Sonntag, Januar 04, 2009

تدارکاتچی "نبودن" آسان نمود اول، ولی افتاد وسط مشکلهای طلائی ترین (!) اصل های قانون (!) اساسی

برنامه ی شما
برای تدارکاتچی نبودن چیست؟

چند ماه پیش بود که یک از دوستان مقیم ایران درباره ی مذاکرات برای کاندید شدن عبدالله نوری در انتخابات ریاست جمهوری خبری به من داد. این روزها موضوع کاندیدا شدن نوری جدی تر شده است و بعضی از روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی روشن و صریح درباره ی آن حرف می زنند و مقاله می نویسند. گویا سایت هایی هم به هواداری نوری درست کرده اند. من سایت خرداد را دیدم و نگاهی به مطالب آن انداختم.

ساختار حکومتی در کشور ما به همت آقایان، پیچیدگی ها و گره هایی پیدا کرده است که معلوم نیست از کجا می شود این گره ها را باز کرد. در یکی از نوشته های همین سایت خرداد از قول آقای نوری آمده است: "اگر بيايم رييس‌جمهور ايران خواهم بود نه تداركاتچي قدرت". حرف و شعار زیبایی است. اما تا اجرا شدنش راه دراز و پر پیچ و خمی در پیش روی ماست.

به نظر من یکی از چیزهایی که ما مردم نباید فراموش کنیم سوال کردن از سیاست مداران است. یک موقع است که سیاست مداری منتصب مقام و یا دستگاهی است و خودش را هم به هیچ کس پاسخگو نمی شناسد و ادعایی هم ندارد. مامور و معذور می آید و مامور و معذور هم می رود. معمولا حساب مردم با این سیاست مدار روشن است. نه آن سیاست مدار خواهان مشروعیت مردمی است و نه مردم برای او مشروعیتی قائل اند. با زور فیلتر تایید صلاحیت می آید، چند صباحی به مقام و دستگاه ها خدمتی می کند و می رود.

اما موقعی هست که سیاست مداری با شعارهای مردم سالارانه به میدان می آید و امید دارد که با شعارها وعده های اش مردم به او اطمینان کنند. در اینجاست که باید یاد بگیریم سوال کنیم. اگر امروز سوال نکنیم آنوقت که سیاست مدار ما با رای ما به قدرت رسید، هر وقت که با بحرانی رو به رو شود و توانایی برخورد با آن را نداشته باشد می تواند با هزار بهانه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند چون هیچوقت مجبور نبوده به مردم جواب بدهد که «چه برنامه ای دارد و چطور می خواهد آن را پیاده کند؟».

حرف و شعار آقای نوری برای تدارکاتچی نبودن رئیس جمهور، حرف مردم پسندی است اما بقول حافظ : "... آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها".

یک نگاه کوتاه به قانون اساسی کشور ما و مقایسه ی اختیارات رهبر و شورای نگهبان روی هم با وظایف رئیس جمهور، به ما می گوید که برای تدارکاتچی نبودن، اول باید مهم ترین اصل های قانون اساسی تغییر کنند. حالا معلوم نیست که منظور آقای نوری این است که اول باید این اصول تغییر کنند و اختیارات لازم به نهاد منتخب یعنی رئیس جمهور داده شود تا ایشان حاضر به کاندید شدن بشوند؟ یا اینکه ایشان امید دارند که بیایند و با تلاش و مقاومت اختیارات رئیس جمهوری را به یک مقام با مسئولیت های اساسی ارتقا بدهند؟ (برای مقایسه اختیارات رهبر و شورای نگهبان با وظایف رویس جمهور متن قانون اساسی را در اینجا نگاه کنید).

عبدالله نوری می پرسد: " آیا واقعا رییس جمهور قادر است برنامه های خود برای حل برخی مشکلات اقتصادی مرتبط با سیاست خارجی، ایجاد امنیت اقتصادی، تعامل و تنظیم روابط بین المللی و یا ده ها موضوع دیگر را اجرا کند؟ آیا در تعامل با نهادهای پاسخگو و غیر پاسخگو توانایی دارد؟ آیا می تواند به پشتوانه اینکه منتخب مردم است بر دفاع از برنامه های خود اصرار و پافشاری نماید؟ یا در نهایت به یک تدارکاتچی بدل خواهد شد؟"

اول این که تعیین همان سیاست خارجی که آقای نوری به درستی می گوید باعث مشکلات اقتصادی شده از اولین و مهم ترین اختیارات رهبر است. فکر می کنم آن ده ها موضوع دیگر هم در چارچوب "سیاست های کلی نظام" می گنجند که باز هم از اختیارات رهبر است. البته رهبر می تواند مشورت کند (آنهم با مجلس تشخیص مصلحت) ولی تصمیم گیرنده در هر حال رئیس جمهور نخواهد بود.

بعد هم آقای نوری از توانایی "تعامل با نهادهای غیر پاسخگو" می گوید. آقای خاتمی و دوستان اصلاح طلب شان این تعامل را به چانه زنی های ضعیف پشت درهای بسته تبدیل کردند که نتیجه اش عقیم شدن جنبش اصلاحات شد. پس جای سوال دارد که بپرسیم این "تعامل" از نظر آقای نوری چه معنی دارد.

آقای خاتمی و دوستان شان زمانی گفتند که مجموعه ی قدرت رئیس جمهور و مجلس در کشور ما فقط 30 درصد از کل قدرت سیاسی است. خوب حالا باید پرسید که برنامه ی آقای نوری برای بالا بردن این سهم از قدرت چیست؟ به نظر من آقای نوری برای این سوال که خوشبختانه خیلی صریح مطرح شده، متاسفانه یک جواب به اصطلاح آخوندی و چند پهلو داده است.

باز هم تکرار می کنم نفس این سوال کردن از سیاست مداری که با شعار مردم سالاری و پاسخگویی به ملت و طلب مشروعیت از ملت به میدان می آید، کار لازمی است. لااقل، چه رای بدهیم و چه رای ندهیم، می دانیم چرا این تصمیم را گرفته ایم.