ظاهرش آرام بود و متانت رفتار و صميميتش اين آرامش را به خوبي نشان ميداد. با همين آرامش نيز وارد بحث شد اما هرچه پيش
ميرفت، نگرانيها و دغدغههاي ذهني اش آهسته آهسته آشكار ميشد. نگراني از اينكه نكند ما امانت دار خوبي نباشيم و انقلاب كه امانت امام است به بيراهه برود و نكند كاري كنيم كه جوانان، امام(ره) را به درستي درك نكنند، نكند كه زياده خواهي هاي برخي ديدگاههاي امام(ره) را تضعيف كند...
لحظاتي كه در كنار «مرضيه حديدچي دباغ» بوديم با همين اوصاف گذشت. با او از خيلي چيزها صحبت كرديم و او بحثها را مدبرانه مطرح و با ديدگاه امام(ره) مقايسه ميكرد. صحبتهاي خود را با خلاصه كردن زندگي ...اش در چند جمله آغاز كرد:
... درس را از مكتب آغاز كردم و بعد از خواندن قرآن و بوستان و گلستان و ازدواج در سن 14 سالگي، تحصيلات خود را در حوزه به پايان بردم.
لحظاتي كه در كنار «مرضيه حديدچي دباغ» بوديم با همين اوصاف گذشت. با او از خيلي چيزها صحبت كرديم و او بحثها را مدبرانه مطرح و با ديدگاه امام(ره) مقايسه ميكرد. صحبتهاي خود را با خلاصه كردن زندگي ...اش در چند جمله آغاز كرد:
... درس را از مكتب آغاز كردم و بعد از خواندن قرآن و بوستان و گلستان و ازدواج در سن 14 سالگي، تحصيلات خود را در حوزه به پايان بردم.
ايسنا: چه شد كه فضاي كاري شما به سياستمداري تغيير كرد؟
دباغ: بعضي از برادران درخواست كردند كه ... وارد مجلس شوم. در انتخابات ميان دوره اي مجلس اول راي آوردم و در مجالس دوم، سوم و پنجم نيز نماينده بودم.
ايسنا: نظرتان در مورد رد صلاحيتهاي مجلس چهارم چيست؟ اين اتفاق چه تاثيري در فضاي سياسي جامعه داشت؟
دباغ: (بعد از يك نفس عميق پاسخ ميدهد) ... متاسفانه يكسري از افراد در دنياي خودشان غوطه ور هستند و نميتوانند اين وضعيت را تحمل كنند. در دوران خاتمي، اين سيدمظلوم انقلاب، نيز اين اتفاقات پيش آمد. يك عده زير عباي ايشان رفتند و با نام (كمي مكث ميكند) كه الحمدالله اسمشان را هم فراموش كردم، شروع به تامين منافع خويش كردند.... البته در اين قضايا مسائلي نهفته است كه حالا براي باز شدن آنها خيلي زود است.
دباغ: (ميخندد) من پيش از انقلاب پوشيه ميزدم... با خروج از ايران با توجه به گستردگي كارهايي كه داشتم و عملياتهاي مختلف، از چادر استفاده نميكردم... . خدمت امام رفتم ( اشك در چشمهايش حلقه ميزند). دلم برايشان تنگ شده بود.دو ماه بود كه ايشان را نديده بودم. به من گفتند: «شما چادر نداري؟ بگويم احمد برايتان چادر بخرد؟» گفتم: «نه حاج آقا! چادر دارم.» و از همان روز دوباره چادر را سر كردم.
ايسنا: شما در زمان مجلس ششم نيز با چند نفر از خانمها كه چادر نداشتند برخوردي داشتيد؟ مساله چه بود؟
دباغ: اعتقاد من اين بود كه مجلس جاي مقدسي است و بايد با وسايل تقدس وارد آن شويم كه براي خانمها چادر است...خانم ابتكار كه وقتي سمت معاونت رييس جمهور را پذيرفتند آقاي خاتمي به ايشان گفتند كه از چادر استفاده كنند.... (دست خود را مشت ميكند) من امروز تمام حرفم با مسوولان اين است كه اگر دختر ما آستين كوتاه ميپوشد، شلوارش را تا ميزند و روسري اش را كج ميكند، شما مقصر هستيد....
ايسنا: ... نظرتان در مورد حضور زنان در جامعه امروز چيست؟ فكر نميكنيد اين حضور ميتواند بهتر از اين باشد؟ مانند شركت در مجلس خبرگان.
دباغ: حضور زنان در مجلس خبرگان مانعي ندارد، ولي رسيدن به مدارج علمي كه براي حضور در بين خبرگان احتياج است، سخت است. ... هدف، انتخاب رهبر است ...رهبري نيز در فرمايشات خود گفتند كه جامعه ما به يك تحول نياز دارد. مردان بايد متحول شوند و به بازشناسي زنها بپردازند تا مشكل حل شود. ...
ايسنا: اگر كسي بخواهد از زندگي شما فيلم بسازد، موافقت ميكنيد؟
دباغ: برخي به دنبال اين كار هستند، ولي عقيده من اين است كسي اين كار را انجام دهد كه دغدغه دين و انقلاب را داشته باشد. اگر اينگونه نباشد نميتواند با من همراهي كند.
ايسنا: به عنوان آخرين سوال اگر مايل هستيد علت علاقه بي حد خودتان را به امام (ره) خيلي كوتاه بگوييد.
دباغ: (با صداي لزران آغاز ميكند... با بعض ادامه ميدهد) من بارها در زمان حضرت امام نيز گفته ام كه اگر لازم باشد براي بقاء نظام اسلامي و پياده شدن ديدگاه هاي حضرت امام ايشان به من امر كنند كه سر تك تك فرزندانت را براي من بياور، اين كار را ميكنم.
امروز ان لاین
24 آبان 1384 15 نوامبر 2005 / سه شنبه
http://www.emrouz.info/archives/2005/11/00104_18.php