Montag, Januar 19, 2009

امت حتي حق ندارد بداند در "دیدار" آسید خندون عبا شکلاتی با "ولي مطلقه فقيه" دوتایی شون چه شکری خوردند و چه بحث های شیرینی فرمودند

نوشابه اميری
nooshabehamiri@yahoo.com


آقا! در جلسه با رهبر چه گذشت؟



ديدار آقاي محمد خاتمي با آِيت الله سيد علي خامنه اي، بالاخره برگزار شد. از اين ديدار ـ همان طور که انتظار مي رفت ـ خبري بيرون نيامده است؛ از هيچ سو. تنها خبري هم که به شيوه قطره چکاني به بيرون درز کرده در اين جمله خلاصه شده است: "رهبري نه معين مي کند نه بنايش بر اين است که چه کسي بيايد يا چه کسي نيايد. من هم با ايشان ديداري داشته ام و البته ديداري هم قبلاً داشته ام. ايشان هر کسي بيايد و راي مردم را داشته باشد، با او کار مي کنند و نظر ايشان هم همين است." به عبارت رايج، آقاي خامنه اي "نفيا يا اثباتا"، له يا عليه کسي موضع ندارند. آيا چنين است؟

آقاي خامنه اي درست همزمان با رهنمود "پرهيز از ورود زودهنگام به تبليغات انتخاباتي"، خود اولين کسي بود که به صراحت پاي در اين عرصه نهاد و در هفته دولت، در ديدار با محمود احمدي نژاد و اعضاي کابينه اش گفت:

"مثل کسي که پنج سال ديگر بناست کار بکند، کار بکنيد؛ يعني تصور کنيد که اين يک سال به اضافه چهار سال ديگر در يد مديريت شماست. با اين ديد نگاه کنيد و کار کنيد و برنامه ريزي کنيد و اقدام کنيد. فکر نکنيد که امسال، سال آخر دولت است؛ نه."

به همين صراحت. اين اگر "اثبات" نيست، چيست؟

وي در ديداري ديگر ضمن حمايت از عملکرد دولت احمدي‌نژاد "پرکاري، برجسته کردن گفتمان انقلاب و امام و انس با مردم" را به عنوان "سه ويژگي با ارزش" اين دولت برشمرد و "منتقدان دولت را مورد سرزنش قرار داد و اگرچه انگيزه آنها را متفاوت دانست اما از آنها به عنوان طيف وسيعي نام برد که به تخريب دولت مشغولند."

اين هم "اثبات" نيست؟

يا اين يکي: "رهبر جمهوري اسلامي با حضور در دانشگاه علم و صنعت تهران، از محمود احمدي نژاد، رئيس جمهوري ايران قاطعانه حمايت کرد. آقاي خامنه‌اي در سخنان خود آقاي احمدي نژاد را رئيس جمهوري «انقلابي، متعهد، کارآمد، فعال و شجاع» ناميد و او را از «نمونه‌هاي بزرگ تربيت نيروهاي برجسته در دانشگاه علم و صنعت» به شمار آورد."

اين هم اثبات نيست؟ آن هم در حاليکه نمونه ها از اين دست بسيارست؟

شايد "اثبات" معني ديگري دارد که ما شهروندان ساده اين مرز و بوم با آن آشنايي نداريم.

پس از سويه ديگر ـ "نفيا" ـ موضوع را بکاويم.معني اين عبارت چيست اگر نفي نيست: "آيت الله سيد علي خامنه اي با مقايسۀ دولت نهم با دو دولت پيشين سيد محمد خاتمي، گفت که دولت محمود احمدي نژاد روند خطرناک غربزدگي و عرفي گرايي را که در حال نفوذ در مراکز تصميم گيري کشور بود، کاملاً متوقف کرد."

يا اين جمله را چگونه بايد معنا کرد: "اگر روزي در ميان مسئولان كشور مسئولان بي جرئت و ضعيفي همچون شاه سلطان حسين پيدا شوند، حتي اگر در ميان مردم نيز شجاعت و آمادگي وجود داشته باشد، كار مملكت و جمهوري اسلامي تمام است؛ چرا كه مسئولان ترسو و مقهور، ملتهاي شجاع را نيز به ملتهاي ضعيف تبديل مي كنند."

و هنوز هم هست: "بعضي يا از اول امام را قبول نداشته‌اند و يا در وسط راه با انقلاب دچار مشکل شده‌اند. به همين علت با غرض‌هاي عمقي و کينه امام، به تخريب دولت نهم مشغولند."

در اين عرصه نيز نه فقط گفتارها، که کردارها بسيارست، اما ظاهرا بحث بر سر تفاوت لغت نامه هاست؛ لغت نامه هاي سياسي. بحث بر سر آن است که "خاتمي با ابراز تاسف از اينکه گفته مي شود مقام معظم رهبري معين کرده است چه کسي بايد رئيس جمهور باشد، اين گونه سخنان را جفا به رهبري نام مي نهد و مي گويد: متاسفم از اينکه در جامعه گفته مي شود رهبري معين کرده که چه کسي بايد باشد."

و کساني از قول او بر اين خبر چند خطي مي افزايند که: "آقاي خاتمي برخي نظرات و دل نگراني هاي خود را با رهبر انقلاب در ميان گذاشته که ايشان نيز با استماع نظرات خاتمي و تاييد برخي مسائل طرح شده، رهنمودهاي خود را مطرح کرده اند. رهبر انقلاب همچنين شخصيت خاتمي را محترم دانسته و اظهار کرده اند شخصيت او نبايد آسيب ببيند.ايشان همچنين اظهار کرده اند نسبت به آمدن يا عدم حضور افراد در انتخابات آينده توصيه يي نمي کنند و در صورت حضور خاتمي و حتي پيروزي او يا هر کس ديگر، طبق معمول گذشته و روابط رهبر و رئيس جمهور با وي تعامل خواهند کرد."

حال در واقع سئوال اين است که اگر آقاي خاتمي و ديگران بر اين باورند که چنين است، بايد پاسخ دهند چرا در دو دوره حضور ايشان در کاخ رياست جمهوري، حاصل اين "تعامل" بروز بحران هايي بود که خود آقاي خاتمي آنها را چنين زمان بندي کرده است:هر 9 روز يک بحران.

اما نه، اگر بر اين باورنيستند که کشتي بان را سياستي ديگر آمده ست، چرا خود و ياران شان، از گره گاه اصلي سخن نمي گويند؟ وقتي مردمان حتي حق ندارند بدانند در جلسه ايشان با "ولي مطلقه فقيه" چه گذشته، چگونه انتظار دارند همين چند خط گزيده اي که در اختيار افکار عمومي گذارده اند، به آنان نشان دهد که يکي از دو شرط آقاي خاتمي براي آمدن، محقق شده است؟

به زبان ديگر وقتي هنوز نيامده، طيف چند پاره اصلاح طلبان را جز سکوت چاره نيست، وقتي خبري از اطلاع رساني شفاف نيست، وقتي هيچ نشانه اي از ديگر شدن سياست کشتي بان در ميان نيست، چگونه بايد انتظار داشت راي دهندگان، به شرکتي ديگر در انتخاباتي اين چنيني قانع شده باشند؟

وقتي مهندس ميرحسين موسوي، لب از لب نمي گشايد، عبدالله نوري، بر روزه سکوت خود پاي مي فشارد، آيت الله خوئيني ها، سالي دو کلمه و نيم بيش نمي گويد... آيا مي توان تنها به چند ققنوس و چند پيشمرگ دل خوش داشت؟

به خاطر دارم در دوران رژيم گذشته، پس از انحلال احزاب ايران نوين و مردم ـ که آنان نيز به گونه اي احزاب دولتي محسوب مي شدند ـ حزب واحد رستاخيز به فرمان پادشاه وقت شکل گرفت و بعد از مدتي نيز صاحب دو جبهه شد:جبهه سازندگي و جبهه پيشرو. رهبران اين دو جناح حزب واحد نيز به گونه اي به اشارت، تعيين شدند. در همين دوران، تلويزيون ملي ايران ميزگردي با شرکت رهبران دو جناح ترتيب داد که از مواضع خود و ديدگاه هايشان بگويند. من نيز که خبرنگار سرويس سياسي کيهان بودم، به اين ميزگرد تلويزيوني دعوت شدم. پيش از رفتن به جلسه، ساعتي را در آرشيو روزنامه کيهان گذراندم. گفته هاي گردانندگان دو جناح را بارها و بارها مرور کردم. تفاوتي نيافتم. جمله بندي ها فرق مي کرد اما مضامين يکسان بود؛ که نمي توانست غير از اين نيز باشد.در جلسه مصاحبه همين يکي بودن را مطرح کردم و اينکه معناي واقعي دو جناح چيست وقتي حتي جمله بندي ها نيز نمي تواند متفاوت باشد. آن هم در حاليکه همگان مي دانستنداختلاف نظرهاي جدي در ميان مسئولين وقت مملکت وجود دارد؛ اختلافاتي که در نبود دموکراسي، امکان بروز عملي نيافت تا آن روز که از کوچه به کوچه مملکت، بيرون زد.

پس سئوال به جاي خويش باقيست. آقاي خاتمي! در ديدار با "رهبر معظم انقلاب" چه گذشت؟ شما براي آمدن هم شرط همراهي مردمان را تعيين کرده بوديد، هم شرط همراهي مسئول نظام را. اين اتفاق افتاد؟ مي افتد؟ آنچه شما از جلسه گفته ايد با واقعيت در تناقض است. براي حل اين تناقض چه بايد کرد؟راه پيشنهادي شما کدامست؟ "آقا" با هر کس که بيايد، چه شاه سلطان حسين باشد چه محمود افغان، "تعاملي" يکسان خواهند داشت؟...

اگر جواب اين سئوال ها يا منفي ست يا روشن نيست، ميدان را به آنان بگذاريد که شرکت در بازي انتخابات، و ايفاي نقش "ژوکر" را پذيرفته اند. آنان که حداقل اين نقش را خوب تر ايفا مي کنند.