مگر قرار است با نامزد انتخاباتی ازدواج کنیم؟
این روزها مثل همه روزهایی که در آستانه دور یا نزدیک وقوع یک انتخابات قرار میگیریم، خصیصهای به عنوان مهمترین ویژگی هر کاندیدای انتخاباتی مطرح میشود که بیشتر تداعیگر یک مراسم خواستگاری یا آغاز یک شراکت اقتصادی است تا فضای انتخابات سیاسی.
«صداقت» فراگیرترین صفتی است که طرفداران هر کاندیدا آن را به عنوان زیبندهترین خصیصه فرد مورد حمایت خود برمیشمرند. مثلا میگویند: «فلانی هیچ چیزی هم نداشته باشد، باز صداقت که دارد» یا «صداقت فلانی برای من از هر چیز دیگری بیشتر ارزش دارد» یا «کاندیدای ما حتی اگر نتواند فلان کار را هم بکند، در عوض با مردم صادق است» و ... .
اگر منظور از صداقت این باشد که فلان کاندیدا وعده دروغ یا وعده غیرقابل اجرا به مردم نخواهد داد، به نظرم باز هم نمیتوان وجود آن را ویژگی مهمی برای یک مدیر برشمرد. یک مدیر بیش از هر چیزی باید لیاقت و توانایی داشته باشد. اگر امروز صداقت را به عنوان مهمترین ویژگی کاندیدایی معرفی میکنیم، همین وضعیت نشانگر عقبمانده بودن کشور ماست؛ چرا که به دلیل نبود سیستم نظارت پس از انتخابات سراغ یک خصیصه کاملا شخصی رفتهایم که بیشتر به درد زندگی مشترک یا روابط دوستی میخورد تا رهبری سیاسی.
آخر سر هم خودمان را اینطور گول خواهیم زد: مهم نیست که فلانی نتوانست به وعدههایش عمل کند، مهم این است که آدم صادقی بود!
آخر این صداقت به چه درد ما خواهد خورد؟