Dienstag, Januar 17, 2006

دارالترجمه زبان "رسانه ای" یاجوج و ماجوج / تمرین شماره 137 ("طنز" ملیجکیک / نطنز توریستیک)

ملت ها بايد تلاش کنند از اين به بعد فقط به روساي جمهور محبوب راي بدهند. اگر ملت ها موفق به شناختن روساي جمهور محبوب نشدند، با پاسگاه پليس محل شان مشورت کنند.

ا.ن آقا
روزی ا.ن لاین
سه شنبه ٢۷ دی ١٣٨۴ – ١۷ ژانويه ٢٠٠۶
http://r0ozonline.com/03satire/013444.shtml

رفتم برای رای دادن. ساعت یازده. وقتی جلوی سفارت رسیدم حدود سی- چهل نفر از ایرانیان با پرچم ایستاده بودند و داشتند علیه جهموری اسلامی مبارزه می کردند و فریاد می کشیدند..گروهی از حزب کمونیست کارگری بودند و گروهی تیپ های مجاهدین خلق و چند نفری هم از از سلطنت طلبان، به گفته یکی شان و چندتایی هم از ایرانیان عادی .
یکی پرسید: می خواهید رای بدهید؟گفتم: بله یکی دیگر گفت: می خواهید به دموکراسی رای بدهید یا به استبداد؟گفتم: می خواهم به دموکراسی رای بدهم. یکی شان گفت: دلیل تان برای رای دادن چیست؟گفتم: در سایت اینترنتی ام نوشته ام.چند نفری از دارو دسته حزب کمونیست کارگری شعار دادند و فریاد کشیدند. یکی شان به دیگران گفت که بی احترامی نکنید.یکی گفت: آقای نبوی! نویسندگان ما زندانی هستند، شما می خواهید رای بدهید؟گفتم: من همان نویسنده ای هستم که زندانی بودم، شما از طرف من حرف نزنید، من خودم بلدم حرف بزنم.رفتم به طرف سفارت. عده ای شعار می دادند که من مزدور جمهوری اسلامی هستم. من هم در کمال پررویی برای آنها دست تکان دادم. رفتم داخل سفارت. برگه رای را گرفتم و انگشتم را زدم روی استامپ سبز. داشتم به صدایی که می آمد فکر می کردم و اینکه در شهر بروکسل که شش هزار ایرانی زندگی می کنند سی – چهل نفر جمع شده اند و شعار می دهند و اصلا متوجه نیستند که این شیوه های نخ نما دیگر جواب نمی دهد...
رای را نوشتم، وقتی می خواستم آنرا به صندوق بیندازم به تمام دستهایی که امیدوارانه برگه های سفید را با نظرشان نوشته بودند فکر می کردم. رای دادم.وقتی بیرون می آمدم، پلیس گفت که می توانم از در پشتی بروم. گفت که با این افراد نباید درگیر شد. گفتم: من خودم اینها را بزرگ کرده ام. به یکی از ایرانیانی که آنجا بود، گفتم: از اینها گنده تر حسین الله کرم است که در تهران می خواهد رای مردم را تغییر دهد. ما از آن نوع فاشیست ها نمی ترسیم، این نوع فاشیست ها که چیزی نیستند.

ا.ن آ قا
جمعه 27 خرداد 1384
http://r0ozonline.com/03satire/013444.shtml

نبوی از اولین جلسه‌ی
بازجویی به این طالب‌زاده بازجو می‌گفت که «ببینید آقا شما بیت‌المال را دارید هدر می‌دهید. شما من را گرفته‌اید که آخر سر بگویم غلط کردم. خب باشد، اين که چيزی نيست اصلا گه خوردم که نوشتم. حالا چرا این قدر بیت‌المال حرام می‌کنید و به ما غذا می‌دهید که بخوریم. کو، ضبط کجاست؟ بیاورید تا من بگویم شما ضبط کنید و برویم. امضا کنیم و برویم.»

حاج آقا بهنود دیگر
قاصذک توروتتو