دارالترجمه زبان "رسانه ای" یاجوج و ماجوج / تمرین شماره 244
گفت وگوى اختصاصى... درباره ... "ما صيد لاغريم":
گاه روبه روى آدم هاى بزرگ قرار گرفتن هراس انگيز است، دست ها عرق مى كند و صدا مى لرزد. اين بار روبه روى كسى قرار مى گيرم كه شناخته شده تر از آن است كه نيازى به معرفى داشته باشد. . . مسعود بهنود … با آنكه روبه روى او نبودم همچنان آن
اضطراب را حس مى كردم و او ... پاسخ مى دهد:
كوچك بودم خيلى كوچك. مثل بيشتر آدم ها، شوق قصه را مادربزرگم در جانم ريخت كه موقع خواب برايم لالا نگفت بلكه از حكايت هاى واقعى و پشت پرده دربار قجر گفت...
شرق ا.ن لاین
گفت وگوى اختصاصى... درباره ... "ما صيد لاغريم":
گاه روبه روى آدم هاى بزرگ قرار گرفتن هراس انگيز است، دست ها عرق مى كند و صدا مى لرزد. اين بار روبه روى كسى قرار مى گيرم كه شناخته شده تر از آن است كه نيازى به معرفى داشته باشد. . . مسعود بهنود … با آنكه روبه روى او نبودم همچنان آن

كوچك بودم خيلى كوچك. مثل بيشتر آدم ها، شوق قصه را مادربزرگم در جانم ريخت كه موقع خواب برايم لالا نگفت بلكه از حكايت هاى واقعى و پشت پرده دربار قجر گفت...
شرق ا.ن لاین
۱۶ فروردين ۱۳۸۵- ۵ آوريل ۲۰۰۶
http://www.sharghnewspaper.com/850116/html/litera.htm#s390633
http://www.sharghnewspaper.com/850116/html/litera.htm#s390633
امروز ا.ن لاین تر از شرق ا.ن لاین
۱۷ فروردين ۱٣٨۵ - ۶ آوريل ۲۰۰۶
http://www.emrouz.info/archives/2006/04/00309_20.php
۱۷ فروردين ۱٣٨۵ - ۶ آوريل ۲۰۰۶
http://www.emrouz.info/archives/2006/04/00309_20.php
به دوران کودکی و جوانی ما کسی که عمامه ای به سر داشت و عبائی در بر، انبان قصه های مهربان و رفتار نازک و نرم بود. هر پنجشنبه می آمد و خانه را به روضه ای که می خواند رضوان می کرد. انگار خود سعدی بود... وقتی می رسيد ما جوان ها چنان مشتاق دو زانو می نشستيم. و من چند ده بار در خانه ماندم برای شنيدن آوای خوش روضه او. گاه می آمد و خانه کسی نبود. روضه خود را که تبرک خانه بود می خواند و استکان چای را که اجرت وی در پيش دستی اش جا داشت در پاکتی مودب، می نوشيد و می رفت. در اين زمان می ديد پسرکی موفرفری را که روی پله ها نشسته بود و به او گوش می داد
حاج آقا بهنود هراس انگيز دیگر
" . وز" ان لاین کوسه سازندگی
http://roozonline.com/panjereh/010236.shtml