Samstag, Februar 25, 2006

دارالترجمه زبان "رسانه ای" یاجوج و ماجوج / تمرین شماره200

....از دوستان دوران مدرسه مصباح در قم يكي شيخ محمدحسين بهجتي بود كه شعر و هزل ميگفت و من يكبار يكي از دو بيتيهاي او را درباره مصباح يزدي آورده بودم. درباب مصباح شعر ديگري نيز دارد با اين مطلع كه؛ هم مدرسهام شيخ بلا مصباح است / بر هر در بسته دست او مفتاح است…
ميرزا حسين نوري همداني (آخوندي كه در پيري با وصلت مجدد با دختر پانزده ساله روستائي جواني ميكند) و شيخ علي اكبر مسعودي از دوستان مصباح بوده اند. مي بينيد هيچكدام از شاگردان و پيروان خميني جزو اين دوستان نيستند.
بعد از انقلاب نيز خميني اعتنائي به او نكرد به ويژه آنكه حكايت سرگشتگي او و دلباختنش به آهنگر خرم آبادي كه لقب حائري از استاد گرفته بود در اين تاريخ در قم بر سر زبانها بود و مرحوم گلپايگاني نيز او را علنا توبيخ كرده بود كه ميدهم از قم بيرونت كنند.
هنوز از آبروريزي حجتالاسلام والمسلمين حائري خرم آبادي ـ همان آهنگر معروف ـ چيزي نگذشته بود كه استاد سخت دلسپرده شاگردي شد …كه … نامي غريب داشت «داراب…» فكرش را بكنيد آخوندي نامش به جاي سيدابوالقاسم و علي اكبر و عبدالحسين و.. داراب باشد و دوستان «داري»اش صدا بزنند.
استاد نظركرده هاي ديگرش مثل حجت الاسلام والمسلمين «شب زنده دار» و حجتالاسلام والمسلمين «شمالي» كه به لطف استاد راهي منچستر شد و يا حضرت دكتر «شاملي» را كه با بورس استاد از دانشگاه «مك گيل» كانادا دكترا گرفت را از ياد ميبرد و محو جمال دارا ميشد كه سه چهار غزل و رباعي ناب در وصفش سروده بود، از اين دست كه:
من ثروت خود به پاي «دارا» دادم
هم «الفيه» هم «كفايه» يكجا دادم
چون ديده به روي بيمثالش افتاد
هم دل شد و هم عقل به سودا دادم…
مصباح … هيچ ابائي ندارد از اينكه بگويد خامنهاي بيسواد است و لياقت و اهليت ندارد. .. ماه پيش مصباح براي شماري از بزرگان حوزه نجف پيغام داده بود كه كار دين در اين ملك به تماشا كشيده شده و نوحهخوانهاي مورد حمايت سيدعلي با ريتم من آمدهام گوگوش، نوحه زينب و سفر شام ميخوانند. (من اين نوحه را شنيدهام كه كويتي پور و يا آهنگران از قول اسراي كوفه هنگام ورود به شام با همان ضربآهنگ افغاني ترانه گوگوش ميخواند «من آمدهام كه ظلم بر باددهم، من آمدهام واي،من آمدهام…».
مرحوم حاج حسن سعيد (فرزند آيتالله مرحوم حاج ميرزا عبدالله مسيح تهراني معروف به چهلستوني) دو سه سال پيش از رحلتش، به آقاي آشتياني گفته بود هربار مصباح را ميبينم نميدانم چرا فكر ميكنم ابوموسي اشعري هم عين همين شيخ بوده. و ميدانيد ابوموسي همان كسي است كه در نزاع بين علي مرتضي و معاويه پسر ابوسفيان، دل به وسوسه هاي عمروعاص داد، و با بيرون كشيدن انگشترش علي را از خلافت خلع و با دست كردن انگشتر توسط عمر و عاص، در واقع معاويه در جايگاه خلافت قرار گرفت.
من اما در هيأت مصباح يزدي اگر نظر به تاريخ اسلام داشته باشم خود عمروعاص را ميبينم …

" حاج آق ا ن وریززده با "حبر
February 23, 2006
http://www.nourizadeh.com/archives/001733.php#more

به دفعات در همين زاويه، در رابطه با سيد علي حسيني خامنه اي نوشته ام…
سيدعلي آقاي شوخ طبع شاعر مسلك اهل بزم و مجلس كوكنار
به ولي امر مسلمانان جهان و نايب برحق امام عصر والزمان استحاله پيدا كرد.
پيپ و ني دود جايش را به سبحه و حبّ و شربت شفنتوس داد

" حاج آق ا ن وریززده با "حبر
February 16, 2006
http://www.nourizadeh.com/archives/001713.php#more

... محمد خاتمي آقا زاده اي بود از يك بيت سرشناس شيعه در اردكان و يزد كه در سايه پدري فرزانه و آزادانديش و معتقد و مادري بادانش و روشن بين ــ با درنظرگرفتن اين كه او همسر يك روحاني بود ــ بزرگ شد. .. گرد منقل حاج آقا روح الله خاتمي همه گاه بزرگان شهر و ادبا و هنرمندان جمع بودند... وصلت با خواهرزاده امام موسي صدر... در تكوين شخصيت محمد خاتمي نقشي اساسي داشت ....
روزي كه … به سراغ او رفتند كه ...تو ميتواني روح تازه اي در جسد بيجان چپ اسلامي و دگرانديشان بدمي، خاتمي گفته بود سيدعلي نخواهد گذاشت من وارد بازي شوم و زماني نامزدي را قبول كرد كه در ديدار با خامنه اي، ولي فقيه رسما به او گفت مشاركت شما مانعي ندارد بلكه موجب گرم شدن فضاي انتخابات مي شود...

" حاج آق ا ن وریززده با "حبر
JANUARY 06, 2006
http://www.nourizadeh.com/archives/001604.php#more

عارفي كو كه كند فهم زبان سوسن…؟ / پيشدرآمد: اندك اندك به اين نتيجه ميرسم كه مشكلاتي در زبان فارسي هست و يا در فارسي داني ما اشكالي وجود دارد كه با همة توضيحات و تحليل هاي موشكافانه، شماري از هموطنان كه در جمعشان نخبگان سياسي و فكري، كم نيستند در رابطه با طرح همه پرسي ملي (رفراندوم) موضوع را به درستي درنيافته اند

" حاج آق ا ن وریزا ده با "حبر
JANUARY 13, 2005
http://www.nourizadeh.com/archives/000763.php