیه زند.

ایران در آستانه گذشت سی سال از عمر نسل انقلاب به یک شوروی کوچک و به یک پادگان بزرگ تبدیل شده است. این برای آنها ست که مانده اند. برای آنها که می روند و می آیند باراندازی شده است که پول و رابطه بسازند. برای آنها که بیرون مانده اند و دسترسی به داخل ندارند هیولایی که مردم خود را می خورد

آقا میتی جامی حلقه ملکوتی های رادیو زم زمانه
http://sibestaan.malakut.org/archives/2009/01/post_684.shtml
شنبه 5 بهمن 1387 - 24 ژانويه 2009

تسلیت و تبریک به صحرای کربلای زمانه ای های مظلوم بی بی سیصدی فردا مهمون و میزبون رادیویی خواهران و برادران بسیجی .. و پس فردا میون میدون


کاریکاتورهای مبارزاتی توفیق
آفتاب کاران

http://www.aftabkaran.com

بحث شیرین چپوندن "تجارب" مشترک ننه حوا و خانوم بزرگ نیو سکولاریم به فیهاخالدون فرست لیدی

دارالترجمه یاجوج و ماجوج

بحث شیرین چپوندن اجماعی و نیو سکولاری
"تجارب" مشترک ننه حوای بهشت
و خانوم بزرگ اهالی کشورخارج از کشور
به فیهاخالدون فرست لیدی


مقدمه....
............


"بيش از يک قرن از زمانی که در غرب می گفتند «پشت هر مرد بزرگی زن بزرگی ايستاده» گذشته است"!

حاج خانوم شکوه میرزادگی
 چپوندن اجماعی و نیو سکولاری
اهل بیت ا.ن. علا، بزرگ سردبیر (!) زایشگاه سکولاریسم (!) نو!
http://shahlaabghari.blogfa.com/post-30.aspx
5 بهمن 1387 ـ 24 ژانويۀ 2008
................................................

صغری ...
...............

"و چنين است که خانواده ی بشری در قرن بيست و يکم … شکل تازه و بديعی بخود می گيرد. و انسان امروز به ابتدای جهان باز می گردد، زن همان «حوا» یی می شود که ... نافرمانی کرد و شادمانه حتی از بهشت گذشت تا… بی ترس و نگرانی از تبعيض زندگ
ی کند"!

حاج خانوم شکوه میرزادگی
(که "افتخارات" اپورتونیستی "مشرف" شدن انقلابیش به حجر الاسود را نیو سکولاری "بایگانی" کرده است)
http://www.iranian.com/main/2008-97
8 مارس 2008

................................................

کبری ...
............

"آری، اين وظيفۀ ما است که آنچه را که از راه تجربه های تلخ و دردناک سی ساله گذشتۀ خود آموخته ايم به دولت جديد آمريکا نيز بياموزانيم"!

ا.ن. علا
گوی ا.ن. یوز
http://news.gooya.com/society/archives/082793.php
آدینه 4 بهمن 1387 ـ 23ژانويه 2009

................................................

نتایج کاراگاهانه...
....................

"شما برای مظنه زدن حرف های من به منبع مراجعه نياز ندارید. بايد دقت کنيد تا ببينيد که من از کنار هم نهادن يک مشت بديهيات چه نتايج کارآگاهانه ای گرفته ام" !

ا. ن. وری علا گوی انیوز
http://news.gooya.com/society/archives/057174.php
آدینه 20 بهمن 1385 - 21 فوريه 2007
............................................

..... پ.ن.
نتایج کاراگاهانه ....
......................................


"اهالی کشور خارج از کشور/
نگاه کنيد به مقاله‌ی «کشور خارج کشور»... اسماعيل نوری علا" !

حاج خانوم بزرگ اهالی کشور خارج از کشور

http://politic.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/2441



نه مثل هندوانه است و نه مثل طالبی بلکه مثل خیار چنبر است

ملا حسنی

باغت آباد

ابطحی گفت
ه که آقای میر حسین موسوی٬ نخست وزیر دوران جنگ٬ مثل هندوانه نبریده است و معلوم نیست تویش چجوری است. قرمز است یا سفید؟ شیرین است یا بی‌مزه. هسته‌دار است یا بی‌هسته.

خب. اگر قرار شود میوه ها را هم داخل سیاست کنیم می‌توانیم بگوییم:

آقای خمینی مثل چغاله بادام بود که تا قبل از اینکه به قدرت برسد در برابر مردم نرم بود ولی وقتی مدتی گذشت تبدیل شد به یک بادام تلخ و خشک. سفت و دندان‌شکن.

آقای مقام معظم مثل هندوانه ترشیده می‌ماند که از بس توی گرما مانده خراب شده و دیگر قابل استفاده نیست. حتی اگر آنرا جلو بزغاله هم که بیاندازی٬ آن را نمیخورد.

آقای خاتمی مثل هندوانه‌ای است که از بیرون سبز و رسیده است و صدای تاپ تاپ‌اش حاکی از رسیده بودن هندوانه را میدهد ولی امان از وقتی که آنرا قاچ کنی! سفید است و کال. نه هسته دارد و نه طمع نه خاصیت.

آقای کروبی٬ اصلا شباهتی به هندوانه ندارد بلکه بیشتر شبیه طالبی است البته نه خود طالبی بلکه همان هسته داخلش که خیلی هم لزج است و معمولا آنرا میریزند توی سطل آشغال.

آقای رفسنجانی نه مثل هندوانه است و نه مثل طالبی بلکه مثل خیار چنبر است که فقط بدرد این میخورد که آن را توی آب و نمک بخوابانی تا خیار شور شود و صادر شود به کشورهای عربی.

آقای احمدی نژاد مثل انجیر می‌ماند البته اگر قول بدهد لباس یا کفشی از جنس «جیر» بپوشد.

آقای جنتی هم مثل بادمجان بم است که لامصب همینجوری سر و مُرو گنده زنده است و چیزیش نمیشود.

خود آقای ابطحی هم مثل گوجه فرنگی له شده است که رب‌اش گران‌تر از خودش است و جان می‌دهد برای درست کردن املت.

بقیه هم یا کدو تنبل هستند و یا چغندر و یا هویج!

Sonntag, Januar 25, 2009

من چيزی نيستم جز جستجوی شخص شخیص خودم.... از چی دفاع کنم؟ ... برای کی گريه کنم؟... من مبهوتم. مبهوت. مبهوت .... من عاشق انسانم

دارالترجمه یاجوج و ماجوج


طبق قانون(!) اساسی جمهوری(!) اسلامی
آزادی بیان و نشر یک "حق" است

.........

"من عاشق انسانم...
من چيزی نيستم جز جستجوی خودم...

من حالا د ارم به اين عکس از سران حماس نگاه می‌کنم که پوستر صدام حسين را علم‌کش‌ کرده‌اند و زير آن ايستاده‌اند تا حق شان را از سازمان ملل يا حقوق بشر بستانند.
من از کی با
يد دفاع کنم؟
از عاشقا ن جنگ‌طلب صدام؟
و برای کی گريه کنم؟
برای بچه‌ ه
ايی که به مثابه کيسه شن مورد استفاده‌ی اين جنگ‌طلبان قرار می‌گيرند؟ ا ز زنان ستمديده‌ی غزه که هر دو سوی ماجرا داغدارشان کرده، هم کيسه‌های شن، و هم شليک ‌کنندگان پوشک؟

حضور پوشک خلوت انس عین. معروفی
http://maroufi.malakut.org/archives/2009/01/post_359.shtml
January 2009
.....................................

تمرین ...
..............

"طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی آزادی بیان و نشر یک حق است" !

عین. معروفی
حضور خلوت انس "برنامه سازان" پوشک رادیو زم زمانه
http://radiozamaaneh.com/maroufi/2008/08/post_135.html
آگوست 2008

Samstag, Januar 24, 2009

میر حسین: من میخوام نخست وزیر بشم


کاریکاتورهای مبارزاتی توفیق
آفتاب کاران

http://www.aftabkaran.com

Freitag, Januar 23, 2009

و میلیاردها روز و سی سال از خلقت دنیا گذشت و هیچکس یه سوال بنیادی یک "صنف" جواب نداد

مولتی مینیمالیست
http://multiminimal.blogfa.com/




و میلیاردها روز از خلقت دنیا گذشت و هیچکس نپرسید که این همه فاحشه نوامیس که بودند...


پرزيدنت اوباما و سياست مشت های باز زایشگاهی «آموزانیدن سکولاریسم کارتری و هوی زری نو(!)" به آمریکایی ها

دارالترجمه یاجوج و ماجوج

پرزيدنت اوباما و سياست مشت های باز جمعه گردی های زایشگاهی  سکولاریسم کارتری و هوی زری نو(!)
پرزيدنت اوباما و سياست مشت های باز جمعه گردی های زایشگاهی
«آموزانیدن سکولاریسم کارتری و هوی زری نو(!)" به آمریکایی ها
.............
مقدمه ....
.............

"پرزيدنت اوباما و سياست مشت های باز/
باراک حسين اوباما، بعنوان چهل و چهارمين رئيس جمهور آمريکا، دورۀ چهارسالۀ حکومت خود را، با شعار و وعدۀ «تغيير» آغاز کرد ... بد نيست به اين بخش از سخنان او به دقت توجه کنيم:
«می گویم … اگر شما حاضر شوید مشت خود را باز کنید، ما دست خود را به سوی شما دراز خواهیم کرد»...
برای درک درست تر اين سخنان می توان از روش «برهان خلف» استفاده کرد… و ... پيشنهاد می کنم اندکی به سرگذشت سی ساله گذشتۀ کشور خودمان ... بيانديشيم...
آقای يزدی، بار ديگر (با اشاره به نقش ايشان در بردن خمينی به پاريس)، ... می گوید ... آری، اين وظيفۀ ما است که آنچه را که از راه تجربه های تلخ و دردناک سی ساله گذشتۀ خود آموخته ايم به دولت جديد آمريکا نيز بياموزانيم"!

ا‌. ن. وری آموزانیدن سکولاریسم نو
گوی ا.ن. یوز

http://news.gooya.com/society/archives/082793.php
آدینه 4 بهمن 1387 ـ 23ژانويه 2009
.....................................

صغری / برهان خلف
/ خطاب به امریکایی ها...
..............................

"من، بعنوان سردبير سکولاريسم نو، چنين می انديشم که... يک سکولار بايد بيشترين وقت خود را در خواندن و شنيدن سخنان دشمنان سکولاريسم (و اينک سکولاريسم نو) بگذراند"!

ا. ن. وری علای آموزاییدن
زایشگاه سکولاریسم نو

http://www.newsecularism.com/Nooriala/012108-A-note-on-policy.htm
.............................

کبری/ قیاس مع الفارق...
..............................

 سردبير سکولاريسم نو: يک سکولار بايد بيشترين وقت خود را در خواندن و شنيدن سخنان دشمنان سکولاريسم (و اينک سکولاريسم نو) بگذراند"رفتن دکتر يزدی به نجف، براه انداختن آيت الله، نرفتن ايشان به کويت و حرکت به پاريس، پيدا شدن سر و کلۀ عناصری از آمريکا، برگزاری کنفرانس گوادالوپ و هزار واقعۀ ديگر نشان می داد که … کار برنامه ريزی بشدت ادامه دارد...

باری، آقای خمينی رهبر بلامنازع انقلاب شد...

خوينی ها هم دفتری را در ساختمان پخش تلويزيون در اختيار گرفته، منشی و دستکی براه انداخته، و با دست اندرکاران سازمان تلويزيون جلسات ديداری ترتيب داد ... از من پرسيد که شما در اينجا چه می کنيد؟ و من برايش توضيح دادم که به آقای کيميائی کمک می کنم تا شبکۀ دوم تلويزيون را راه اندازی کند...به مصداق شعار ملی «می کنم رانندگی دارم توکل بر خدا» "!

ا. ن. وری علای آموزاییدن
گوی ان یوز

http://news.gooya.com/society/archives/082453.php
آدینه 27 دی 1387 ـ 16 ژانويه 2008
.....................................

نتایج/ باب الحوایج....
.........................

.... تمرین ....
................

"باید جشن بگیریم... شادی کنیم !... ما امام مونو دوست داریم"!

ا. ن. وری علای آموزانیدن/آموزاییدن صدا و سیمای"انقلاب(!)
خطاب به تماشاییان عزیز صدا و سیمای"انقلاب(!)"
آدینه 18 اسفند 1357

.................................................

پ.ن. باب الحوایج
........................

" امام خمینی تجلی‌گاه وحدت ملی /
نظام ننگین باید برود و امام خمینی به عنوان تجلی‌گاه وحدت ملی و رهبر انقلاب پرشکوه ملت ایران برای سامان دادن به کارها به کشور بازگردد..
امام خمینی خود بیش از هر کس بر جمهوریت و انتخابات آزاد تائید کرده است… من واقعاً امیدوارم که تاریخ جمهوریت ایران با نام کسی آغاز شود که همه ملت به او اعتماد دارند" !

ا. ن. وری علا
"ایرانشهر(!)" رادیو زم زمانه

http://www.zamaaneh.com/revolution/2009/01/post_194.html
دوشنبه 16 دی 1387 / 5 ژانویه 2009

....................................

فاتحه مع الصلوات نیو سکولاری
خطاب به امریکایی ها
......................

براستی چرا «سکولاريسم» اينقدر اهميت دارد؟ و چرا من مصرانه می کوشم تا صفت «نو» را به آن اضافه کنم؟...
اگر شما هم در همين قايق نشسته ايد اين اوقيانوس و اين پارو"!

ا. ن. وری علای آموزاییدن دوقولوی نو
NewSecularism@gmail.com
گوی ان یوز نو
http://news.gooya.com/society/archives/081731.php
آدینه - 13 دی3871 - 02 ژانويه 2009