بسیجی ها و طلبههای خالی بند رهبر
اول یک خبر خوش:
مانی خان خبر خوشی را دادند که بسیار خوشحالم کرد، بر اساس این خبر حال بلوچ عزیز رو به بهبودی است. امیدوارم هر چه زودتر به جمع ما بپیوندد و وبلاگش را راه بیندازد و آن شتر بیچاره را هم از تنهایی دربیاورد.
حالا برویم سر داستان بسیجی و طلبههای خالی بند رهبر
میگویند روزی سعدی از بازار عبور میکرد یکی از بچه مزلف های محل آمد و در وسط بازار جلو چشم همه کسبه انگشتی به سعدی رساند. سعدی بلافاصله کیسه پولش را بیرون آورد و چند سکه به جوان داد. آنهایی که شاهد واقعه بودند از سعدی پرسیدن این چه حدیثی بود که به جوان خاطی پول دادی!؟ سعدی پاسخ داد، وقتی به او در قبال این عمل زشت پول دادم، گمان میکند کار نیکی کرده و این کار زشت را ادامه خواهد داد. روزی یکی گردن کلفت تر خودش گریبانش را خواهد گرفت.
اینکه ملت ایران زورش به رژیم آخوندی میرسد یا نه را من کاری ندارم، ولی حداقل میتوان از این حکایت سعدی پند گرفت و در برابر حکومت آخوندی از این گونه شگردها استفاده کرد.
وقتی بسیجی و طلبههای به اصطلاح مرید رهبر میروند کفن میپوشند و در فرودگاه بست مینشینند، ملت عاصی ایران می تواند به سبک سعدی رفتار کند.
فکرش را بکنید یک عده جوان باهوش و خوش ذوق بروند و علم و کتل راه بیندازند و چنین جلوه دهند که طرفدار این جماعت احمق هستند. بروند جلو فرودگاه و شعار بدهند برادر بسیجی حمایت حمایت و از حکومت با قاطعیت بخواهند که شرایط فرستادن این اراذل و اوباش به غزه را هر چه زودتر فراهم کند. همه میدانیم که نه این اراذل و اوباش به غزه میروند و نه حتی در خود ایران حاضرند اگر روزی نیاز بود از رهبر دفاع کنند. همه میدانیم که اینها جملگی فرصت طلبانی هستند که برای مزد و حقوق میآیند و در این نمایشهای مسخره شرکت میکنند. حال اگر شرایطی فراهم می شد که حکومت و این اراذل را مجبور میکرد برای یک بار هم که شده هزینهای برای این خالی بندی هایش بپردازد، چنین حرکتی بسیار با ارزش میبود.
من از همین جا به سهم خودم از رهبر و دیگر سران خالی بند حکومت میخواهم که هر چه زودتر شرایط فرستادن این جان برکفان(!!) بسیجی را فراهم کند، پول هواپیما، شتر یا خر برای حمل این اراذل اوباش به غزه را هم من خودم شخصا حاضرم به عهده بگیرم.