Sonntag, Oktober 26, 2008

سید حسین... ک.. برهنه می‌پرد وسط معرکه انتخابات آخوندی ! زیتون با احتیاط سوتین بر می‌کند و با عشوه می‌خرامد

خُسن آقا


روانشناسی سوتین، G-string و انتخابات آخوندی!


زیتون را یقینا همه وبلاگ خوانها می شناسند. آنهایی که نمی‌شناسند می‌توانند بروند و وبلاگ ایشان را از سر تا ته بخوانند تا شناخت شان بره بالا! ایشان معمولا از مسائل بسیار عادی زندگی و سیاست می‌نویسند، چیزی که وبلاگ ایشان را بسیار جالب و متمایز از دیگران می‌کند، تکنیک‌هایی است که ایشان برای مطرح کردن مسائل استفاده می‌کنند. معمولا نوشته‌های ایشان بسیار هوشمندانه و زیرکانه نوشته می‌شود، با این حال از یک سادگی و بی گناهی کودکانه‌ای برخوردار است، که این خود نشان از استعداد ایشان دارد که چگونه قادر است با نوشتن جمله‌ای همزمان با دو یا حتی چند گروه خواننده ارتباط برقرار کند و همزمان دو یا حتی چند معنی متفاوت از همان یک مطلب بتوان استخراج کرد. به زبان ساده می‌توان نوشته‌های ایشان را نوشته‌های چند بعدی نامید. بعضا همگی گمان می‌کنیم که مطالب شماره بندی شده ایشان به هم ربطی ندارند(منظورم خوانندهای بی سوادی مثل بنده هست)، ولی گاهی اوقات یا بهتر است بگویم بیشتر اوقات این نوشته‌ها بهم مربوط می‌شوند. یعنی یکی را می‌نوسیند تا مشروعیت ببخشد به آن یکی دیگر، یا یکی از مطالب نوشته می‌شود تا کشش و جذابیت مطلب بعدی را بیشتر کند، یا یک مطلبی می‌نویسند تا مشتری برای بخش بعدی پیدا کنند. خلاصه این سبک نگارش را من تنها در این وبلاگ دیده‌ام. معمولا هم وقتی چیزی را مطرح می‌کنند چنان دو بعدی یا چند بعدی نوشته شده که خواننده نمی‌تواند به راحتی گریبان این عزیز را بگیرد. آخه گاهی اوقات مقولاتی که القا می‌شوند کاملا با سیاست‌های حکومت ایران همراهی و همخوانی دارد و مثلا حقیر که ضد رژیم هستم، در چنین شرایطی باید معمولا گریبان ایشان را بگیرم، ولی این چند بعدی نویسی ایشان مرا در نشان دادن عکس العمل مردد می‌کند. نمی‌دانم شما هم به چنین مواردی بر خورده‌اید یا نه!

فکرش را بکنید اگر یک وبلاگ نویس بیچاره بیاید و مستقیما از رای دادن به حکومت آخوندی دفاع کند همه حمله ور می‌شویم و به سرش می‌ریزیم و خلاصه صدایش را خفه می‌کنیم، در صورتی که همین مساله را ایشان بارها و بارها نوشته و تکرار کرده‌اند ولی کسی جرات گرفتن گریبان ایشان را به خود نداده است. مثلا اگر حسین هودر همان موضوع را که ایشان نوشته‌اند بنویسد، همه ساکنان وبلاگ شهر گریبان این مادر مرده را می‌گیرند، ولی اگر زیتون خانم بنویسند، کسی عکس العملی نشان نمی‌دهد و یا اگر نشان دهد با احتیاط بسیار این کار را می‌کند تا مبادا نازک تر از گل به ایشان گفته باشد و احتمالا ایشان را ناراحت کرده باشد. من خودم هم این دوگانگی را درک نمی‌کنم. البته همان طور که نوشتم این برخورد دوگانه بیشتر مربوط می‌شود به تفاوت روش نگارش ایشان و سید حسین هودر. سید حسین درخشان ننه مرده یک مرتبه کون برهنه می‌پرد وسط معرکه، در صورتی که زیتون خانم با احتیاط سوتین و G-string از تن بر می‌کنند بعد با عشوه، احتیاط و الگانس (Elegance) می‌خرامند میان میدان. فرق معامله را می‌بینید، یا بهتر است بگویم درک می‌کنید!

مطلب آخر ایشان را بخوانید تا متوجه شوید چه می‌گویم.

ایشان با همان روش‌های شناخته شده خودشان، با احتیاط چنان به انتخابات پیش رو در ایران مشروعیت می‌بخشند که آب هم از آب تکان نخورد! انگاری که دارند از انتخابات یک کشور دموکراتیک و مشروع صحبت می‌کنند!

به این می‌گویند استعداد! استعداد نویسندگی که در کمتر کسی دیده می‌شود! استعدادی که قادر است سفید را سیاه نشان دهد و سیاه را سفید، باید به ایشان مدال داد! فقط بدبختی در این است که ایشان این استعداد را در جای نادرستی بکار می‌برند. ای کاش استعداد ایشان را من داشتم تا به وسیله آن دندان یک به یک ملاها را بدون سوزن بی حسی می‌کشیدم!