Donnerstag, August 31, 2006

‌ در زمينه "مديريت" روشنفكري در ايران

دارالترجمه زبان "رسانه ای" یاجوج و ماجوج / تمرین شماره 363



جهانبگلو: اتهام جاسوسي به من تفهيم نشده است
هرچه‌قدر بتوانيم بايد به تعامل بيشتري بين دولت و روشنفكران برسيم

رامين جهانبگلو عصر چهارشنبه(هشتم شهريور) با حضور غير منتظره در محل خبرگزاري دانشجويان ايران درخواست كرد در گفت‌وگويي آزاد، به شرح وضعيت خود و طرح برخي مسايل بپردازد.

او كه هيجان‌زده به نظر مي‌رسيد، بدون مقدمه و مسلسل‌وار گفت:
« من امروز آزاد شدم. صادقانه بگويم عملا مي‌دانستم كه وقتي قدم بگذارم منزل، از همه جاي دنيا مي‌خواهند به من زنگ بزنند. مي‌خواستم با يك جا مصاحبه كنم و بعد آسوده باشم. خصوصا كه مي‌خواهم مسافرت بروم. الان برنامه‌ام اين است كه مدت زيادي را با خانواده‌ام بگذرانم. مقدار زيادي به آرامش احتياج دارم و به يك فضاي سبز. براي اين‌كه شما وقتي در زندان در يك چهارديواري هستيد حتي اگر دو هفته هم در آن‌جا باشيد دلتان مي‌خواهد يك جايي برويد و بدويد. مثل يك اسب سركش.»

جهانبگلو در ابتدا با اين پرسش خبرنگاران ايسنا مواجه شد كه چرا به خبرگزاري دانشجويان ايران آمده است؟ و گفت:« به خاطر اين‌كه قبلا ديده بودم در مطالبي كه منتشر مي‌كرديد صادقانه عمل مي‌كرديد و به هر حال بين خبرگزاري‌هاي مختلف چون ايسنا خبرگزاري دانشجويان و متعلق به قشر روشنفكري است آن را انتخاب كردم. مگر ما چند خبرگزاري داريم؟ من فكر مي‌كنم در انتخاب ايسنا راه درست را انتخاب كردم.»

وي در پاسخ به اين نظر كه آيا بهتر نيست اين گفت‌وگو در روزهاي آتي، با فرصت و مجال بهتر و با حضور خبرنگاران ديگر رسانه‌ها انجام شود، خاطرنشان كرد:« كار من كار فكري و تحقيقي است. خصوصا وقتي آدم از زندان خارج مي‌شود يا در شرايط سختي بوده عملا روحش آسيب ديده است دلش مي‌خواهد كه آرامش داشته باشد. بنابراين اينكه آدم ترجيحا با انتخاب خودش صحبت كند، راضي‌تر است تا اين‌كه با تماس‌هاي مكرر بخواهند به زور با ديگر رسانه‌ها حرف بزند. واقعا پيش خودم گفتم كه بهتر است خودم انتخاب كنم. همانطور كه گفتم مي‌خواستم با يك جا و در اولين فرصت مصاحبه كنم.»

جهانبگلو ادامه داد:« من در مدت بازداشت، هيچ كدام از سايت‌ها را نديدم. حالا بايد بروم تك تك سايت‌ها را ببينم. خدا مي‌داند چه چيزهايي گفتند. ببينيد اصولا شخصيتي مثل اكبر گنجي يك جور آدمي است، آدمي مثل من هم آدم ديگري است. محسن كديور هم ممكن است آدم ديگري باشد. من هيچ وقت آدم سياسي نبودم. هيچ وقت هم فعاليت سياسي براي دوم خرداد يا مثلا عليه دوم خرداد انجام ندادم.»

رامين جهانبگلو در ادامه گفت‌وگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) درباره نحوه دستگيري خود و شرايط زندان اظهار داشت:« بنده در تاريخ 5 ارديبهشت ماه سال جاري دستگير شدم و اتهامي كه به بنده تفهيم شد اقدام عليه امنيت ملي كشور و ارتباط با بيگانگان بود.»



وي گفت:«من در فرودگاه دستگير شدم. هميشه من در فرودگاه كه مي‌آمدم پاسپورتم را چك مي‌كردند و سئوال و جواب مي‌كردند ولي اين بار گفتند لطفا با ما تشريف بياوريد.البته هيچ برخورد خشني نكردند.»

وي درباره وضعيت خود در زندان با بيان اينكه« به هر حال محيط زندان محيط فشار است» گفت:« به من هيچ فشار جسمي و روحي وارد نشد و از همان ابتدا بازجويي‌ها مودبانه بود. به من گفتند اين اتهامات شماست و شما با اين افراد رفت و آمد داشتيد كه گفتم بله داشته‌ام. گفتند شما فكر نمي‌كنيد عليه منافع ملي اقدام كرديد؟ كه گفتم من درجهت منافع ملي حركت كردم.»

وي درباره اينكه زماني كه دستگير شد حدس مي‌زد به چه اتهامي بازداشت شده است؟ اظهار داشت:« طبيعتا مي‌دانم كه يك سري از اتهامات را نداشتم. من نه راهزن هستم، نه تبهكار و نه قاچاقچي؛ اما حدس مي‌زدم كه به دليل ارتباطم با خارجي‌ها است چون كنفرانس زياد مي‌رفتم. طبيعتا حدس مي‌زدم به چه دليل بازداشت شدم.»

وي تصريح كرد:« بنده به دليل ارتباط با نهادها و موسسات آمريكايي دستگير شدم.»

جهانبگلو در توضيح اتهامي كه به وي تفهيم شده اظهار داشت:« اتهامي كه به بنده تفهيم شد اقدام عليه امنيت ملي و ارتباط با بيگانگان است. اتهام جاسوسي به بنده تفهيم نشده است. بنده در سايت‌هايي مطالبي مي‌نوشتم يا درباره ايران يا درباره خاورميانه كه مربوط به ماموران امنيتي بود كه البته اين اقدامات ناآگاهانه انجام شده است.»

وي با بيان اينكه در تمام طول مدت در زندان از نظر جسمي وضعيت خوبي داشته و حتي دارويي نيز مصرف نمي‌كرده، گفت:« در زندان براي همه چيز پزشك بود و تنها يك بار براي درد شكم به آنجا مراجعه كردم. من هيچ گاه تا به حال اوين نرفته بودم و فكر نمي‌كردم در آنجا پزشك‌هاي مختلف وجود داشته باشد كه بيايند و به شما سر بزنند و بگويند حال شما خوب است يا خير؟ بنده در بند عادي نبودم، در بند اطلاعات بودم و پرونده‌ام نيز از طريق دادگاه انقلاب دنبال مي‌شد. اين اولين تجربه بنده از زندان بود و هيچ گاه آرزو ندارم كسي به زندان برود كه طبيعتا تجربه سخت و تلخي است؛ اما صادقانه عنوان مي‌كنم كه تحت هيچ فشار روحي و جسمي نبودم. ماه اول برايم بسيار سخت بود؛ زيرا به محيط عادت نداشتم و ملاقات هم نداشتم. در سه ماه بعد بنده را در سلول انفرادي گذاشتند كه در آن تلويزيون و روزنامه وجود داشت و مي‌توانستم با خانواده‌ام ملاقات كنم و تماس تلفني داشته باشم. نمي‌دانم كه اين شرايط ويژه تنها براي من بوده است يا خير؟ اما اين شرايطي بود كه حداقل براي زندانياني كه در آن بند بودند وجود داشت.»

جهانبگلو با تاكيد بر اينكه دربازجويي‌ها با وي خشونت‌آميز رفتار نشده است،اظهار داشت:« بازجوها با من بسيار مودبانه برخورد كردند و هيچ برخورد نامناسبي با بنده صورت نگرفت.»

وي با بيان اين كه وكيلي اختيار نكرده است، درباره‌ي دليل اين امر گفت:« بنده با قوه قضاييه ايران چندان آشنايي ندارم اما در صحبتي كه با خانواده‌ام كرده بودم تصميم بر اين بود كه خودمان مساله را حل كنيم. زيرا دقيقا نمي‌دانستم به چه كسي بتوانم اعتماد كنم و او بتواند كارم را پيگيري كند. بخصوص كه من به عنوان متهم در بازداشت بودم. به اين دليل فكر كردم اگر خودم كار را دنبال كنم بهتر است.»

وي با ابراز بي‌اطلاعي از ميزان وثيقه صادره براي خود، خاطر نشان كرد:« تنها مي‌توانم بگويم كه اين وثيقه سنگين بوده است، و سند دو منزل را توديع كرديم.»

جهانبگلو ادامه داد:« خانواده بنده خيلي موافق ايجاد التهاب در جو جامعه نبودند. البته هنوز فرصت نكردم كه با آنها صحبت كنم. چون امروز آزاد شدم و صحبت‌هايي كه كرديم خانوادگي بوده و بيشتر وقتم را با دخترم گذراندم.»

وي درباره زمان برگزاري دادگاهش اظهار داشت:« به بنده اعلام نشده كه دادگاهم چه زماني برگزار مي‌شود و در جريان نيستم كه براي پرونده كيفر خواست صادر شده يا خير. به من گفتند تو آزادي و وثيقه را توديع كرديم. به بنده گفته نشده كه كيفر خواست صادره شده يا دادگاه خواهد بود يا خير.»

جهانبگلو خاطرنشان كرد:« همسر من ابتداي بازداشتم پيگيري‌هايي كرده بود اما خودشان به اين نتيجه رسيدند كه بنده را آزاد كنند تا ببينند نتايج بعدي چگونه است.»

جهانبگلو در ادامه گفت كه درحال حاضر از وضعيت جسمي خوبي برخوردار است و ادامه داد:« حال و اوضاعم خوب است.»

وي با اشاره به كاهش وزنش نسبي‌اش گفت:« به خاطر اين است كه تجربه‌ي زندان نداشتم. غذايم عوض شده بود و همچنيني به اين دليل كه دور از خانواده بودم. البته وضع غذا خوب بود.»

جهانبگلو گفت:« فكر مي‌كنم اصولا در محيط زندان خيلي بد مي‌گذرد. به قول فرانسوي‌ها كسي دلش نمي‌خواهد تعطيلاتش را در زندان بگذراند. بنابراين عملا هركس فكر مي‌كند بعد از اين‌كه از آن‌جا در مي‌آيد ديگر به آن‌جا نرود. ولي خوب شرايط دارد، يك موقع شما درباره‌ي گوانتانامو و ابوغريب صحبت مي‌كنيد كه عملا چنين چيزي در مورد من صدق نمي‌كند. من درباره‌ي كسان ديگر صحبت نمي‌كنم ولي شرايطي كه براي من بود اين بود كه از يك دوره به بعد توانستم تلويزيون نگاه كنم، روزنامه و كتاب داشته باشم و حتي چيزي بنويسم. من از آن‌جا تعريف نمي‌كنم. مي‌گويم اين شرايطي است كه براي من مهيا بود ولي مي‌دانستم براي افراد ديگر هم مهياست. عملا در سلول‌هاي ديگر مي‌ديدم كه كساني كه درازمدت بود قرار بود آن‌جا باشند دوش و توالت داشتند، تلويزيون هم داشتند.»

جهانبگلو در ادامه اين گفت‌وگو افزود:« موضوع ارتباط من با بيگانگان از سال 1377 – 1378 آغاز شد، يعني بعد از اينكه بنده به كانادا و سپس به دانشگاه هاروارد رفتم. اين اولين آشنايي من با محيط دانشگاهي آمريكا بود. بعد از آن به دانشگاه تورنتو بازگشتم و آنجا بود كه از طريق همكاران با مجله دموكراسي آشنا شدم. بعد از اينكه سه سال در دانشگاه تورنتو تدريس كردم سازماني كه مجله دموكراسي در آن منتشر مي‌شد به نام (NED)، بورسي را به بنده پيشنهاد كرد كه اين بورس را گرفتم و به واشنگتن رفتم و سال 1380 و 1381 در آنجا بودم و از آنجا بود كه بحث زنجيره‌اي كه به دستگيري من انجاميد،آغاز شد.»

وي با بيان اينكه اين موسسه پول خود را از كنگره آمريكا مي‌گيرد، خاطر نشان كرد:« اين موسسه بيشتر در جهت مبارزه با كمونيزم و فروپاشي كمونيزم در اروپاي شرقي درست شده بود، اما درحال حاضر سياست خود را بيشتر بر مبناي دموكراسي در جهان قرار مي‌دهد. بنده در آنجا بورسيه بودم و روي مساله روشنفكران كار مي‌كردم و بعد هم از طريق آنها با نهادهاي ديگر نيز آشنا شدم و در مكانهاي مختلف كنفرانس دادم و بايد گزارش نهايي تهيه مي‌كردم. آنها مي‌خواستند در اين گزارش نهايي بيشتر مباحث استراتژيك مطرح شود. استراتژيك از اين نظر كه بنده را هدايت كردند به اين طرف كه اگر مي‌توانيد از روشنفكري در اروپاي شرقي در زمان سقوط كمونيزم الگوبرداري كنيد و بد نيست كه بتوانيد يك كار تطبيقي هم در گزارش نهايي دهيد. كار من هم بيشتر حالت تطبيقي پيدا كرد و در اين مرحله پايان يافت ولي در حقيقت ارتباط من با موسسات امريكايي از سال1381 تا 1385 ادامه پيدا كرد.»

وي ادامه داد:« البته دعوت‌هايي از سوي يك موسسه آمريكايي بود كه بورس مي‌دهد و سخنراني مي‌گذارد و بنده را به چند كنفرانس‌ و سمپوزيوم دعوت كردند و آنجا براي بنده فرصتي بود كه با افرادي از وزارت خارجه آمريكا و ساير موسسات آشنا شوم و اين مدت از طريق اين موسسه به يك سري از كنفرانس‌ها دعوت مي‌شدم و در برخي از آنها افراد ديگري هم بودند كه يك سري از وزارت خارجه آمريكا بودند به ويژه ماموران اطلاعاتي كه در برخي از اين كنفرانس‌ها ماموران اطلاعاتي اسرائيل و آمريكا بودند. اين ارتباط مستمر از طريق اين موسسه با نهادهاي آمريكايي ادامه پيدا كرد تا اينكه سرانجام در يكي از كنفرانس‌هايي كه به اروپا رفته بودم با فردي آشنا شدم كه مشاور اسبق كلينتون و رييس مركز صندوق آلماني مارشال بود.»

وي افزود:« وي با كار من آشنا بود و كارهاي بنده را خوانده بود و پيشنهاد كرد طرح پيشنهادي بنويسم براي يك كار تطبيقي درباره روشنفكران ايراني و اروپاي شرقي كه اين طرح پيشنهادي را نوشتم و اين كار را براي اين كردم كه يك بورس جديد را به من پيشنهاد كنند تا اگر بشود 6 ماه به بروكسل بروم و طرح را پيش ببرم و اين سرانجام منجر به دستگيري بنده در 5 اردبيهشت ماه شد.»

جهانبگلو تصريح كرد:« علت دستگيري من با فروپاشي نرم يا از درون ارتباط پيدا ‌مي‌كرد و حساسيت هم در ارتباط با دعوت از افرادي بود كه به ايران دعوت كردم. طرح پيشنهادي موسسه مارشال تحقيق تطبيقي بود در ارتباط با اينكه روشنفكران در اروپاي شرقي در زمان فروپاشي كمونيزم چه نقشي داشتند و چگونه اين نقش را ايفا كردند و چگونه جامعه مدني را توانستند توانمند كنند و نتيجه آن فروپاشي بوده است و مقايسه با اينكه روشنفكران در ايران به علاوه عناصر گروه‌هاي غير دولتي، چگونه مي‌توانند توانمند شوند.»

وي يادآور شد:« اين بحث در ايران به تقابل با دولت و حكومت مي‌انجاميد. من در اين بحث به دنبال خشونت نبودم و اين بحث هم مرا به اينجا كشاند. البته اين طرح به دليل دستگيري من به آنها نرسيد و معلق ماند.»

وي در آسيب‌شناسي شرايطي كه در آن است گفت:« زنجيره‌اي كه در آن قرار گرفته بودم مقداري در جهت خلاف آن چيزي است كه دلم مي‌خواست صورت مي‌گيرد. من هيچ گاه با اينكه 25 سال از عمرم را دور از ايران زندگي و تحصيل كردم، دلم نمي‌خواسته عليه منافع ملي و ملت ايران كاري را انجام داده باشم. مدتي كه در زندان بودم احساسم اين بود كه نهادهاي آمريكايي مرا در جرياني قرار دادند كه اين جريان، جرياني نبوده كه من بخواهم در آن قراربگيرم.»

جهانبگلو خاطرنشان كرد:« وقتي بحث دموكراسي درجهان مطرح مي‌شود، دموكراسي سازي مساوي با آمريكايي سازي جهان جلوه داده مي‌شود كه بنده با آن هميشه مخالف بودم و اينكه در چند كنفرانسي شركت كردم به معناي آن نيست كه با آن موافق بوده‌ام. درحال حاضر كه به گذشته نگاه مي‌كنم حالت قرباني را پيدا كردم زيرا عملا در حلقه و زنجيره‌اي افتادم كه كار و هدف من نبوده است. در حقيقت يك نوع لغزش و انحراف از كار تحقيق فلسفي و روشنفكري من به سمت يك كار سياسي صورت گرفته است. من هيچ گاه عضو هيچ گروه سياسي نبودم و نمي‌خواستم باشم. هميشه كار فرهنگي را به كار سياسي ترجيح مي‌دادم.»

وي ادامه داد:« چون مدت 5 سال با اين نهادها ارتباط داشتم ديدم كه چگونه نتيجه كار تحقيقي بنده به يك كار استراتژيك تبديل شده است. اساسا با اين رويارويي كه در صحنه بين‌المللي بين آمريكا و ايران پيش آمده، آمريكا سعي مي‌كند كه با نخبگان و فرهيختگان و محققان ما تماس گرفته و آنها را شناسايي كرده و در حلقه‌هايي قرار دهد و با آنها ارتباطات مستمر داشته باشد و به جاهايي بكشاند. اين در زمينه‌هاي ديگر شايد شديدتر از زمينه‌اي باشد كه براي من اتفاق افتاده است.»

جهانبگلو يادآور شد:« نسبت به انديشه‌اي كه مي‌خواهد بگويد اگر شما با ما نيستيد پس ضد ما هستيد و ما مي‌خواهيم به شما ياد دهيم كه چگونه دموكراسي داشته باشيد و اينكه چگونه در صحنه بين‌المللي رفتار كنيد، نقد شديد دارم.»

وي در ادامه یه ضعف‌ در زمينه مديريت روشنفكري در ايران اشاره كرد و گفت:« ما يك مديريت پايدار و پويا در زمينه روشنفكري نداريم كه بتواند يك چيزي كه بتوان اسم آن را انديشه ايراني گذاشت را به يك مرحله‌اي برساند كه بتواند مقابل ايدئولوژي آمريكايي عرض اندام كند، روشنفكران ما راحت مي‌توانند در دام اين بيفتند كه حالا شما به كنفرانس بياييد يا اين بورس را بگيريد و ...»

جهانبگلو در اين بخش از گفت‌وگو تاكيد كرد كه هيچ گاه عليه امنيت ملي اقدام نكرده است.

وي ادامه داد:« ارتباط با بيگانگان را داشته‌ام اما جنبه‌اي كه هميشه براي من جالب بوده جنبه روشنفكري مساله بوده است. من هميشه كار تئوري و نظري كردم و كار سياسي نكردم. فكر مي‌كردم اين كار تئوريك كار خيلي خطرناكي نباشد.»

وي اعلام كرد كه ديگر در زمينه‌اي كه تحقيق مي‌كرده كار نخواهد كرد و گفت:« نه به خاطر اينكه چون زندان رفتم اين احساس را مي‌كنم. فكر مي‌كنم از آن كاري هميشه دوست داشتم بكنم،انحراف و لغزشي صورت گرفته است. من فكر مي‌كردم كار دانشگاهي انجام مي‌دهم كه بعد متوجه شدم اين نهادها بيشتر سياسي هستند و نهادهاي دانشگاهي نيستند. من الان هيچ علاقه‌اي ندارم كه مجدد آن طرح را ادامه بدهم. هر چند كه علاقه به فرهنگ اروپاي شرقي داشته باشم اما دلم نمي‌خواهد نتيجه كارم اين باشد كه بگويند شما عليه منافع ملي ايران عمل مي‌كنيد.»

جهانبگلو افزود:« به اين نتيجه رسيدم بحث‌هايي كه موسسات آمريكايي مي‌كنند و پول‌هايي كه خرج مي‌شود و تماس‌هايي كه با نخبگان ما مي‌گيرند و اتفاقاتي كه در خاورميانه مي‌افتد در مجموعه‌اي قرار مي‌گيرد كه اسم آن را امپراطوري مي‌گذارم.»

وي تصريح كرد:« انگيزه انجام اين كار از طرف من شايد به دليل جاه‌طلبي روشنفكري بود، و يا اينكه روشنفكري بايد جهاني باشد. من دلم مي‌خواست جهاني باشم اما نه اينكه با يك مامور اطلاعاتي ارتباط داشته باشم.»

رامين جهانبگلو در ادامه‌ي گفت و گو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در پاسخ به اين سوال كه آيا سرانجام اتهام اقدام عليه امنيت ملي را پذيرفتيد يا خير؟ اظهار داشت:« اقدام عليه امنيت ملي را به اين صورت پذيرفتم كه گفتم ارتباط با بيگانگان داشتم و در اين زنجيره قرار داشتم. يعني به اين شكل كه اتهام اقدام عليه امنيت ملي را پذيرفتم منتها با اين عنوان كه نمي‌دانستم آنچه انجام مي‌دهم اقدام عليه امنيت ملي است.»

وي افزود:« من طرح پيشنهادي براي صندوق مارشال نوشتم. در آن طرح مقايسه‌ي تطبيقي بين روشنفكران اروپاي شرقي و ايراني كردم، بحث توانمندي جامعه‌ي مدني و بحث فروپاشي را مطرح كردم.

من در حقيقت تا لحظه‌ي دستگيري اين ارتباطات را داشتم و اصلا فكر نمي‌كردم كه يك كار سياسي انجام مي‌دهم. فكر مي‌كردم دارم يك كار روشنفكري انجام مي‌دهم. طرحم يك طرح نظري بود. طرحي براي يك گروه سياسي نبود. ولي مي‌بينم نتيجه عليه آن چيزي است كه من به آن فكر مي‌كنم يعني عملا به عنوان آدمي كه گذشته روشن و غيرسياسي، اجتماعي و روشنفكري در سطح جهاني دارد مي‌بينم كه از كارهاي من از نظر سياسي سوءاستفاده شده است.»

جهانبگلو ادامه داد:« فكر مي‌كنم لااقل بخشي از دانشگاهيان يا بخشي از عناصر جامعه مدني ما در اين خطر هستند كه آن اتفاقي كه براي من افتاد براي آنها بيافتد؛ چون مي‌بينم هموطنان ما در آن كنفرانس‌ها دعوت مي‌شوند، به آنها بورس مي‌دهند، نهادهاي آمريكايي با آنها تماس مي‌گيرند و به گونه‌اي ممكن است در اين زنجيره بيافتند و اين زنجيره در جهت منافع ملي و آن‌چه انديشه‌ي ايراني مي‌توان اسمش را گذاشت، نيست.»

وي افزود:« منظورم عناصر جامعه مدني به طور كلي است. حتي ممكن است بخشي از عناصر دولت در اين جهت قرار بگيرند. من اعتقاد دارم انديشه‌ي ايراني و فرهيختگان ايراني بايد ارتباطشان را با جهان ادامه دهند هنوز به بحث جهاني شدن و حضور در بسياري از مجامع بين‌المللي اعتقاد دارم، ولي اعتقاد دارم يك سري راهكارهايي هم مي‌توانيم خودمان داشته باشيم و آن راهكارها اين است كه ما در حال حاضر تعامل ايجاد كنيم بين فرهيختگان داخل ايران و نخبگان ايراني خارج از كشور و يك سري همايش‌هاي بين‌المللي را خودمان بگذاريم كه لازم نباشد ما به يك سري همايش‌هاي بين‌المللي برويم كه در آن‌جا چهره‌هاي جهاني را ببينيم.»

وي اظهار داشت:« در حقيقت چهره‌هاي جهاني را خودمان دعوت كنيم و به گونه‌اي از تمام تجربياتي كه افرادي مثل من داشتند تجربه‌اندوزي كنيم.»

جهانبگلو ادامه داد:« مي‌خواهم مطلبي درباره‌ي تجربه‌ي خودم بگويم كه چرا آدمي مثل من به سمت اين نهادها مي‌رود و دلش مي‌خواهد بورس بگيرد؟! خوب وقتي نگذارند در دانشگاه‌هاي ايران درس بدهم همين اتفاق هم مي‌تواند بيافتد. من از سال 53 به خارج از كشور رفتم. يك دوره‌ي خيلي كوتاه يك ماه در انقلاب آمدم و بعد نبودم تا سال 72. در اين مدت در فرانسه بودم. من دكترايم را در فرانسه گرفتم در رشته‌ي فلسفه و تاريخ و علوم سياسي. رشته‌ي دكترايم در فلسفه است ولي بقيه‌ي رشته‌ها را هم خواندم. بعد از فوت پدرم به ايران آمدم. مي‌خواستم اين‌جا كار كنم. انجمن حكمت و فلسفه رفتم ولي قراردادم را فسخ كردند. دليل روشني هم نداشت. يك دوره‌اي با انجمن ايران‌شناسي فرانسه كار كردم. از يونسكو براي نوشتن كتاب بورس گرفتم. به هر حال ارتباطم با خارج بود و يك مدتي به كانادا رفتم و در دانشگاه تورنتو تدريس كردم. بعد هاروارد و بعد به ايران برگشتم. مي‌خواستم تدريس كنم. به دانشگاه شهيد بهشتي رفتم. يك سالي توانستم در كارشناسي ارشد درس بدهم. گفتم مرا جزو گروه فلسفه كنيد ولي قبول نكردند. خيلي جالب است كه رييس گروه فلسفه كسي بود كه خودش دكترا نداشت. مدتي هم رفتم دكترا و كارشناسي ارشد در علوم و تحقيقات درس دادم.»

وي تاكيد كرد:« آسيب‌شناسي كه مي‌خواهم از تجربيات خودم مطرح كنم اين است كه وقتي يك روشنفكر و تحصيل‌كرده نتواند در اين‌جا جابيافتد، طبيعتا كشيده مي‌شود به طرف اين‌كه از اين و آن بورس بگيرد و بتواند به گونه‌اي امرار معاش كند. من عملا در اين زنجيره قرار گرفته بودم كه موسسات آمريكايي داشتند استفاده يا سوء استفاده مي‌كردند. يكي از راهكارها اين است كه به گونه‌اي فضايي را براي فرهيختگان و نخبگان ايجاد كنيم كه همه بتوانند در آن شركت كنند و اين تعامل بتواند صورت گيرد. اگر عملا چنين مديريتي وجود نداشته باشد انديشه‌ي ايراني در مقابل انديشه‌ي آمريكايي در خطر است و آن مثل بولدوزري مي‌آيد و مي‌خواهد همه جا را تخريب كند و در نتيجه آن هويت ملي از بين مي‌رود و بحث آمريكايي‌سازي جهان هم مطرح مي‌شود.»

وي افزود:« لغزشي كه براي من صورت گرفت نتيجه‌ي چنين چيزي بود. البته آمادگي اين امر نيز از طريق سازمان‌هاي آمريكايي صورت گرفته بود. يعني آنها مرا در مسيري قرار داده بودند كه من آخرالامر متوجه شدم در اين زنجيره افتادم و اين مساله ممكن است براي كسان ديگري هم صورت بگيرد. در كنفرانس‌هايي شركت مي‌كردم كه ماموران اطلاعاتي و عناصر صهيونيستي هم در آن‌جا حضور داشتند. خيلي از ماموران اطلاعاتي آمريكايي يا اسراييلي دانشگاهي‌اند و در واقع در پشت يك چيزي خود را پنهان مي‌كنند و براي همين مي‌گويم شما را در يك مسير قرار مي‌دهند.»

وي افزود:« من با يك سايت اسراييلي – فلسطيني همكاري مي‌كردم كه عملا تا مدت‌هاي مديد نمي‌دانستم كه كسي كه اين سايت را اداره مي‌كند يك مامور اطلاعاتي است. سايتي بود كه مي‌خواست مقالاتي درباره‌ي خاورميانه بنويسم و در مقابل آن حق‌الزحمه‌اي مي‌دادند. من عملا مامور آنها نبودم، سالي يك بار يك مقاله از من مي‌خواستند مثل خيلي از مجلات دنيا. من تا مدت‌ها (لااقل سه سال) فكر مي‌كردم اين يك سايت خيلي مهم است كه خيلي‌ها آن را مي‌خوانند و آدم‌هاي مهم در آن مقاله مي‌نويسند. من هم يكي از ايران. اما وقتي مي‌بينيد نتيجه‌ي كارتان اين است كه گزارش كاري‌تان به سازمان اطلاعاتي برود عملا هركس جاي من بود ناراحت مي‌شد. بعد از اين‌كه اين موضوع را فهميدم ارتباطم را با خيلي از آنها قطع كردم.»

جهانبگلو تاكيد كرد:« چيزي كه هميشه برايم جالب بود كار روشنفكري بود، اما عملا در مسير نهادهاي آمريكايي قرار گرفتم و كارم به طرفي رفت كه نمي‌خواستم؛ و نتيجه اين بود كه من عملا رو در روي يك سري منافع ملي قرار گرفتم كه نمي‌خواستم قرار بگيرم. اين حقيقت امر است و در آينده هم كار سياسي نخواهم كرد.»

وي گفت:« درست است كه بحث‌هاي روشنفكري برايم هميشه جالب خواهد بود ولي در سطحي كه مي‌توانم و قابليت و شايستگي‌اش را دارم. من كه نمي‌توانم رهبر سياسي شوم

جهانبگلو خاطرنشان كرد:« آن‌چه برايم مهم است اين‌كه چگونه ضعف مديريت روشنفكري و آن‌چه مي‌توان اسمش را انديشه ايراني بگذاريم موجب مي‌شود كه يك سري از نخبگان ما جذب يك سري نهادها و سازمان‌هاي آمريكايي يا جايي ديگر شوند. من تجربه‌ي خودم را گفتم. بخش ديگر اين است كه ما چه‌كار مي‌توانيم بكنيم براي اين‌كه اين مساله صورت نگيرد و من فكر مي‌كنم هرچه‌قدر بتوانيم بايد به تعامل بيشتري بين دولت و روشنفكران برسيم.آدم‌هايي مثل من چه كارهايي مي‌توانند انجام بدهند، غير اينكه از ارتباطات خود در وضعيت جهاني و از طريق تعامل و همايش‌ها در جهت منافع ملي و انديشه‌ي ملي استفاده كنند.»

جهانبگلو اظهار داشت:« به نظر من آن‌چه مي‌تواند در جهت تحكيم امنيت ملي موثر واقع شود، انديشه ملي است كه مي‌تواند امنيت ملي را تحكيم كند و اين‌جاست كه بحث اين‌كه ما چه‌قدر آگاهي داشته باشيم كه بحث دموكراسي‌سازي و تمدن‌سازي با بحث آمريكايي‌سازي يكسان نشود و بتوانيم به گونه‌اي هويت ملي خودمان را حفظ كنيم؛ مطرح مي‌شود.»

وي عنوان كرد:« روشنفكران به نظر من ملي‌پوشان انديشه‌اند. مثل فوتباليست‌ها. در حقيقت يك روشنفكر ايراني، يك فرد ايراني است كه از يك هويت و منافع ملي دفاع مي‌كند. بنابراين ملي‌پوش انديشه است و نمي‌خواهد كه عليه منافع ملي و ملت قرار بگيريد.»

وي افزود:« من خودم را يك ايراني مي‌دانم بعد از اين همه مدت كه خارج بودم بالاخره به ايران برگشتم و در دوره‌هاي مختلف به اين مملكت آمدم و زندگي كردم و هميشه سعي كردم در كنار نوشته‌هايم به فرانسه و انگليسي، به فارسي هم بنويسم و در اين‌جا چاپ كنم ولي دلم مي‌خواسته است ارتباطات جهاني‌ام را هم هميشه داشته باشم و اين ارتباطات فقط براي خودم نباشد براي ملت‌ام هم باشد. فقط اين بايد در يك راستاي تحكيم منافع ملي باشد.»

وي تاكيد كرد:« من هيچ وقت دلم نمي‌خواسته است الان هم دلم نمي‌خواهد كه از كسي دعوتي انجام بدهم و يك دفعه ببينم كه پشتش يك سازمان مثلا آمريكايي مي‌خواهد سياست خودش را پياده كند. شما خودتان را جاي من بگذاريد. براي من مهم اين است كه تعامل فرهنگي صورت بگيرد، نه اين‌كه سازماني جاسوسي كند يا عليه منافع ملي اقدام كند.»

وي افزود:« من كسي هستم كه 30 سال عمرم را درس خواندم ، درس دادم و مطلب نوشتم. مي‌توانم به چهار- پنج زبان حرف بزنم و به آن زبان‌ها تدريس كنم و مطالب بنويسم. چرا من نبايد بتوانم جزو هيات علمي دانشگاهي در ايران باشم؟ اين‌جاست كه آسيب‌شناسي مهم است و اين‌كه چگونه بتوانيم از لياقت‌ها و پتانسيل‌ها استفاده كنيم. بايد مديريت روشنفكري و برنامه‌ريزي درست انجام شود.»

در اين لحظه خبرنگار ايسنا گفت:« همين الان كه با هم صحبت مي‌كنيم ظاهرا سايتي نوشته است كه با توجه به اين‌كه گفته شده قرار است اعترافات جهانبگلو از تلويزيون دولتي پخش شود، اين نگراني وجود دارد كه وي با رفتن به خبرگزاري ايسنا قصد دارد بخشي از اعترافات خود را در ايسنا بيان كند!» جهانبگلو تصريح كرد:« من كسي نيستم كه دائما در محافل سياسي و جنبش‌هاي دانشجويي باشم و آدم‌هاي زيادي را بشناسم. مثلا هيچ‌كدام از بچه‌هاي تحكيم را نمي‌شناسم. همه را از طريق آقاي قادري مي‌شناختم. اين‌كه چرا ايسنا را انتخاب كردم براي اين‌كه در ذهنم بود كه به جاي اين‌كه به يك روزنامه بروم به يك خبرگزاري بروم كه همه مي‌توانند از خبرش استفاده كنند و در ميان خبرگزاري‌ها نيز ايسنا را به دلايلي كه قبلا توضيح دادم انتخاب كردم.»

جهانبگلو گفت:« در ايران از هنرپيشه سريال تلويزيوني گرفته تا يك روشنفكر زندگي‌شان براي مردم جالب است.»

وي در بخش ديگري از اين گفت‌وگو درباره‌ي ايده‌ي مشهور به انقلاب مخملي و احتمال وقوع آن در كشوري مانند ايران گفت:« من هيچ وقت كار سياسي نكردم. رهبر سياسي هم نبودم و عملا قرار نيست در اين راستا عمل كنم. من فكر مي‌كنم انقلاب مخملي در ايران اصلا انجام شدني نيست. به خاطر اين‌كه شرايطي كه در اروپاي شرقي بوده با شرايطي كه در ايران است قابل مقايسه نيست. وجود فردي مثل گورباچف در آن‌جا، يا اين‌كه در لهستان نيروي ديني مثل كليسا داشتيد و پاپ و جنبش كارگري و معلمان، ولي آن‌چه من درباره‌اش صحبت كرده بودم اين است كه آنها از نظر روشنفكري چه الگوهايي داشتند و آيا اين الگوها براي توانمند كردن جامعه مدني نه براي ايجاد انقلاب، امكان‌پذير است؟ يك مقدار زيادي از بحثي كه من مطرح كرده بودم بحث نظري و تئوريك و درباره‌ي ساختار روشنفكري در اروپاي شرقي و ايران بود. آن‌چه كه موجب شده بود كه به اين نتيجه برسند اين بحث استراتژيك است اين بود كه نهادهاي آمريكايي به خاطر اين مساله خيلي پول خرج مي‌كنند و آن هم به بحث امپراطوري‌سازي و سياست آمريكا در خاورميانه برمي‌گردد.»

جهانبگلو گفت:« من كارشناس خاورميانه نيستم. من كار تحقيق فلسفي انجام مي‌دهم. يك دوره‌اي چنين لغزشي صورت گرفته و مجدد به تحقيق فلسفي‌ام برمي‌گردم. نمي‌خواهم مهره‌اي در دست ديگران باشم.»

وي اظهار داشت:« فكر نمي‌كنم هيچ روشنفكري كه به نوعي خودش را به ملتش نزديك بداند راضي باشد كه ماموران اطلاعات آمريكا يا دولت ديگري از كارهايش سوء استفاده كنند.»

وي اظهار داشت:« يك امپراطوري وجود دارد كه مي‌گويد هركس با من نيست عليه من است و در حقيقت نماينده يا رسالت را براي خود قائل است كه بيايد در دنيا تمدن‌سازي يا دموكراسي‌سازي كند مثل موضوع عراق.»

وي گفت:« دموكراسي چيز بدي نيست. به شرط اين‌كه نتيجه‌ي اعمال شهروندان يك مملكت باشد، نه اين‌كه از بيرون بيايد. دموكراسي يك تمرين روزانه است از سوي شهروندان يك مملكت نه چيزي كه توسط يك سازمان يا بنگاه داده شود. يك خط مشي نيست كه با قلدري يا كادوهاي زيبا يا هديه‌هاي سمي از بيرون داده شود.»

وي افزود:« اگر دموكراسي درون‌زا نباشد اتفاقي كه در عراق يا افغانستان شاهد آن هستيم،مي‌افتد كه من از اول مخالف آن بودم. براي اين‌كه مردم يك موقع صدايشان درمي‌آيد كه سرباز آمريكايي كه خودش را به عنوان يك آدم مدرن و تمدن‌ساز و شواليه صليبي جديد معرفي مي‌كند تا چه حد حق دارد كه ابوغريب و گوانتانامو به وجود بياورد؟ و اصلا در كشور ما بماند و بگويد شما بايد اين‌گونه انتخابات داشته باشيد؟ يك جاهايي بالاخره اگر هويت قومي و ملي مورد سوال قرار بگيرد همه درمقابل آن حالت دفاعي خواهند گرفت. در ايران هم همين مساله صادق است؛ چون ايراني‌ها اصولا ملت ناسيوناليستي هستند و هميشه اعتقاد دارم و داشتم كه ايراني ‌ها هميشه نسبت به منافع ملي ، امنيت ملي و تماميت ارضي كشورشان حساسيت دارند. من هيچ وقت اينها را مورد سوال قرار ندادم.»

وي در ادامه باز هم به وضعيت خود در زندان اشاره‌اي كرد و افزود:« من يك آدم اكتيوم. نمي‌توانم يك جا بمانم. آن‌جا هم كه بودم كتاب مي‌خواندم و مطلب مي‌نوشتم و انشاءالله مطالبي كه نوشتم چاپ مي‌كنم. حالا دلم مي‌خواهد مدتي را با خانواده‌ام و بيشتر در فضاي باز بگذرانم ولي پروژه من در حقيقت اين است كه اولين كاري كه بكنم برگردم به همان پروژه‌اي كه قبل از دستگيري شروع كرده بودم. من يك سفري به هند رفته بودم و مي‌خواهم برگردم به هند و آن‌جا كار هندشناسي را ادامه بدهم و نتيجه‌اش انشاءالله تبديل به يك يا دو كتاب شود و فكر مي‌كنم كه لااقل تا يكي دو سال ديگر وقتم را بگيرد.»

وي سپس در پاسخ به پرسشي درباره‌ي شايعه تهيه فيلمي تحت عنوان اعترافات وي براي پخش از تلويزيون، اين موضوع را كاملا رد كرد و گفت:«‌ چه كسي چنين چيزي را ‌گفته است؟ به هرحال از قوه‌ي قضاييه با من درباره‌ي چنين چيزي صحبت نكردند و من خودم تصميم گرفتم حرف‌هايم را بگويم.»

وي در پاسخ به پرسش ديگري مبني بر اينكه « گفته شده شما بودجه‌اي از وزارت ارشاد دولت گذشته گرفتيد و آيا كلا ارتباطي با دولت قبلي داشتيد؟»، تاكيد كرد:« من در هيچ زماني با هيچ نهاد دولتي همكاري نداشتم.»

وي در ادامه درباره روند پيگيري شدن پرونده‌اش گفت: من با وثيقه آزاد شدم و پرونده‌ام در بازپرسي رسيدگي مي‌شود.


ایسنا
پنج‌شنبه ۹ شهريور ۱٣٨۵ - ٣۱ اوت ۲۰۰۶

http://wwwisna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-780366&Lang=P