Sonntag, Juli 06, 2008

عشق هندوانه ای تقویم تبعید

تقویم تبعید
فرهاد حیرانی

http://farhadheyrani1.blogfa.com/


عشق هندوانه ای


دیروز چند تا هندوانه خریدم . دخترم وقتی یکی از آنها را برید با خوشحالی گفت : بابا ببین اینجا نقش یه قلبه !
راست می گفت ، روی پوست داخلی هندوانه نقش یه قلب بود .
گفتم : بخشکی شانس ، اگه عکس صلیب یا اسم خدا یا حداقل نام یکی از ائمه بجایش حک می شد ، نان ما در روغن بود !
دخترم با تعجب پرسید : منظورت چیه ؟
گفتم : ببین اگه عکس صلیب بود ، می فروختیم به کلیسا و اگه نقش خدا یا اسم پیغمبر بود ، می دادیم به سفارت ایران در برلین و کلی کاسب می شدیم ، اما حالا که شکل یه قلبه باید فقط به شانسمون لعنت بفرستیم .
گفت : یعنی حالا نمیتونی بدیش به سفارت ؟
گفتم : کجای کاری بابا ، " دهانت را می بویند ، مبادا گفته باشی دوستت دارم " ، باید در ایران باشی تا ببینی حتی تو پستو و پشت درهای بسته را می گردند تا ردی از آثار عشق پیدا کنند ، آخه در ایران عشق جرمه و بجاش تا بخوای وفور هوس ، تعرض و تجاوزه که این هم فقط در اختیار کسانی ست که مامور حکومت باشند ، مثلا کارمند حراست یا سردار پلیس یااینکه لباسشون با مردم عادی فرق کنه مثل آخوند ها که " ازمابهتران " هستند . میتونند بخورند حتی اگه مال مردم باشه و مال خودشون نباشه ، میتونند بکشند حتی اگه طرف مرغ نباشه و آدم بی گناه باشه ، می تونند بکنند حتی اگه زن دیگری باشه . خلاصه روزگارعجیبی ست نازنین !
می خورند و میبرند و میزنند و می کشند ، اما وا ویلا اگه کسی حرفشو بزنه ، پس فعلا هندوانه را بخور و لام تا کام حرف نزن !
اصلا مرگ بر هندوانه ! زنده باد خربزه!